وبگاه رسمی نوید کمالی



اگر قصد لیست کردن مهمترین توانمندی‌های نظامی راهبردی کشورمان را داشته باشیم قطعا توانایی بومی موشکی را می توان یکی از مهمترین توانمندی های راهبردی کشورمان دانست که عملا در شرایط فعلی منطقه یکی از مهمترین ابزارهای دفاعی و بازدارنده کشورمان در مقابل قدرت های سلطه جوی فرا منطقه ای محسوب می شود.

از همین رو هم بعد از بسته شدن پرونده هسته ای کشور در جریان توافق هسته ای موسوم به برجام، دولت های غربی و خاصه ایالات متحده در راستای پروژه مهار ایران و با تکرار بازی برجام تلاش می کنند تا به هر شکل ممکن توانایی کشورمان را در عرصه موشکی مهار کنند اما تاکنون عدم شکل گیری اجماع جهانی بر سر مساله موشک های متعارف ایرانی مانع از توفیق آنها در تحمیل فشار همه جانبه ضد موشکی علیه کشورمان شده است.

از این رو آمریکایی ها با درک ناتوانی در ایجاد اجماع ضد موشکی تلاش می کنند تا با حربه برجسته سازی تهدید موشکی ایران از طریق گمانه زنی در رابطه با توانایی حمل کلاهک هسته ای توسط موشک های ایرانی و بسط آن به موضوع سلاح های کشتار جمعی، فضای بین المللی را علیه کشورمان تحریک نمایند و همزمان یکی از پیش شرط های قبول شروع مذاکره با کشورمان را هم پذیرش معاهده رژیم کنترل تکنولوژی موشکی MTCR» معرفی می کنند!

بر اساس این رژیم کنترلی هر نوع موشک‌ با برد ۳۰۰ کیلومتر یا بیشتر که ظرفیت بارگیری ۵۰۰ کیلوگرم مواد منفجره را داشته باشند، به عنوان موشک دارای توانایی حمل کلاهک هسته‌ای شناخته می شوند لذا بر اساس ارزیابی اندیشکده بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) کشورمان برای متهم نشدن به تلاش برای استفاده از سلاح هسته ای در موشک های خود بایستی برد ۸ نوع موشک خود را به زیر ۳۰۰ کیلومتر کاهش دهد!

این توطئه‌ها آمریکایی که در ماه های اخیر در قالب پروژه افزایش فشار بر کشورمان دنبال می شود هم زمان با برگزاری نشست ضد ایرانی ورشو در کشور لهستان رنگ و بوی جدیدی یافته و مقامات رژیم صهیونیستی با تمرکز بر بر برد موشک های ایرانی این نوع موشک ها را نه تنها تهدیدی علیه خود بلکه تهدیدی علیه بخش بزرگی از اتحادیه اروپا معرفی می کنند آنهم به این امید که افکار عمومی اروپا با تاثیر پذیرفتن از این ادعاها برای تحمیل برجام موشکی به کشورمان با آمریکا همراهی کند!

در این رابطه توئیتر وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با انتشار یک نقشه ساختگی، برد ۲۰۰۰ کیلومتری موشک های بالستیک کشورمان را به عنوان یک خطر جدی علیه ده ها کشور اروپایی مطرح کرد!

از این رو باید از دستگاه دیپلماسی کشور خواست که با بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی خود در اتحادیه اروپا برای مقابله با این عملیات روانی جدید رژیم صهیونیستی اقدام کرده و این فتنه جدید را در نطفه خنثی نماید و مانع از تاثیر پذیری افکار عمومی این اتحادیه از جنگ روانی صهیونیست ها شود.

-

نوید کمالی


چند ماهی است که شعار عدالت طلبی در جامعه ما بیش از هرزمانی شنیده می شود و از هر سوی کشور یک گروه یا جریان یا حتی برخی شخصیت های معمم به عنوان داعیه دار عدالت طلبی و مبارزه با فساد سر برآورده اند و به مدد فضای مجازی هر روز هواداران جدیدی را به خود جلب می کنند!

داعیه داران عدالت هیچ کدام شان تاکنون اشاره ای به جریان فکری و متر و معیار خود برای تعریف عدالت و عدالت خواهی نداشته اند و صرفا از اهمیت مبارزه با فساد سخن می گویند!

متاسفانه افزایش فشارهای اقتصادی بر توده مردم که ناشی از سه عامل افزایش تحریم های اقتصادی ضد ایرانی و تداوم سوء مدیریت اقتصادی مدیران داخلی، در کنار فضاسازی های رسانه های ضدانقلاب، موجب شده تا افکار عمومی کشور نسبت به حواشی اقتصادی، فرهنگی  و خانوادگی مدیران و مسئولان نظام حساسیت ویژه ای داشته باشند!

این حساسیت ویژه آن هم در شرایطی که افکار عمومی کشور دائما در معرض بمباران هدفمند خبری با موضوع حواشی جنجال برانگیز زندگی نامتعارف فرزندان و اعضای خانواده برخی مسئولان و مدیران کشور (که البته عامدانه و توسط جریان های مشکوک سوژه یابی و منتشر می شود) است، فضا را برای افزایش اقبال عمومی نسبت به گروه های تندرو و نقاد به ظاهر پرچمدار عدالت طلبی مهیا کرده است!

البته برخی بر این باورند که دلیل افزایش اقبال عمومی به این دست اشخاص و گروه های به ظاهر فساد ستیز، سرعت پایین و عمل دیرهنگام» نهادهای قانونی متولی برخورد با حواشی و انحرافات مسئولان و بستگان آنهاست!

بدیهی است که سرعت مطمئنه» نهادهای قانونی مبارزه با انحراف و فساد ناشی از مصلحت اندیشی و رعایت اصول قانونی است اما نباید از این واقعیت چشم پوشی کرد که در شرایط فعلی کشور و پیچ تاریخی چهل سالگی انقلاب، افکار عمومی نیازمند اقدام بهنگام و قاطع حاکمیت در برابر ریزش ها و معدود مسئولان دارای حاشیه است.

طبیعتا تعلل در این دست برخوردها بیش ازپیش بر سرخوردگی اقشار آرمان گرا خواهد افزود که یکی از پیامدهای  احتمالی آن بازتولید افراد و گروهک هایی از جنس گروهک فرقان و حتی گروهک های  مارکسیست خواهد بود که می تواند در آینده به یک تهدید جدی علیه امنیت ملی کشورمان بدل شود!

درنتیجه پرواضح است که تنها راه پیشگیری از وقوع این دست احتمالات تهدید آفرین، افزایش روشنگری در بین آحاد مردم و خاصه اقشار جوان و  همچنین تقویت دستگاه های نظارتی و ترغیب آنها به مواجهه قاطع و بهنگام با پرونده های حساسیت برانگیز فساد و بی عدالتی است.



با گذشت ۹ ماه از خروج آمریکا از برجام و تبدیل شدن گروه 1+5 به گروه 1+4، باز هم شاهد آن هستیم که عده‌ای برجام را دستاورد بزرگ و مهم‌ترین سپر امنیتی کشور در مواجهه با تهدیدآفرینی‌های خارجی معرفی می‌کنند؛ به گونه‌ای که با وجود بدعهدی‌های طرف‌های اروپایی و پیشنهادهای تحقیر‌آمیز آنها، از جمله اجرای H-SPV به جای SPV باز هم دولت همچنان به حفظ برجام در مواجهه با آمریکا تمایل دارد!
البته با وجود همه فشارهای اقتصادی و ی علیه کشورمان همچنان همراهان و حامیان دولت با طرح موضوع بازگشت سایه جنگ، کشور و ملت را ناچار به حفظ برجام و حرکت به سوی مذاکره با آمریکا معرفی می‌کنند؛ آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب (حفظه‌الله) افزون بر رد ادعای احتمال شروع جنگ، هرگونه مذاکره با دولت فعلی آمریکا را ممنوع اعلام کرده‌اند. با این حال، با توجه به اظهارات مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در سفر به منطقه و اعلام برگزاری همایش ضد ایرانی ورشو، پایتخت لهستان بار دیگر همزمان با شروع فضاسازی‌های رسانه‌های خارجی درباره افزایش احتمال برخورد نظامی آمریکا با ایران برخی از شخصیت‌های ی تجدیدنظرطلب همسو با دولت و اصلاح‌طلبان در یادداشت‌ها و تحلیل‌های خود از بازگشت سایه جنگ بر سر کشور و وم تسریع در فرایند شروع مذاکره مجدد با آمریکا سخن می‌گویند، آن هم در شرایطی که کاملاً واقفند طرف آمریکایی به طور رسمی شروع هرگونه مذاکره را مشروط به قبول بی‌چون و چرای 12 پیش‌شرط کرده است و قبول آنها عملاً به از دست رفتن عزت ملی، توان دفاعی و موشکی و دست کشیدن از آرمان حمایت از مستضعفین منجر می‌شود! 

به طور طبیعی در شرایطی که رسانه‌های پر تعداد جریان زاویه‌دار با اصول انقلاب بر طبل بازگشت سایه جنگ بر سر کشور می‌کوبند، بد نیست نگاهی مجدد به استراتژی سایه جنگ (Shadow of War Strategy) دولت آمریکا داشته باشیم.
برای درک مفهوم استراتژی ابتدا باید به تحرکات آمریکایی صورت گرفته در طول هفته‌های گذشته دقت کنیم که مهم‌ترین آنها عبارتند از: سفر مخفیانه رئیس‌جمهور آمریکا به عراق، سفر دوره‌ای مشاور امنیت ملی کاخ سفید و وزیر خارجه ایالات متحده به کشورهای حوزه غرب آسیا، افشای تلاش جان بولتون برای طراحی نقشه حمله به ایران از سوی نشریات آمریکایی و اعزام یک ناوگروه نظامی به خلیج‌فارس که هر یک از آنها را می‌توان به مثابه یک قطعه از جورچین طرح جدید آمریکا علیه کشورمان تعریف کرد؛ اما بدون شک در بین همه این تحرکات اعلام برگزاری نشست ورشو از اهمیت و جلوه بیشتری برخوردار است!
برای درک اهمیت نشست لهستان کافی است به این نکته توجه داشته باشیم که در طول تاریخ معاصر و به ویژّه دوران پسا جنگ جهانی دوم که به تبدیل شدن آمریکا به قدرت ی و نظامی غالب در جهان منجر شد، جنگ‌افروزان کاخ سفید همواره در راستای تأمین منافع استکباری خود یک راهبرد ثابت دو مرحله‌ای را به‌کار گرفته‌اند و مرحله اول آن تحمیل فشار روانی و ایجاد سایه جنگ و مرحله دوم اعمال قدرت سخت و برخورد نظامی است.
صبح صادق در شماره آتی به صورت تفصیلی ابعاد گوناگون تحرکات ی، رسانه‌ای آمریکایی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را بررسی خواهد کرد.

-یادداشتی از: نوید کمالیمنتشر شده در

صبح صادق- شماره 883



رومه رسالت (1397/10/29) / سخنرانی اخیر پمپئو وزیر امور خارجه ایالات متحده در دانشگاه آمریکایی قاهره را می توان یکی از مهم ترین سخنرانی های هفته های اخیر مقامات آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران دانست.

مایک پمپئو در سخنرانی خود در این دانشگاه برای نخستین بار به صورت رسمی سخن از ضرورت عبور از پروژه مهار ایران و ورود به عرصه مقابله با ایران سخن گفت و تلاش کرد تا با تکرار اتهامات گذشته خود علیه ایران، مقابله با کشورمان را به عنوان مهم ترین اولویت امنیتی منطقه  ائتلاف آمریکایی مطرح نماید.

بر اساس اظهارات وزیر خارجه آمریکا  تنها راه مقابله با ایران ایجاد یک ائتلاف منطقه ای و بین المللی قدرتمند برای وادار ساختن کشورمان به پذیرش اصلاحات ی در داخل و خارج از مرزها است که پمپئو پیش تر مشروح این شروط را در 12 بند اعلام کرده است که مهم ترین آن ها توقف تحرکات و فعالیت های منطقه ای ایران و پایان دادن به برنامه دفاع موشکی کشورمان است.

اما مهم ترین نکته قابل توجه در اظهارات پمپئو اعلام خبر برگزاری یک کنفرانس ضد ایرانی در ورشو پایتخت کشور لهستان است که بنا بر برنامه ریزی آمریکایی ها، قرار است که در 24 و 25 بهمن ماه سال جاری برگزار گردد.

در این رابطه وزیر امور خارجه لهستان نیز در اظهاراتی کم سابقه با حمایت از رویکرد اتحادیه اروپا در قبال برجام مدعی شده است که این توافق مانع از ادامه فعالیت های بی ثبات ساز ایران در منطقه نشده است.

وی همچنین عنوان داشته که بیش از 70 کشور و نهاد بین المللی برای شرکت در این  اجلاس بین المللی به ورشو دعوت شده اند که اعضای اتحادیه اروپا نیز ازجمله آن ها هستند.

مایک پمپئو نیز در ادامه سفر منطقه ای خود، پس از سفر به قطر مدعی شد که هدف از برگزاری کنفرانس ورشو تغییر رفتار ایران است و در این اجلاس سعی خواهد شد تا با همفکری اعضا، کلیه راه های ممکن برای تبدیل کردن ایران به یک کشور نرمال بررسی شود.

با توجه به این دست اظهارات می توان نتیجه گرفت که با توجه به در پیش رو بودن نخستین سالگرد خروج آمریکا از برجام، دولت ایالات متحده در تلاش است که در ماه می آینده (اردیبهشت ماه 98) با ایجاد یک ائتلاف بین المللی، فصل جدیدی از تحمیل فشارها و مقابله علیه ملت ایران را آغاز کند.

نوید کمالی

بنا بر آنچه پیش تر از سوی منابع آمریکایی بیان شده است دولت آمریکا پس از ماه می، قصد تمدید معافیت های نفتی را ندارد که در این صورت فشار تحریم اقتصادی علیه کشورمان افزایش خواهد یافت. با این حال پرواضح است که فقدان وجود یک ائتلاف بین المللی می تواند در اجرای بدون نقص طرح جدید ضد ایرانی آمریکا خلل جدی ایجاد نماید. ازاین رو، دولتمردان ضد ایرانی کاخ سفید تلاش کرده اند تا این نقیصه را پیش از فرارسیدن ماه می و در ماه فوریه با برگزاری یک اجلاس بین المللی برطرف نمایند. اما سوال اینجاست که چرا در بین تمام کشورهای اروپایی کشور لهستان به عنوان میزبان این رویداد ضد ایرانی انتخاب شده است.

برای پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که کشورهای تاثیرگذار اتحادیه اروپا ازجمله فرانسه و آلمان به عنوان اعضای توافق اتمی همچنان موافق حفظ برجام هستند، لذا بستر ی لازم برای برگزاری این نشست ضد برجامی در این دست کشورهای اروپایی وجود نداشت. از همین رو، کشورهایی مانند لهستان به عنوان گزینه برگزاری این رویداد مدنظر مقامات آمریکایی قرارگرفته اند.

از سوی دیگر آمریکا به خوبی به این نکته واقف است که متحدان استراتژیک کشورمان ازجمله روسیه همچنان بر وم حفظ برجام تاکیددارند، لذا آمریکا باهدف انتقال یک پیام جدی به مسکو تصمیم گرفته است تا در حیاط خلوت روسیه کنفرانس ضد ایرانی را برگزار نماید و در حاشیه آن برخی از مهم ترین امتیازات ضد روسی ازجمله تاسیس پایگاه نظامی و فروش سامانه های حساسیت برانگیز پاتریوت را به ورشو نهایی کند.

طبیعتا این دست اقدامات باهدف تحریک مسکو و تشویق کرملین به تجدیدنظر در روابط با ایران صورت می گیرد، زیرا در شرایط فعلی نفوذ هر چه بیشتر ناتو و آمریکا در مرزهای شرقی روسیه می تواند تهدید جدی علیه منافع درازمدت روسیه باشد، لذا تحمیل فشار غیرمستقیم به روسیه را می توان یکی از اهداف مهم برگزاری این نشست در لهستان دانست که به ظن آمریکایی ها می تواند موجب بروز  برخی چرخش ها در ت خارجی مسکو در قبال کشورمان شود.

از سوی دیگر با توجه به اظهارات اخیر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مبنی بر خروج ارتش این کشور از سوریه، به نظر می رسد که با توجه به فضای پر ابهام ایجادشده در بین کشورهای عربی خاورمیانه و نگرانی آن ها ازآنچه فعالیت های بی ثبات ساز ایران خوانده می شود، دولت آمریکا ناچار شده است تا با برگزاری یک رویداد بین المللی ضد ایرانی، اقدام به اعتمادسازی مجدد در بین شرکای منطقه ای خود نماید.

در پایان با توجه به آنچه بیان شد می توان نتیجه گرفت که رویداد لهستان زمینه ساز شروع فصل جدیدی از تقابل ایران و ائتلاف آمریکایی خواهد بود. لذا تمام نهادهای کشور بایستی برای مواجهه همه جانبه با  تهدیدات جدید احتمالی آمادگی لازم را کسب نمایند خصوصا به این دلیل که طی روزهای گذشته رسانه های آمریکایی در یک عملیات روانی مشترک خبر از طرح نقشه برخورد نظامی با کشورمان را در شورای امنیت ملی آمریکا منتشر کردند که این مسئله را می توان به تلاش آمریکا برای زمینه سازی روانی تقابل نظامی احتمالی با کشورمان در سطح افکار عمومی جهان تعبیر کرد.


اگر به قدرت رسیدن ترامپ و شروع فرایند خروج کاخ سفید از برجام را که منجر به بازگشت تحریم های یکجانبه آمریکا شد را فاز اول جنگ روانی و اقتصادی آمریکا علیه ملت ایران بدانیم، قطعا شروع دوره گردی های منطقه ای جان بولتون و مایک پومپئو را می توان به مثابه شروع دور دوم جنگ آمریکا علیه ملت ایران دانست که سخنرانی پومپئو در قاهره نقطه شروع آن بود! گفته پومپئو دشمنان ایران با برگزاری همایش ضد ایرانی لهستان و رونمائی رسمی از ائتلاف ضد ایرانی خود، رسماً از مرحله مهار ایران به مقابله با ایران تغییر رویکرد خواهند داد و طبیعتاً در این مسیر عملیات روانی (Psychological Ops) و جنگ ادراکی (Perceptual Warfare) در نوک پیکان تهاجمات آمریکا قرار خواهد داشت!

منظر اندیشکده های آمریکایی و صهیونیستی در صورت بهره گیری از تکنیک القاء ترس و نگرانی می توان منجر به فعال سازی گسل های اقتصادی و معیشتی در داخل کشور شد که در نتیجه آن مقابله با ایران و کشاندن کشورمان به پای میز مذاکره و تغییر رفتار کار چندان سختی نخواهد بود! در چهارچوب همین راهبرد آمریکایی است که در روزهای اخیر شاهد شدت پیدا کردن انتشار اخبار جعلی (Fake News) از جمله ورشکستگی بانک ها و حتی فرار برخی مسئولین اقتصادی از کشور هستیم که پیشبینی می شود که به مرور زمان و در طول هفته های آتی بر حجم و تنوع آنها افزوده شود!

هم زمان با شروع جنگ روانی دشمن برخی تحرکات و اظهار نظر های مشکوک مطرح شده از سوی برخی عناصر داخلی نشان از بازی کردن آنها در پازل عصبانی کردن مردم دارد که از جمله آنها می توان به اخباری مانند عوارضی کردن تونل ها و بزرگ راه های تهران و یا حتی شایعه افزایش ۲ تا سه برابری قیمت حامل های انرژی اشاره کرد که در شرایط فعلی حتی بیان آنها موجب شعله ور شدن خشم طبقات آسیب پذیر جامعه می شود!


حال با نگاهی به تقویم می توان احتمالات ذیل را در نظر داشت:

1. دشمن با تشدید انتشار اخبار جعلی بصورت جدی القاء ترس از آینده اقتصادی و معیشتی را در دستور کار قرار داده و در طول هفته های آتی (خاصه بهمن ماه و ایام الله جشن چهل سالگی انقلاب) شاهد افزایش اخبار نگران کننده در مورد وضعیت سپرده های بانکی و . خواهیم بود!


2. انتشار گسترده خبر درخواست جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ برای ارائه طرح های حمله نظامی به ایران نشان از تمایل جدی تیم ضد ایرانی ترامپ برای گستراندن سایه جنگ در منطقه دارد البته با هدف بهره برداری از آن به عنوان یک اهرم فشار روانی بر کشورمان، آنهم با این امید که در صورت همراهی ستون پنجم اقتصادی بتواند اقتصاد و بازار کشورمان را درگیر امواج بی ثباتی کند!


3. دولت آمریکا در حال تدارک اجرای یک جنگ روانی گسترده در سالگرد خروج ترامپ از برجام در ماه مه (اردیبهشت ۹۸) است لذا دولت و نهادهای اقتصادی و رسانه ای بایستی از هم اکنون تمام سناریوهای مواجهه با این توطئه آمریکایی را که بیشتر معطوف به حوزه صادرات و فروش نفت است در نظر داشته باشند.


4. در ماه های آتی اظهارات نسنجیده برخی از مسئولین اجرایی و اقتصادی می تواند به یکی از مهمترین منابع تغذیه جنگ روانی دشمن در جهت شعله ورسازی نیتی های عمومی بدل گردد لذا دولت محترم بایستی تدابیر لازم را برای مدیریت اظهار نظرهای اقتصادی مسئولین خصوصا در موارد تاثیرگذار بر معیشت عمومی پیشبینی نماید (بطور مثال تعیین سخنگوی اقتصادی یا .)


نتیجه گیری:

تمام سناریوهای موجود این واقعیت را تایید می کنند که آمریکا جز جنگ روانی هیچ سلاح و ابزار مناسبی برای مقابله با ملت ایران ندارد، لذا در صورت افزایش همدلی عمومی و افزایش بصیرت افزایی رسانه های اجتماعی در مورد توطئه جدید دشمن، پیروزی بر مکر شیطان بزرگ امر دشواری نخواهد بود زیرا که اِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»


اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم همواره راهبردهای بین المللی خود را منطبق بر چهارچوب ت خارجه ایالات متحده آمریکا تعریف و پیگیری کرده است، با این حال حوادث دیپلماتیک سال گذشته میلادی و خاصه خروج یکجانبه آمریکا از برجام موجب شد تا فصلی نو در روابط این دو همپیمان قدیمی شکل گیرد که پس لرزه های آن پیمان های مهمی از جمله ناتو (NATO) را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است و سران اروپا رسما سخن از ایجاد یک پیمان امنیتی مستقل از آمریکا تحت عنوان ارتش اروپایی (European army) را مطرح کرده اند!

بدون شک مهمترین دلیل ناخرسندی اروپا از اقدامات سال گذشته آمریکا ، رویکرد یکجانبه و منفعت گرایانه ترامپ در قبال برجام بود زیرا به ظن اروپایی ها این توافق یک دستاورد بین المللی موفق بود و ترامپ با خروج خود از برجام نه تنها این توافق را به سمت فروپاشی و شکست سوق داد بلکه در تصمیم خود هیچگونه توجهی به منافع شرکای قدیمی خود در اتحادیه اروپا نکرد!

این نکته از این رو برای اتحادیه اروپا دارای اهمیت است که پس از حصول توافق اتمی با کشورمان شرکت های بزرگ اروپایی توانستند بدون کوچکترین محدودیت بین المللی وارد بازار کشورمان شوند و از منافع اقتصادی کشورمان بهره مند گردند.

SPV بشردوستانه

بطور مثال کشور آلمان که یکی از بزرگ‌ترین شرکای اقتصادی کشورمان محصوب می شود با شروع برجام صادرات محصولات خود به ایران را ۲۲ درصد افزایش داد که در نتیجه آن 2.57 میلیارد یورو عاید شرکت های آلمانی شد و البته این روند رو به رشد همچنان ادامه داشت بطوری که در پایان سال 2017 و اندکی پیش از خروج آمریکا از برجام ، سود آلمانی ها از تجارت با ایران به حدود 3 میلیارد یورو رسید!

البته علاوه بر آلمان سایر کشورهای اتحادیه اروپا نیز از تجارت با کشورمان سود می برند بطوری که کشور بحران زده ای مانند ایتالیا تنها در سال 2017 نزدیک به 1/7 میلیارد دلار به کشورمان صادرات داشته است و این تجارت پر منفعت موجب شد تا در ژانویه گذشته این کشور اقدام به راه اندازی یک خط اعتباری 5 میلیارد یورویی برای حمایت از حضور شرکت های ایتالیایی در کشورمان کند!

با این حال خروج یک جانبه آمریکا از برجام و تهدید ترامپ مبنی بر اعمال تحریم های ثانویه علیه شرکت ها و نهادهای همکاری کننده با کشورمان موجب شد تا بسیاری از فعالیت اقتصادی اروپا بر خلاف تمایل خود مجبور به خروج از اقتصاد کشورمان شوند که از جمله آنها می توان به شرکت های بزرگ توتال ، پژو و دایملر اشاره کرد.

تحمیل خروج شرکت های اروپایی از بازار ایران موجب شد تا اقتصاد اروپا در رقابتی ترین دوران تاریخی خود بازار بزرگ ایران را از دست بدهد و عرصه را برای حضور و فعالیت رقبای چینی و روسی خالی کند، لذا سران اتحادیه اروپا با توجه به بحران اقتصادی حاکم بر این اتحادیه تصمیم گرفتند تا با راه اندازی کانال ویژه مالی (SPV) و اجرای قانون مسدود سازی با تحریم های آمریکا مقابله کرده و حضور شرکت های اروپایی را در اقتصاد ایران حفظ کنند.

قوانین مسدود سازی قرار بود تا پس از شروع دور اول تحریم های آمریکا در 16 مرداد ماه از تبعیت شرکت‌های کوچک و متوسط اروپایی از تحریم‌های ضد ایرانی آمریکا جلوگیری کنند بدین صورت که اگر آمریکا جریمه ای بر علیه آنها وضع کرد اتحادیه اروپا خسارت های مربوطه را به شرکت ها پرداخت نماید که البته با وجود تضمین ضمنی اتحادیه هیچ شرکتی حاضر به قبول ریسک تحریم های آمریکا نشد!

کانال ویژه مالی نیز قرار است تا پس از پذیرش و عملیاتی سازی برخی پیش شرط ها توسط کشورمان از جمله تصویب قوانین ضد تامین مالی تروریسم و ضد پولشویی (AML/CFT) که مربوط به کارگروه ویژه اقدام مالی (FATF) است به عنوان یک واسط فرایند خرید مبادله نفت کشورمان با محصولات اروپایی را انجام دهد.

حال پس از طی بخش عمده ای از فرایند پر حاشیه بررسی و تصویب لوایح چهارگانه FATF در کشورمان، اتحادیه اروپا مدعی شده است که بدلیل فشارهای آمریکا قادر به اجرای SPV به شکل عام نخواهد بود و تنها می تواند شکل کانال ویژه مالی را بصورت محدود ایجاد نماید!

این ادعای جدید و البته مشکوک اروپا در ابتدا اینگونه مطرح شد که اروپا از طریق کانال ویژه مالی قادر به خرید نفت ایران نخواهد بود اما در نهایت اعلام شد که ایران از طریق SPV تنها قادر به خرید مواد غذایی و دارو خواهد بود!

در واقع اروپا با عقب نشینی در مقابل ترامپ تصمیم گرفته است تا تبادل اقتصادی خود با کشورمان را حتی در چهارچوب کانال ویژه مالی، تنها به شکل بشردوستانه (Humanitarian) ادامه دهد لذا طرح جدید اتحادیه اروپا H-SPV نامیده می شود!

با توجه به عنوان این پیشنهاد جدید اتحادیه اروپا پر واضح است که هدف از انتخاب این عنوان، تحقیر ایران در جوامع بین المللی است زیرا این طرح بطور کلی خلاف پیشنهاد اولیه اروپا به کشورمان است و برخلاف انتظار اولیه حداقل نیازهای وارداتی کشورمان را از اروپا تامین خواهد کرد لذا اصرار کشورمان بر اجرای این پیشنهاد جدید(H-SPV) و عدول از خواسته قبلی که اجرای تمام و کمال SPV بود موجب خواهد شد که این پیام را به جهان مخابره گردد که ایران بدلیل تشدید فشارهای اقتصادی داخلی و خارجی ناچار به حفظ برجام و قبول حداقل امتیازهای اقتصادی از اروپا شده است.

از سوی دیگر با توجه به دستگاه تبلیغاتی عرض و طویل جبهه استکبار به رهبری آمریکا دور از انتظار نیست که در صورت پذیرش کانال ویژه مالی بشردوستانه ، رسانه های آمریکا این طرح را به مثابهه برنامه نفت در برابر غذا و دارو سازمان ملل متحد در مواجهه با رژیم بعث عراق تصویرسازی نمایند که این خود می تواند به پیشبرد پروژه ایران هراسی و قهرمان سازی از آمریکا کمک شایانی نماید.

لذا با توجه به ابعاد پیچیده و پر هزینه پیشنهاد جدید اتحادیه اروپا که نشان از بازگشت اروپا به چهارچوب ت‌گذاری های ضد ایران آمریکا دارد، از دولت و دستگاه دیپلماسی کشور انتظار می رود که در مقابل این خدعه جدید غرب هوشیاری لازم را رعایت کرده و با تعجیل غیرضروری در پذیرش پیشنهاد جدید اروپا موجبات تحمیل هزینه بر پیکره اقتدار و عزت ملی را در سطح داخلی و بین المللی فراهم نکنند


از بدو پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان غربی و شرقی انقلاب تلاش کردند تا از طریق نفوذ چند وجهی بر حکام محلی خاورمیانه، نظم غرب آسیا را به شکلی باز طراحی کنند که رقیب نوظهورشان مجال عرض اندام در مقابل قدرت استکباری و استعماری آنها را نداشته باشد.

با این حال، امروز که به تحولات چهار دهه گذشته جهان و منطقه می‌نگریم، درمی‌یابیم که این تلاش‌ها بیش از آنکه به تضعیف انقلاب اسلامی کمک کرده باشد، موجب افزایش قدرت ژئوپلیتیک ایران در غرب آسیا شده و دایره نفوذ گفتمان انقلاب اسلامی را به فراتر از مرزهای منطقه گسترش داده است.

برای نمونه، در حالی که در طول دهه گذشته و به ویژه سال‌های جنگ داخلی سوریه شاهد بودیم که ائتلاف بزرگ عبری‌ـ عربی‌ـ غربی آنچه را که لازمه تحمیل جنگ جهانی علیه یک ملت است، فراهم آورد؛ اما پس از سال‌ها جنگ و خون‌ریزی در آستانه چهل سالگی انقلاب دست از پا درازتر در حال عقب‌نشینی از ت‌های سابق خود و پرداخت هزینه‌های ی و روانی همراهی با آمریکا در باز طراحی نظم ی نوین خاورمیانه هستند.

چهل سالگی انقلاب

شواهد این مدعا فراوانند که اعلام انحلال و فروپاشی پارلمان و کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی و تعیین زمان برگزاری انتخاب زودهنگام از جمله آنهاست و می‌توان از آن به حذف و مرگ ی مهم‌ترین دشمن صهیونیست کشورمان، یعنی بنیامین نتانیاهو یاد کرد؛ زیرا وی نه تنها بر اساس نظرسنجی‌ها از حداقل مقبولیت در سرزمین‌های اشغالی برخوردار است؛ بلکه شکست در مواجهه با مقاومت مردمی غزه و همچنین وجود اتهامات سنگین فساد زمینه حذف او از سپهر ی منطقه را قطعی کرده است.

اما شاهد دیگر ماجرا وقوع زله ی در کابینه عربستان است که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به تغییر وزیر امور خارجه و انتصاب وزیر جدید اطلاع‌رسانی اشاره کرد. این تغییرات جدید به طور مشخص بخش‌هایی را که مسئول ت خارجی و نمایش چهره عربستان در افکار عمومی جهان هستند، دستخوش نصب و عزل کرده‌ است آن هم با این امید که این تغییرات از فشارهای جهانی بر رژیم آل‌سعود بکاهد.

البته این اقدام اگر چه در ظاهر موجب تغییر و تحول در کابینه حاکم بر این کشور شده است؛ اما ابقای مجدد محمدبن‌سلمان در سمت‌های پیشین نشان از تقلای شاه عربستان برای حفظ فرزندش در رأس هرم قدرت دارد که این رویکرد از سوی متحدان ریاض به مثابه نشانه‌ای از ناتوانی پادشاه عربستان در حل‌وفصل بحران‌های داخلی و خارجی گریبان‌گیر عربستان و حتی شورای همکاری خلیج‌فارس (GCC) ارزیابی می‌شود.

از پیامدهای شکل‌گیری این ارزیابی در بین متحدان ریاض می‌توان به تغییر رویکرد متحدان سنتی عربستان، از جمله امارات نسبت به پرونده‌های مهم سوریه و یمن اشاره کرد که یک نمونه آن اعلام خبر بازگشایی سفارت امارات در سوریه است. در پی این خبر کشور کوچک بحرین که پس از جریان بیداری اسلامی» و سرکوب شیعیان به نوعی به مستعمره ریاض تبدیل شده است نیز پرده از برنامه قریب‌الوقوع خود برای بازگشایی سفارت در سوریه برداشت. جالب آنکه در این مورد، رئیس‌جمهور کشور سودان سریع‌تر از دیگران به دیدار بشار شتافت.

خبر اعلام خروج نظامیان آمریکا از سوریه و سفر مخفیانه و چالش‌برانگیز ترامپ به عراق موارد دیگری هستند که پیروزی گفتمان مقاومت و انقلاب اسلامی را نشان می‌دهند.

نوید کمالی - هفته نامه صبح صادق 


اگر قصد برشمردن دشمنان منطقه ای انقلاب اسلامی را داشته باشیم می توان نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی و محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی را به عنوان دو دشمن اصلی جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا دانست زیرا حداقل در طی چند سال اخیر از انجام هر گونه اقدام غیر انسانی برای ضربه زدن به ملت ایران دریغ نکرده اند.

بطور مثال اولی از هرگونه ظرفیت رسانه ای و بین المللی حتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای گسترش جو ایران‌هراسی علیه ملت ایران استفاده می کند و دومی با تامین مالی تروریسم مسبب وقوع جنایاتی مانند حوادث تروریستی مجلس و اهواز شده است.

نوید کمالی - رومه کیهان

البته این دشمنی ناشی افزایش روزافزون قدرت نرم و دیپلماسی عمومی کشورمان در سطح منطقه است که دشمنان کشورمان از جمله رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی از آن به عنوان یکی از ابزارهای قدرتمند اِعمال نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه که البته تهدید کننده منافع استکباری و استعماری آنهاست یاد می‌کنند، از این رو رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به عنوان دو بازیگر منطقه ای ذیل ایالات متحده آمریکا همواره تلاش کرده اند تا با تحمیل فشار و هزینه بر ملت ایران حتی به بهای عبور از آرمان فلسطین مانع از افزایش نفوذ تفکر مقاومت در منطقه شوند.

ائتلاف عبری عربی

با این حال طی ماه های اخیر چرخ روزگار به گونه رقم خورد که به عقیده بسیاری از تحلیلگران بین المللی دیگر نمی توان امیدی به آینده ی نتانیاهو و محمد بن سلمان داشت و به زودی احتمالا باید شاهد حذف این دو چهره ضد ایرانی از صحنه ت خاورمیانه بود که در ادامه مختصرا به چرایی آن خواهیم پرداخت.

محمد بن سلمان ولیعهد جاه طلب سعودی پس از شروع فرایند قدرت گیری در ساختار ی عربستان هرچند با اعمال برخی اصلاحات اجتماعی توانست در ابتدای امر در بین اقشار جوان سعودی از محبوبیت مطلوبی برخوردار شود اما تشدید فضای امنیتی این کشور و سرکوب آزادی بیان و شروع فرایند حذف منتقدان ی در کنار آغاز جنگ پر هزینه یمن و صرف میلیاردها دلار ذخایر ارزی این کشور در بازار تسلیحات موجب شد تا وی نه تنها در عربستان بلکه در بین افکار عمومی جهان نیز مورد نقد و انتقاد جدی قرار گیرد، اما در این بین ماجرای قتل جمال خاشقجی رومه نگار و فعال ی منتقد را می توان به مثابهه ضربه مهلک دانست که پیامدهای آن از جمله رای اخیر مجلس سنای آمریکا مبنی بر احراز مسئولیت وی در قتل این رومه نگار می تواند به زودی منجر به عزل و حذف وی از چرخه ت در عربستان شود.

اما نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی که در سطح رسانه های جهان به عنوان مهمترین دشمن ملت ایران شناخته می شود نیز حال و روز بهتری نسبت به بن سلمان ندارد و ماجراهایی از جمله شکست در جنگ دو روزه بر علیه غزه و همچنین ناکامی ارتش این رژیم در مقابله با تونل های زیرزمینی مقاومت زمینه فروپاشی کابینه امنیتی وی و برگزاری انتخابات زود هنگام را مهیا کرده است.

ائتلاف عبری عربی

جالب آنکه ناکارآمدی ی ، اقتصادی و امنیتی دولت نتانیاهو به حدی است که رسانه های معروف اسرائیلی از جمله یدیعوت اهارنوت (Ynetnews) اخیرا در گزارشی ویژه خبر از افزایش مهاجرت مع اسرائیلی ها به خارج از سرزمین‌های اشغالی و لغو تابعیت هایشان داده است بطوری که بنا بر برخی تحلیل ها ادامه این روند منجر به وقوع بحران شدید جمعیتی در اسرائیل خواهد شد که یک پیامد آن کاهش پرسنل ارتش رژیم صهیونیستی است و فراخوان اخیر ارتش این رژیم برای جذب و استخدام شهروندان آلوده به ایدز (HIV) ناشی از این بحران است.

اما آنچه بیش از همه زمینه را برای حذف نتانیاهو از عرصه ت رژیم صهیونیستی مهیا کرده است درخواست پلیس اسرائیل برای ارجاع پرونده معروف فساد نتانیاهو و همسرش به دادستانی کل رژیم صهیونیستی است.

بر اساس این پرونده که به "پرونده 4000" معروف است بنیامین نتانیاهو و همسرش رسما متهم به ی و سوءاستفاده از قدرت شده اند و در صورت تایید دادگاه علاوه بر خلع از قدرت بایستی برای ادامه حیات رهسپار زندان های مخوف رژیم صهیونیستی شوند.

با توجه به آنچه بیان شده می توان انتظار داشت که همزمان با ایامی که ملت بزرگ ایران در حال آماده سازی خود برای برگزاری جشن بزرگ چهل سالگی انقلاب اسلامی است ائتلاف عبری-عربی ضد کشورمان با کاهش قدرت و حتی حذف این دو مهره ضد ایرانی به شدت تضعیف و حتی منحل گردد که در نتیجه آن به فضل الهی بیش از پیش شاهد گسترش انقلاب اسلامی در سطح منطقه خواهیم بود.

منتشر شده در :

پایگاه تحلیلی بصیرت (

نوید کمالی)


در ماه های اخیر همزمان با بروز برخی نوسانات بازار ارز که منجر به کاهش بی سابقه ارزش پول ملی کشورمان در مقابل ارزهای خارجی شد، موضوع قاچاق سوخت بار دیگر به موضوع داغ رسانه ها و محافل اقتصادی رسمی کشور بدل شد.

متاسفانه افزایش پدیده قاچاق سوخت را می توان بصورت مستقیم ناشی از افزایش تقریبا ۳ برابری نرخ ارز دانست که در نتیجه آن فاصله قیمتی بنزین در داخل کشور با کشورهای همسایه به شدت افزایش یافت، که مساله نهایتا منجر به افزایش قاچاق سوخت در مرزهای کشورمان شد.

اما نکته جالب اینجاست که دکتر رئیس‌جمهور کشورمان در اظهارات جدید خود با اشاره به اهمیت اجرای طرح دو نرخه سازی سوخت، تلویحا تاکید کرده که میتوان به سمت شناورسازی نرخ سوخت حرکت کرد!

پر واضح است که شناور سازی نرخ سوخت یک امر هوشمند و نیازمند هماهنگی جدی دستگاه های نظارتی و اقتصادی کشور است و نمی توان یک فاکتور مهم و حیاتی تاثیرگذار بر اقتصاد کشور مانند بنزین را صرفا بر اساس برخی فاکتورها مانند روزهای هفته قیمت گذاری کرد و به تبعات اقتصادی آن بر معیشت عمومی نیندیشید!

امروز آحاد مردم به خوبی می دانند که در حالت عادی وظیفه کارت سوخت مدیریت مصرف است، لذا برای ممانعت از خرید سوخت مازاد بر نیاز مصرفی که شائبه قاچاق دارد دولت ناچارا یک سقف مجاز مصرف برای هر کاربر تعریف خواهد شد که حد و حدود آن بلاشک بر وضعیت بازار و معیشت عمومی تاثیرگذار خواهد بود!

حال اگر این مساله را در کنار شناورشدن نرخ سوخت قرار دهیم، بررسی حجم مشکلات ناشی از آن در صورت فقدان مدیریت و ت گذاری درست و قاطع بر بازار خود مثنوی مفصلی خواهد شد! لذا در شرایطی که کشوری مانند فرانسه نیز بدلیل اجرای ت افزایش نرخ حامل های انرژی با چالش جلیقه زردها روبرو است ، برای جلوگیری از پیامدهای مشابه راهکارهای ذیل پیشنهاد می گردد:

1. عدم شروع طرح تا حاکم شدن ثبات مطلوب اقتصادی بر بازار و بازطراحی ساختارهای نظارتی در راستای مقابله موثر با سودجویان احتمالی

2. افزایش پلکانی قیمت سوخت و شروع طرح از حداقل قیمت ممکن مبتنی بر شاخص هایی از جمله توان اقتصادی اقشار کم درآمد

3. تعیین جدول زمانبندی فازهای اجرای طرح افزایش پلکانی قیمت سوخت و ممانعت از وارد شدن شوک های روانی و اقتصادی به جامعه


 نوید کمالی

(هفته نامه صبح صادق)/ شهر بندری چابهار به واسطه موقعیت راهبردی‌اش در منتهی‌الیه جنوب شرق کشورمان یکی از مهم‌ترین امیدهای اقتصادی آینده منطقه شناخته می‌شود و در طول سالیان گذشته همواره تلاش شده زیرساخت‌های عمرانی و همچنین زمینه‌های توسعه اقتصادی این بندر فراهم شود که البته این تلاش‌ها همواره با مخالفت و معارضه گروه‌های تروریستی از جمله گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی موسوم به جندالله و دیگر همزادان آن روبه‌رو بوده است.

از جمله این تلاش‌ها می‌توان به حادثه تروریستی اخیر چابهار اشاره کرد که در جریان این حادثه راننده خودروی بمب‌گذاری شده پس از تلاش ناموفق برای ورود به ناحیه انتظامی چابهار، در ورودی این مرکز دست به انتحار زد که در نتیجه آن جمعی از هموطنان‌مان شهید و مجروح شدند.

این حادثه تروریستی را که مسئولیت آن را گروهک تروریستی انصارالفرقان پذیرفتند، می‌توان از زوایای گوناگونی تحلیل و بررسی کرد که یکی از مهم‌ترین آنها چرایی انتخاب شهر چابهار به عنوان یک هدف تروریستی است؟

بندر چابهار به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی آن، نزدیک‌ترین و البته امن‌ترین مسیر دسترسی کشورهای آسیای میانه به آب‌های آزاد است، از سوی دیگر این بندر به دلیل عمق بالای آب در سواحل آن تنها بندر ایرانی ژرف‌آب در سواحل جنوبی کشورمان است. علاوه بر اینکه در تحریم‌های جدیدی که علیه کشورمان اعمال شد، این بندر از معافیت‌های برای صادرات نفت برخوردار شده است.

حادثه تروریستی چابهار

اکنون بیش از 85 درصد مبادلات دریایی کشورمان از طریق بندر عباس صورت می‌گیرد، اما متأسفانه به دلیل عمق کم خلیج‌فارس، بندرعباس قادر به پذیرش کشتی‌های پهن‌پیکر با وزنی بیش از 100 هزار تن نیست؛ لذا این نوع کشتی‌های کانتینربر به ناچار محموله‌های مربوط به کشورمان را به جای بنادر ایرانی در بندر جبل‌علی کشور امارات  تخلیه می‌کنند که این اقدام به خودی خود هزینه‌های انتقال کالا به کشورمان را چند برابر می‌کند.

از سوی دیگر، مهم‌ترین قدرت‌های اقتصادی شرق آسیا از جمله هند و چین در راستای تأمین منافع اقتصادی خود و افزایش حجم صادرات‌شان به آسیا مرکزی و حتی منطقه قفقاز تلاش کرده‌اند تا در پروژه توسعه بندر چابهار نقش ایفا کرده و در قالب سرمایه‌گذاری از مواهب آینده راه‌اندازی این بندر بهره‌برداری کنند،‌ به ویژه وقتی این بندر از فهرست تحریم‌های جدید آمریکا معاف شده است. 

به طور طبیعی مشخص است که در صورت تکمیل این پروژه بین‌المللی و ساخت اسکله‌های پذیرش کشتی‌های پهن‌پیکر، بندر چابهار نه تنها رقبای پر قدمت‌تری از جمله بندر خلیفه یا جبل‌علی در امارات را با چالش روبه‌رو خواهد کرد؛ بلکه زمینه را برای بهبود اوضاع اقتصادی جنوب شرق کشور و خاصه استان سیستان‌وبلوچستان نیز مهیا خواهد کرد که هر دوی اینها مطلوب برخی سران مرتجع عرب نیست!

ازاین‌رو وقوع حمله تروریستی در چابهار را می‌توان بیش از یک حمله تروریستی معمولی برای ایجاد ترس و وحشت عمومی در جامعه دانست، به ویژه وقتی که در این حمله تروریستی اعضای گروهک انصارالفرقان تلاش کرده‌اند با حمله به یکی از مراکز انتظامی در واقع نماد امنیت در این شهر بندری را تخطئه کنند و این پیام را به سرمایه‌گذاران بالقوه خارجی برسانند که ریسک و هزینه سرمایه‌گذاری در چابهار بالاست!

این نکته زمانی ملموس‌تر می‌شود که بدانیم این گروهک در عملیات خود به جای انتشار بیانیه به زبان فارسی، یک بیانیه به زبان انگلیسی منتشر کرده است که این موضوع نشان از اولویت مخاطب خارجی برای این گروهک دارد و مخاطب خارجی موجود در منطقه کسی جز سرمایه‌گذاران پروژه توسعه بندر چابهار نیست!

با توجه به آنچه بیان شد، برای یافتن حامی پشت پرده این حادثه تروریستی تنها کافی است به فهرست کشورهای دارای بنادر استراتژیک ژرف‌آب در جنوب خلیج‌فارس نگاهی بیندازیم تا دریابیم چه کشوری بیشترین سود را از سنگ‌اندازی در فرایند توسعه این بندر به دست می‌آورد!



 

نوید کمالی (

صبح صادق)/  در طول چهار دهه گذشته، همواره ایجاد، حفظ و گسترش امنیت پایدار در حوزه‌های داخلی و منطقه‌ای یکی از مهم‌ترین اولویت‌های راهبردی جمهوری اسلامی ایران بوده است و در راستای تأمین این مهم دکترین دفاعی ایران که پیش از انقلاب با هدایت ژنرال‌های آمریکایی طراحی شده بود، پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی از سوی زبده‌ترین فرماندهان انقلابی مورد باز طراحی مبنایی و اساسی قرار گرفت.

تجربیات حاصل شده در طول دهه 60 خورشیدی و به ویژه دوران دفاع مقدس موجب شد تا حوزه دفاع موشکی به یکی از مهم‌ترین جنبه‌های مورد توجه دکترین دفاعی کشور بدل شود؛ از همین رو در طول دهه‌های گذشته دانشمندان و مهندسان ایرانی، از جمله شهدای گرانقدری مانند شهید طهرانی‌مقدم تلاش بدون وقفه‌ای را برای کسب دانش موشکی و بومی‌سازی فناوری ساخت و توسعه موشک‌های نقطه‌زن انجام دادند. پر واضح است که در طول سه دهه گذشته افزایش توانایی موشکی ایران از دید رقبای منطقه‌ای و دشمنان فرا‌‌‌‌منطقه‌ای دور نبوده است، از این رو همواره تحدید توانایی موشکی کشورمان یکی از محوری‌ترین جنبه‌های تلاش‌های ضد ایرانی ائتلاف آمریکایی بوده است.

Wisconsin Project on Nuclear Arms Control

از منظر اندیشکده‌های غربی، از جمله اندیشکده مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی (CSIS) توانایی موشکی یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌های بازدارنده کشورمان در قبال هر گونه تعرض خارجی است؛ زیرا به دلیل برد و توان بالای موشک‌های ساخت ایران، نیروهای مسلح کشورمان قادرند در نخستین لحظه‌های شروع هر گونه اقدام خصمانه از سوی دشمن همه پایگاه‌ها و مواضع منطقه‌ای وابسته به دولت‌های متخاصم را با بالاترین دقت هدف قرار دهند که تلفات ناشی از آن تا دهه‌ها می‌تواند هر دولت متخاصمی را با چالش‌های اساسی روبه‌رو کند.

از این رو دولت آمریکا پس از امضای توافق هسته‌ای تلاش کرد با بهره‌برداری از تجربه برجام و برجسته‌سازی تهدید موشکی کشورمان، نظام جمهوری اسلامی ایران را به سوی قبول یک برجام موشکی سوق دهد.

در طول دو سال گذشته، دولتمردان آمریکا و به ویژه شخص دونالد ترامپ بارها در سخنرانی‌های خود بر وم محدودسازی زرادخانه موشکی کشورمان تأکید کرده‌اند؛ هر چند این دست تلاش‌ها به دلیل وجه متعارف موشک‌های ایرانی تاکنون نتوانسته به شکل‌گیری یک اجماع جهانی علیه ظرفیت موشکی کشورمان منجر شود، به همین دلیل دولت آمریکا به شدت تلاش دارد تا با مرتبط کردن برنامه موشکی کشورمان به برنامه تخیلی اتمی مد نظر خود، این توانایی دفاعی کشورمان را به مثابه یک تهدید کشتار جمعی برای منطقه و حتی جهان جلوه دهد و در همین راستا نیز تأکید دارد، جمهوری اسلامی ایران باید به رژیم کنترل فناوری موشکی (MTCR) بپیوندد.

بر مبنای این رژیم کنترلی هر موشک دارای برد بیش از 300 کیلومتر و ظرفیت حمل کلاهک جنگی بیش از 500 کیلوگرم، یک سلاح دارای توانایی حمل کلاهک هسته‌ای شناخته می‌شود که بر مبنای گزارش جدید اندیشکده مطالعات استراتژیک(IISS)، هشت نوع موشک ایرانی در فهرست سیاه این رژیم کنترلی قرار می‌گیرد.

همزمان با این تلاش‌ها، اندیشکده پروژه ویسکانسین» که هدف اعلامی آن، مقابله با اشاعه هسته‌ای و دیگر تسلیحات کشتار جمعی در جهان است، تلاش گسترده‌ای را برای برجسته‌سازی تهدید موشکی ایران آغاز کرده و در حال حاضر بر محور توانایی موشکی کشورمان و ارتباط آن با عضویت کشورمان در FATF متمرکز کرده است.

این اندیشکده آمریکایی همزمان با فضاسازی اخیر وزارت خارجه رژیم صهیونیستی در زمینه برد موشک‌های ایران، تلاش دارد با تلفیق خطر برد بالای موشک‌هایی از نوع سجیل و سومار و همچنین احتمال دروغین مسلح‌سازی آنها به کلاهک هسته‌ای، افکار عمومی اتحادیه اروپا را علیه ملت ایران تحریک و حتی بسیج کند!

بر مبنای راهبرد طراحان این پروژه در صورت همراه شدن اتحادیه اروپا با توطئه ضد موشکی ائتلاف عبری‌ـ عربی‌ـ ‌آمریکایی، چهار عضو اروپایی برجام به توافق هسته‌ای پایان خواهند داد که این مسئله به ظن آنها می‌تواند موجب تحمیل فشار حداکثری اقتصادی و ی به کشورمان شود که در نتیجه آن امیدوارند تا ایران به سوی برجام موشکی سوق پیدا کند؛ از این رو شاهد بودیم که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به طور رسمی در جریان نشست ضد ایرانی ورشو خواهان خروج اروپا از برجام شد. زمینه‌چینی رسانه‌ای این موضوع را می‌توان در حاشیه نشست امنیتی مونیخ در برنامه مصاحبه خبرنگار بی‌بی‌سی با آقای ظریف نیز ملاحظه کرد که محور سؤال خود را به برنامه موشکی ایران و اتهام‌زنی جمهوری اسلامی اختصاص داد؛ اما با پاسخ لازم و کوبنده آقای وزیر و استدلالی وی مبنی بر اینکه شما چگونه در محیطی ناامن و پر تهدید در منطقه غرب آسیا که کشورهایی علیه ما روزانه به سلاح‌های زیبای آمریکا!» مسلح و مجهز می‌شوند، انتظار دارید ایران دست از موشک‌های خود بردارد؛ ضمن اینکه اساساً موشک‌های ایرانی توانمندی حمل کلاهک هسته‌ای ادعایی رسانه‌های غربی را نیز ندارند. 

طبیعتاً در این شرایط از دستگاه دیپلماسی کشور  انتظار می‌رود از انفعال دست برداشته و با بهره‌گیری از ظرفیت‌های در دسترس دیپلماسی عمومی درباره ماهیت متعارف و دفاعی موشک‌های ایرانی روشنگری کند تا از این طریق مانع از پیشبرد پروژه ایران‌هراسی ائتلاف ضد ایران در قلب اتحادیه اروپا شود و زمین بازی طراحی شده برای شروع دور جدید از بازی‌های مکارانه برجامی علیه ملت بزرگ ایران را بر هم زند. البته این تلاش‌های دیپلماتیک لازم است و باید در مسیر دیپلماسی عمومی انجام شود؛ اما به این معنا نیست که جمهوری اسلامی ذره‌ای در این خصوص عقب‌نشینی کند. موشک‌های ایرانی بخشی از قدرت دفاعی بومی و ملی ما بوده و به تأکید مسئولان ارشد حاکمیت و نظامی هرگز قابل مذاکره نیست؛ اما اثرپذیری از رسانه‌های غربی در بخشی از جریان‌های ی داخلی‌ـ که امروزه در رسانه‌های خود می‌گویند نباید به بهانه‌های مختلف، از جمله حفظ موشک خودمان را از پشتیبانی اروپا و شکافی که خروج ترامپ از برجام بین‌ آمریکا و اروپا ایجاد کرده، محروم کنیم‌ـ سبب تأسف است و نشان می‌دهد عملیات روانی دشمن بی‌تأثیر نبوده است.


محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان پس از  سالها فعالیت دیپلماتیک پر فراز و نشیب بالاخره سرانجام با انتشار یک پست اینستاگرامی در نیمه شب، خبر از استعفای خود از مقام وزارت خارجه داد!

این خبر بدلیل اهمیت و تاثیرگذاری حال و هوای دستگاه ت خارجی بر اتمسفر ی و اقتصادی کشور، موج بزرگی از واکنش ها در نقد این اقدام وزیر امور خارجه شروع شد که بررسی آنها حکایت از وجود یک نوع بیم و امید بینابینی نسبت به آینده ت خارجی کشورمان در ماه های پیش رو است.

استعفای محمد جواد ظریف


محمد جواد ظریف در طول دوران 67 ماهه تصدی پست وزارت خارجه بدلیل آنچه که پیشبرد مذاکرات اتمی موسوم به "برجام هسته ای" خوانده می شود با وجود تمام انتقادات توانست در برهه ای خاص به یکی از مهمترین و شاید به ظن برخی محبوب ترین چهره ی حاضر در کابینه دولت بدل گردد و در قالب یک سلبریتی دیپلمات جلوه کند بطوری که حتی عده زیادی از او به عنوان به عنوان یکی از گزینه های مطلوب انتخابات 1400 یاد می کردند، با این حال دوران ماه عسل برجامی آنچنان به درازا نکشید و کمتر از یک سال قبل، با خروج یکباره ترامپ از برجام و بازگشت تحریم های اقتصادی یکجانبه آمریکا علیه کشورمان، ناتوانی دستگاه ت خارجی در پیشبرد دیپلماسی اقتصادی و خنثی سازی فشارهای اقتصادی آمریکا بیش از هر زمانی هویدا شد که در نتیجه آن بخش عمده ای انتقادات افکار عمومی نسبت به وضع موجود متوجه وزارت خانه تحت امر ظریف شد که در نهایت کار را به جایی رساند که سکاندار پیشکسوت وزارت خارجه تنها راه خلاصی خود از وضع موجود را در خروج خود از دستگاه ت خارجه و واگذار کردن این پست حساس به فردی دیگر یافت!

برای درک چرایی اهمیت استعفای ظریف باید به این نکته توجه کرد که با توجه به عیان شدن ضعف ها و ناکارآمدی های برخی نهادهای اجرایی در مدیریت اقتصاد ملی و معیشت عمومی و همچنین با نظر به در پیش بودن انتخابات مجلس در سال 98 این خروج یکباره معروفترین چهره ی دولت از کابینه را می‌توان به مثابهه شروع دومینوی استعفاهای مردان صاحب نام دولت تشبیه کرد، آنهم در شرایطی که جریان اصلاحات و پدرخوانده های این جریان ناخشنود از این واقعه و شرایط پیش آمده نیستند و به اذعان برخی چهره های شناخته شده این جریان عبور از و منزه جلوه دادن جریان اصلاحات در شکل‌گیری شرایط اقتصادی فعلی کشور در نهایت موجب حفظ بقای این جریان در مجلس و دولت آینده خواهد شد!

از سوی دیگر همزمانی اعلام این استعفا با سفر بشار اسد رئیس جمهور سوریه به تهران نیز به خودی خود موجب شد تا این سفر راهبردی که با هدف قدردانی از ملت ایران در حمایت از محور مقاومت و ملت سوریه انجام شده بود در حاشیه قرار گرفته و دشمنان انقلاب با ارتباط دادن این دو رویداد به یکدیگر زمینه را برای سوء استفاده و تحریک افکار عمومی فراهم کنند.

با این حال نمی توان از برخی خدمات محمد جواد ظریف به کشور را در عرصه ت خارجی نادیده گرفت، اما هر چقدر هم که قدردان چهار دهه خدمت ظریف باشیم بدون شک نمی توانیم رها کردن سکان وزارت خارجه در حساس ترین برهه تاریخی کشور را یک اقدام هوشمندانه و در راستای تامین منافع ملی کشور تعریف کنیم! زیرا این دست اقدامات خواهی یا نخواهی موجب ایجاد رخنه در جبهه ت خارجی کشور شده و فرصت های متعددی را در دسترس دشمنان بی ریشه کشورمان قرار خواهد دارد که تنها معطل شدن دستگاه ت خارجی تنها یکی از آنها است، زیرا که معرفی وزیر جدید علاوه بر زمان بر بودن خواهی یا نخواهی منجر به تغییرات دنباله داری در وزارت خارجه خواهد شد و این قبیل تحولات اداری در ماه های حساس پیش رو می تواند موجب افزایش ضریب آسیب پذیری دستگاه ت خارجی در مواجهه با فشارهای پیدا و پنهان آمریکا و همپیمانان منطقه ای و فرا‌‌منطقه ای اش شود خصوصا به این دلیل که می دانیم در اردیبهشت ماه پیش رو تیم ضد ایرانی ترامپ در صدد تحمیل فشارهای دیپلماتیک جدیدی علیه کشورمان است.

لذا در شرایط فعلی استعفای ظریف جز ایجاد تنش در بازار و افزایش نگرانی عمومی نسبت به وضعیت کارآمدی دولت و نهادهای اجرایی و البته دلگرم شدن دشمنان خارجی نظام نسبت به تاثیرگذار بودن تحریم ها منفعت دیگری نخواهد داشت مگر اینکه ظریف دلیل و توجیه مناسبی را برای استعفای خود نه تنها به شخص رئیس جمهور، بلکه به دادگاه افکار عمومی ارائه دهد.

یک منبع مطلع در وزارت امور خارجه با بیان اینکه آقای ظریف به‌علت روحیه حساسی که دارند گاهی تصمیمات دفعی می‌گیرند و با همان شخصیتی که از ایشان سراغ داریم گاهی از تصمیمات احساسی خود هم ناراحت می‌شوند، تأکید کرد: در این مورد، طبق اطلاع اینجانب، به احتمال زیاد ایشان به دولت برمی‌گردد.» سوال اینجاست که آیا چنین جایگاه خطیری جای تصمیمات احساسی و دفعی است؟!

در پایان باید توجه داشت که در اوج جنگ همه جانبه اقتصادی علیه کشورمان طبیعتا و منطقا منافع ملی فراتر و بالاتر از هر نوع منافع حزبی و جریانی قرار می گیرد و تمام مسئولین نظام در هر سطح و جایگاهی بایستی با تاکید بر اولویت منافع ملی و فارغ از هر گونه اختلاف نظر حزبی و جریانی تا حد امکان در سنگر مسئولیت ایستاده و از منافع ملت در مقابل هجمه دشمن دفاع کنند و حتی در صورت اصرار یک فرد بر ترک سنگر خدمت مسئولین ارشد کشور بایستی بلافاصله فردی توانمند را جایگزین وی نمایند زیرا در صورت غفلت از این مهم نه تنها در پیشگاه ملت و تاریخ بلکه در محضر خداوند منان نیز بایستی پاسخگوی غفلت و ضعف خود در دفاع از ملت و نظام اسلامی باشند.

-

نوید کمالی


نوید کمالی -

سایت بصیرت / اعتراضات سراسری سودان پس از چهار ماه به نتیجه رسید و سرانجام عمر البشیر رئیس جمهور این کشور پس از سه دهه حکومت با مداخله ارتش و هدایت وزیر دفاع از قدرت برکنار شده و زمام امور این کشور بحران زده برای حداقل دو سال آینده در دست شورای نظامی انتقالی قرار گرفت.  
عمر حسن البشیر که اکنون در حصر خانگی است در دوران جوانی به ارتش پیوست و دوره های خود آموزشی را در مصر طی کرد و در همین ایام بود که با وقوع جنگ یوم کیپور در سال 1973 در صفوف ارتش عربی به رهبری مصر با رژیم صهیونیستی وارد جنگ شد.
البشیر سال ها بعد با حمایت مخالفان حکومت مرکزی سودان، کودتایی نظامی را با عنوان انقلاب نجات ملی تدارک دید و بدون خون ریزی، صادق المهدی نخست وزیر منتخب وقت را سرنگون کرد و با کنترلی که بر نیروهای مسلح سودان داشت بلافاصله اقدام به تعطیلی مجلس، احزاب و مطبوعات کرده و خود را به عنوان ریاست شورای رهبری انقلاب نجات ملی» منصوب کرد.

آخرین اخبار سودان

ماهیت تمامیت خواه عمر البشیر موجب شد تا وی با کنار زدن اصول حکومت داری مردم سالارانه شخصا پست های ریاست جمهوری، نخست وزیری، فرمانده نیروهای مسلح و وزارت دفاع سودان را یکی پس از دیگر در اختیار گیرد و در واقع یک جمهوری دیکتاتوری را پایه ریزی کند.
اما عمر البشیربه این مسئولیت ها رضایت نمی داد و در نهایت برای قبضه کردن بیش از پیش قدرت در دستان خود در سال ۱۹۹۳ شورای رهبری را منحل و خود را رئیس جمهور سودان معرفی کرد با این حال برای توجیه افکار عمومی داخل و خارج در سال 1996 اقدام به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری کرد و جالب اینکه در پی آن برای دوره های پنج ساله همواره خود را رئیس جمهور منتخب مردم معرفی می کرد.
کشور سودان با 43 میلیون نفر جمعیت و با وجود دسترسی به منابع غنی طبیعی و معدنی همواره از مشکلات اقتصادی رنج برده است و کودتای عمر البشیر نیز قرار بود این کشور را از مشکلات اقتصادی گریبان گیر آن رهایی بخشد لذا البشیر در سال های نخست حکمرانی خود توجه زیادی به بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی کشورش داشت به همین دلیل نیز در سال های ابتدایی ریاست جمهوری خود با مدیریت منابع نفتی جنوب علاوه بر افزایش درامدهای ارزی کشور و بهبود معیشت عمومی سودانی ها توانست بر محبوبیت و اقتدار خود بیفزاید.
اما این شرایط آنچنان دوام نیافت و با تشدید تنش ها بین بخش شمال و جنوبی سودان که منجر به جدایی جنوب این کشور و تشکیل کشور سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ شد، سودان با بحران شدید اقتصادی روبرو شد زیرا بخش عمده ای از منابع نفتی، آبی و جنگلی سودان در جنوب این کشور قرار داشت و با جدا شدن این بخش تولید نفت سودان که مهمترین منبع درآمد این کشور است به شدت کاهش یافت بطوری که در پی آن ارزش پول ملی این کشور به پایین ترین سطح در طول دهه های اخیر رسید. 
طبیعتا فقدان وجود منابع درآمدی ارزی و همچنین کاهش مداوم ارزش پول ملی موجب تشدید فشارهای اقتصادی و معیشتی بر مردم سودان شد که در نتیجه آن عمرالبشیر برای مهار اعتراضات عمومی کوشید تا منابع درآمدی جدید را برای نجات اقتصاد بحران زده کشورش بیابد.
از منظر عمر البشیر بهترین و مناسبت ترین راهکار برای تامین نیازمندهای اقتصادی سودان افزایش تعاملات ی و اقتصادی با کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس بود تا از این طریق فرصت دریافت کمک های مالی برای سودان مهیا شود.
پس از شروع تلاش های دیپلماتیک سودان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در مذاکرات خود با عمر البشیر حمایت خود از سودان را منوط به قطع روابط این کشور با جمهوری اسلامی و مشارکت وی در طرح های منطقه‏ای این شورا از جمله سرکوب انقلاب یمن کردند که از قضا این درخواست ها مورد موافقت عمرالبشیر قرار گرفت آنهم در حالی که پیش از این سودان دارای روابط گرم و نزدیکی با ایران بود و بنا بر اظهارات مقامات وقت سودانی بخش عمده ای از زیرساخت های دفاعی و عمرانی این کشور توسط شرکت ها و متخصصان ایرانی ایجاد و به بهره برداری رسیده بود.
با این حال عمر البشیر با چشم پوشی نسبت به روابط گذشته خود با جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت و در یک چرخش آشکار در ماه مارس ۲۰۱۵ و تنها ساعاتی قبل از پیوستن به نظامی عربستان سعودی به مردم مظلوم یمن تصمیم به اخراج کلیه ایرانیان حاضر در سودان گرفت و در ماه دسامبر نیز تمام روابط دیپلماتیک خود را با کشورمان بصورت یکجانبه قطع کرد.
دیکتاتور سودان امیدوار بود که این چرخش دیپلماتیک و سازش با جبهه غربی و عربی ضد مقاومت موجبات رونق اقتصادی کشورش را فراهم کند اما بر خلاف انتظار وی حتی حضور هزاران سرباز سودانی در صفوف ارتش م عربستان هم نتوانست موجب سرازیر شدن دلارهای نفتی ریاض به خارطوم شود که در نتیجه آن روز بروز بر فشارهای اقتصادی تحمیل شده بر مردم سودان افزوده می‌شد بطوری که از اواخر سال گذشته میلادی بدلیل افزایش تصاعدی تورم و همچنین کمبود کالاهای اساسی و افزایش قیمت سوخت و البته نان، اعتراضات شدید خیابانی در این کشور آغاز شد.
در این شرایط هر چند عمر البشیر به اشتباه محاسباتی خود در سازش با دشمنان کشورش پی برده بود و تلاش می کرد تا با ایفای نقش در پرونده سوریه، سودان را مجددا به محور مقاومت و خاصه ایران نزدیک نماید اما تشدید تظاهرات های سراسری و زد و خورد نیروهای امنیتی وفادار به او با معترضان خیابانی زمان را علیه او پیش برد و سرانجام پس از 30 سال حکمرانی بلامنازع عمر البشیر، توسط فرماندهان نظامی نزدیک به عربستان از قدرت برکنار و همراه با ده ها مقام وابسته به خود راهی حصر خانگی شد.
حالا سودانی ها با توجه به بیانیه ارتش این کشور باید حداقل تا دو سال آینده را تحت رهبری شورای انتقالی نظامی» که ریاست آن بر عهده ارتشبد عوض بن عوف» است، سپری کنند اما در نهایت نتیجه این کودتا هر چه باشد تجربه تاریخی و شکست خورده سازش و سازش کاری با غرب و سرسپردگان منطقه ای آنها تا سال ها بعد پیش روی نه تنها مقامات آینده سودان بلکه تمام رهبران کشورهای عربی و اسلامی خواهد بود. 

نوید کمالی -

هفته نامه صبح صادق / بررسی تاریخ و روند فتنه‌سازی‌های آمریکا علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف 40 سال اخیر نشان از عزم جدی دولت آمریکا برای مقابله با ایران دارد که البته اظهارات اخیر مایک پنس، معاون ترامپ درباره دعوت مردم ایران به تظاهرات خیابانی» علیه نظام اسلامی مهر تأییدی بر این ت ضد ایرانی دولت آمریکا است.

پنس به تازگی در سخنرانی خود همزمان با اوج گرفتن مداخلات ی و امنیتی کاخ سفید در ونزوئلا از تلاش دولت آمریکا برای به رسمیت شناختن معن ایرانی، همانند آنچه در ونزوئلا شاهد آن هستیم، خبر داد! 

وی در سخنرانی خود به ماجرای شکست آمریکا در پیشبرد ماجرای فتنه 88 اذعان کرد و مدعی شد: جهان دفعه قبل در جریان فرصت رویارویی با رژیم ایران را از دست داد؛ اما این بار نه. این بار همه ما باید محکم بایستیم. در حالی که اقتصاد ایران همچنان در حال سقوط است و مردم ایران به خیابان‌ها می‌آیند، ملت‌های دوستدار آزادی باید برای پاسخگو کردن رژیم ایران برای شر و خشونتی که بر مردم خود، بر منطقه و بر جهان وارد کرده است، در کنار هم قرار گیرند.»

اخبار ونزوئلا

بررسی این اظهارات بی‌پرده مایک پنس که در واقع دومین مقام عالی‌رتبه دولت آمریکا است، نشان‌دهنده نوع راهبرد اتخاذ شده آمریکا علیه کشورمان است که مهم‌ترین نکته آن ناامیدی آمریکا از طراحی و اجرای گزینه‌های سخت علیه ملت ایران است. در واقع دولت آمریکا با درک شرایط حاکم بر ایران و جهان به ناکارآمدی تمرکز بر گزینه‌های سختی همچون مقابله نظامی با ایران پی برده، لذا تمرکز و سرمایه‌گذاری‌های ی، امنیتی و اقتصادی خود را معطوف به افزایش فشارهای نرم علیه ملت ایران کرده که افزایش تحریم‌ها بخشی از این ت ضد ایرانی است. با این حال دولتمردان صهیونیست آمریکایی به خوبی به این نکته واقفند که افزایش فشارهای ضد انسانی‌شان علیه ملت ایران به تنهایی تأثیری بر عزم و اراده مردم و نظام اسلامی ایران نخواهد داشت؛ لذا تشدید فشارها و تحریم‌ها را تنها به عنوان گام اول راهبرد تغییر نظام در ایران در نظر گرفته‌اند.

آمریکایی‌ها در این گام تلاش می‌کنند با بهره‌گیری از امپراتوری رسانه‌ای خود مردم را از وضع موجود ناراضی کرده و آنها را به سوی آنچه از دید پنس تظاهرات خیابانی خوانده شده، سوق دهند که البته رهبر معظم انقلاب مدتی قبل در یک استعاره هوشمندانه از این ت آمریکایی به ت عصبانی کردن مردم» یاد کردند. در همین راستا، در ماه‌های اخیر رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه به شدت بر حجم خبرسازی‌های خود در رابطه با مشکلات معیشتی و کارگری افزوده‌اند و در همه بخش‌های خبری و محتوایی آنها مطالبی با هدف تحریک اقشار آسیب‌پذیر قرار داده شده است!

اما آمریکایی‌ها در گام دوم ت ضد ایرانی خود تلاش دارند برخلاف ت‌های شکست‌خورده ضد ایرانی سابق خود، برای جمهوری اسلامی ایران یک آلترناتیو جایگزین و در دسترس خلق کنند؛ هر چند این ت را پیشتر و در جریان حمایت از سران فتنه 88 آزمایش کرده بودند؛ اما هوشیاری ملت ایران و قیام 9 دی موجب شکست این توطئه شد، لذا هم اکنون دولت آمریکا با طراحی پروژه آلترناتیوسازی در ونزوئلا و حمایت از خوان گوایدو تلاش دارد در یک محیط آزمایشگاهی توطئه‌ای از جنس فتنه 88 را در کشور ونزوئلا اجرا کند تا در صورت موفقیت این نمونه آزمایشگاهی فتنه جدیدی را علیه دشمن اصلی ت‌های استکباری خود، یعنی ایران طراحی کند.

البته آمریکایی‌ها یا همان احمق‌های درجه یک که رهبر معظم انقلاب پیشتر از آنها به عنوان دشمنان حقیر ملت ایران یاد کردند، به این نکته توجه ندارند که ماهیت ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف تمام کشورها و ملت‌های دنیا در جهان بی‌بدیل است و این دست توطئه‌های آلترناتیوسازی هیچ‌گاه نخواهند توانست خللی در راه و مسیر ملت انقلابی ایران ایجاد کنند؛ زیرا مربی عبرت‌آموزی ملت ایران تجارب تاریخ معاصر و توطئه‌های تاریخی آمریکا در ایران و دنیاست که تنها به سود آمریکایی‌ها تمام شده است تا ملت‌ها!


در پی ظهور پدیده تروریستی داعش، بسیاری از مردم کشورهای جنگ زده برای فرار از بحران‌های امنیتی و اقتصادی گریبان‌گیر کشورهای‌شان، راهی اروپا شدند. این پدیده به دلیل پیامدهای گسترده آن با واکنش منفی مقامات ارشد اتحادیه روبه‌رو شد و هر یک از اعضای این اتحادیه ت‌های گوناگونی را برای مقابله با این پدیده در پیش گرفتند که در بین همه آنها ت انگلیسی و پر حاشیه برگزیت» یا خروج انگلیس از اتحادیه اروپا» بیش از همه توجهات جهانی را به خود جلب کرده است.

دولت انگلیس در سال ۲۰۱۶ پس از برگزاری همه‌پرسی عمومی، خروج از اتحادیه اروپا را ت رسمی خود برای مصون داشتن این کشور از پیامدهای منفی مهاجرت و بحران‌های اقتصادی گریبان‌گیر اتحادیه اروپا دانست.

با این حال برگزیت چالش‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت زیادی برای انگلیس، اتحادیه اروپا و کل جهان خواهد داشت؛ همان‌گونه که در کوتاه‌مدت، اعلام خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، شوک‌های فراوانی را بر اقتصاد و بازارهای جهانی وارد کرد و موج جدیدی را از ملی‌گرایی افراطی و حملات علیه مهاجران و اقلیت‌های نژادی از جمله مسلمانان پدید آورد.

این چالش‌ها آنقدر مهم است که جامعه اطلاعاتی آمریکا در جدیدترین ارزیابی اطلاعاتی خود که در ژانویه 2019 منتشر شد، به این موضوع اشاره کرد و آن را تهدیدی علیه منافع آمریکا دانست. بر اساس این ارزیابی، روابط تجاری بین این کشور و اتحادیه اروپا که ارزش آن در سال 2017 یک تریلیون و دویست میلیارد دلار بود، به طور حتم به واسطه عدم دستیابی به توافقی کارآمد و مرتبط با برگزیت آسیب خواهد دید. 

البته با توجه به ارزیابی حتی توافقی خوب در مورد برگزیت نیز تهدیدی علیه آمریکا است؛ زیرا اگر خروج انگلیس از اتحادیه اروپا طبق برنامه محقق شود، مهم‌ترین شریک آمریکا در اتحادیه، آن هم در عرصه دنبال کردن ت‌های تحریمی علیه روسیه و همچنین گسترش بازار آزاد و لیبرالیسم اقتصادی از دست خواهد رفت.

برگزیت

از سوی دیگر باید توجه داشت که در حال حاضر دولت انگلیس به دلیل سابقه تاریخی و ی خود یکی از مهم‌ترین بازیگردانان عرصه ی و امنیتی اتحادیه اروپا است. به طور طبیعی نهایی شدن برگزیت زمین بازی را در اختیار کشورهای دیگری قرار خواهد داد که بعضاً ت‌هایی متفاوت و مستقل از کاخ سفید دارند.

با این حال تاکنون برخلاف برنامه زمانی از پیش طرح شده دولت انگلیس، ترزا می، نخست‌وزیر این کشور نتوانسته است برگزیت را اجرا کند و همچنان برای دستیابی به راه‌حلی به منظور خروج همراه با توافق از اتحادیه اروپا با شکست مواجه می‌شود. 

نخست‌وزیر انگلیس طی سه مرتبه نتوانسته است رأی موافق هم‌حزبی‌های خود را برای تأیید این توافق و خروج از اتحادیه اروپا کسب کند؛ بنابراین در شرایط فعلی تنها چاره عبور از بن بست ی موجود را مراجعه به حزب کارگر که رقیب حزب او محسوب می‌شود، دیده است تا از طریق جلب حمایت این حزب بر مخالفان درون‌حزبی خود غلبه کند و در نهایت موفق به تأیید برگزیت شود. 

با این حال رصد جدیدترین تحولات برگزیت حکایت از شکست این اقدام ترزا مِی دارد؛ زیرا بیانیه اخیر حزب کارگر نشان می‌دهد نخست‌وزیر انگلیس نتوانسته رأی موافق این حزب را برای غلبه بر مخالفان خود جلب کند. از این رو می‌توان نتیجه گرفت دولت انگلیس بیش از آنچه پیشتر تصور می‌شد گرفتار پیچیدگی‌های ی و اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا است؛ بنابراین به نظر می‌رسد عبور از بحران برگزیت به زودی ممکن نخواهد بود، اما نکته مهم اینجاست که تداوم این پیچیدگی‌ها علاوه بر تشدید بحران ی در انگلیس زمینه را برای تضعیف بیش از پیش مواضع اتحادیه اروپا در عرصه بین‌الملل فراهم خواهد کرد که این مسئله تأثیر مهمی بر پرونده‌های مهم از جمله برجام و تقابل غرب با روسیه خواهد داشت!

- نوید کمالی -

هفته نامه صبح صادق


در ادبیات ی و رسانه ای غرب بهار عربی” یا Arab Spring” به انقلاب‌ها، خیزش‌ها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سال‌های ۲۰۱۰ اطلاق می شود که منجر به سرنگونی و تغییر دیکتاتورهای حاکم بر تعدادی از کشور مهم عربی گردید که تاثیرات و تبعات برخی از آنها تا کنون ادامه دارد که از جمله آنها می توان به بحران جنگ داخلی لیبی اشاره کرد.

در اثر این موج اعتراضات که از آن در ادبیات ی کشورمان با عنوان بیداری اسلامی” یا Islamic awakening” یاد می شود چهار حکومت دیکتاتوری عربی تونس، مصر، لیبی و یمن سرنگون شدند و سه حکومت بحرین، اردن و تا حدودی عربستان نیز با مشکلات جدی مواجه گشتند.

ماجرای بهار عربی یا بیداری اسلامی از خودسوزی محمد بوعزیزی، میوه فروش دوره گرد تونسی آغاز شد که در اعتراض به ممانعت و آزار و اذیت پلیس در شهر کوچک سیدی بوزید خود را به آتش کشید و این واقعه که از دید حکمرانان عرب منطقه کم اهمیت بود همانند یک چاشنی انفجاری مکانیزم شروع جنبش های عمومی اعتراضی را آغاز کرد.

مقاله بهار عربی

این تحولات تا پیش از شروع توسط هیچ یک از اقشار نخبه تونس و جهان عرب از جمله ت مداران و حتی تحلیل گران اعم از امنیتی ، دانشگاهی یا رومه نگار پیش‌بینی نشده بود لذا نه تونس بلکه هیچ از کشورهای درگیر با این پدیده آمادگی مواجهه با آن را نداشتند و تنها به استفاده از قوه قهره علیه مردم روی آوردند که این مسئله نیز به تشدید بحران انجامید.

تظاهراتی که در پی خودسوزی بوعزیزی رخ داد، بلا فاصله پس از سرنگون کردن زین العابدین بن علی در تونس، به سراسر منطقه شمال آفریقا و حتی غرب آسیا تسری یافت؛ مصر، مراکش، لیبی، الجزایر، سودان و موریتانی در قسمت آفریقایی جهان عرب و اردن، کویت، یمن، عربستان، عمان، بحرین در بخش آسیایی جهان عرب، دست خوش نا آرامی ها و تظاهرات وسیع مردمی شدند.

اگر قصد ریشه یابی چرایی وقوع این تحولات را داشته باشیم در می یابیم که یکی از مهمترین دلایل آن نیتی بالای افکار عمومی از نظام ی حاکم بر این کشورها بوده است، زیرا همه کشورهای عربی بحران زده دارای نظام‌های ی خودکامه و بسته بودند که به صورت یک عادت و در درجات مختلف به سرکوب مخالفان و منتقدان پرداخته و برای اکثریت مردم نقش موثری در ساختار ی قائل نبودند. از همین رو نیز ابراز ناخرسندی عمیق از نظام‌های استبدادی در صدر شعارها و بیانیه های معترضین عرب قرار داشت.

در اینجا باید به این واقعیت توجه داشت که این دست کشورها از فقدان مطبوعات و رسانه های آزاد رنج می بردند زیرا حکمرانان دیکتاتور با توجه به خوی خودکامه و استبدادی خود تمایلی به شنیدن صدای مردم و مشکلات عمومی آنها نداشتند و مطبوعات و رسانه های حکومتی نیز تنها با انعکاس آنچه مطلوب دیکتاتورهای حاکم بر کشورهایشان بود بر حقایق میدانی و نیتی های مردمی سرپوش می گذاشتند، در واقع رژیم های استبدادی عرب با مسدود ساختن مجاری طرح و ابراز افکار عمومی نه فقط دیگران، بلکه خود را نیز فریب می دادند لذا تمام راه ها برای اصلاح وضع موجود در کشورهای خود را مسدود گذاشته بودند.

البته باید این نکته را هم در نظر داشت که آن دسته از دولت های عربی که دارای میزان قابل توجهی از مردم سالاری” و بهره مند از سطح حداقلی از مشارکت مردمی بودند خیلی سریع از بحران گذشتند.

با پایان موج اول بهار عربی بسیاری از کشورهای منطقه که سال ها به شیوه خودکامه و صرفا امنیتی بر مردم حکومت کرده بودند به‌دلیل ترس از بازگشت مجدد موج اعتراضات دست به برخی اصلاحات اجتماعی و ی زدند که از جمله آنها می‌توان به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی محمد بن سلمان در عربستان سعودی که منجر به رفع برخی از مهمترین محدودیت های اجتماعی از جمله رانندگی ن شد اشاره کرد هر چند در عمل حکام این دست کشورها نتوانستند از شیوه سنتی حکومت‌داری خود و سرکوب افکار عمومی دست بردارند!

بر اساس برآورد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ ، بهار عربی به رشد اقتصادی شمال آفریقا و غرب آسیا لطمه زده و کشورهای این منطقه ۶۱۴ میلیارد دلار از وقوع حوادث آشوبناک آن زیان دیدند ;کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیای غربی در سازمان ملل هم اعلام کرد که در جریان این تحولات معادل ۶ درصد تولید ناخالص داخلی بالقوه منطقه بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، از دست رفته‌است و ناآرامی‌ها مشکل بدهی، بیکاری، فساد و فقر را تشدید کرده‌اند.

با توجه به این واقعیت میدانی که وقوع انقلاب عربی هر چند باعث بروز برخی اصلاحات سطحی در سطح جوامع عربی شد اما فقدان توجه به توسعه مردم سالاری در این کشورها و مسدود ماندن جریان های رسانه ای آزاد در کنار تداوم یافتن مشکلات و بحران های اقتصادی معیشتی یکبار دیگر موجب شد تا آتش زیر خاکستر اعتراضات مردمی در این کشورها شعله ور شود و در گام اول موجبات سرنگونی عبدالعزیر بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر و عمر البشیر دیکتاتور سودان را فراهم کند.

با توجه به شرایط ی و اقتصادی فعلی جامعه جهانی و همچنین تداوم یافتن بحران بی ثباتی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی که از قضا مهمترین منبع درآمد دولت های خودکامه منطقه است

به نظر می رسد که می توان شرایط فعلی را به عنوان پیش درآمدی بر شروع موج دوم بهار عربی” در نظر گرفت که در صورت عدم اعمال اصلاحات اساسی در روند حکومت داری و اقتصاد کشورهای منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا شاهد شعله ور شدن آن خواهیم بود که به مراتب می تواند خون بار تر از حوادث سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ شود که منجر به کشتار حدود ۳۷ هزار شهروند معترض شد.

البته باید توجه داشت که طبیعتا دشمنان جهان اسلام در این شرایط سعی خواهند کرد تا با سوار شدن بر موج اعتراضات جدید و هدایت آنها همانند ماجرای کودتای ارتش در سودان بار دیگر مهره های دست نشانده خود را در کشورهای استعمار زده عربی حاکم نمایند لذا بایستی با ورود به هنگام به این فصل نو از شروع بحران های اعتراضی در منطقه با افزایش بصیرت و بینش ی توده های عرب و مسلمان غرب آسیا و شمال آفریقا بر خلاف انتظار جهان غرب، فصل جدیدی از بیداری اسلامی” را رقم زد تا در نتیجه آن اعتراضات عمومی با آگاهی ی و انقلابی همراه گشته و در نهایت دست های سردمداران جهان استکبار از جهان عرب کوتاه شود.

- نوید کمالی -

رومه رسالت


اگر تاکنون تصاویر و اخبار منتشر شده از اعتراضات سودان را مرور کرده باشید بدون شک حتما در میان تمام تصاویر مخابره شده از خارطوم پایتخت این کشور آفریقایی، تصویر یک معترض سفید پوش بیش از همه به چشمتان آمده است! آری در میان تمام تصاویر مخابره شده از اعتراضات خیابانی مردم سودان مهمترین تصویر مربوط به یک زن جوان به نام آلاء صلاح» است که از قضاء به صورت ویژه مورد توجه رسانه های غربی قرار گرفته و تلاش می شود تا از او به عنوان یک الگو و نماد مبارزه در سودان و حتی دیگر کشورهای یاد شود!

با دقت در تصاویر و اخبار منتشر شده در مورد این دختر سودانی به خوبی به شباهت های تصویرسازی های انجام شده در مورد او و الگوی تبلیغی-رسانه ای دنبال شده برای تبلیغ دختران هنجار شکن خیابان های تهران که از سوی ضد انقلاب با عنوان دختران خیابان انقلاب» از آنها یاد می شود پی می بریم! 

آلا صلاح

دختران خیابان انقلاب در واقع پویشی است که توسط عناصر ضد انقلاب فراری و در جهت انجام نوعی از اقدامات هنجار شکنانه و ضد حجاب اسلامی آغاز شده است و در قالب این پویش ضد فرهنگی، دختران و ن فریب خورده به نشانه اعتراض به حجاب اسلامی با حرکتی نمادین کشف حجاب می کنند و همکارانشان از زوایای مختلف از آنها فیلم و عکس گرفته و جهت پوشش رسانه ای گسترده  که البته از قبل هم هماهنگ شده برای شبکه های ماهواره ای و مجازی ضد انقلاب ارسال می کنند!این اقدام که با هدایت یکی از خبرنگاران فراری ضد انقلاب و در قالب طرح چهارشنبه های سفید» آغاز شد و در نهایت منتهی به بروز رفتارهایی از جنس کشف حجاب بر روی سکوهای نصب شده در میادین اصلی شهر تهران گردید از قضاء همزمان بود با شروع تحرکات منتهی به اغتشاشات دی ماه 96. !مقایسه پروژه ضد اسلامی دختران خیابان انقلاب با نمونه های مشابه انجام شده در سایر کشورهای اسلامی از جمله سودان ما را به این نتیجه می رساند که اتاق های فکر غرب در راستای پیشبرد ت های مستکبرانه خود در جهان اسلام، تمرکز خود را معطوف به حوزه ن و بهره برداری تبلیغاتی از آنها کرده اند، به عبارت بهتر دشمنان جهان اسلام تلاش دارند تا با تعریف نقش و ماموریت ویژه برای ن فریب خورده که عمدتا افرادی با مشکلات شدید و عدیده خانوادگی و روانی هستند، از آنها به عنوان یک ابزار کارآمد برای تحریک و فریب افکار عمومی در پروژه های براندازانه خود بهره ببرند.

حال اگر با نگاهی علمی قصد بررسی این استراتژی غربی را داشته باشیم با اندکی کنکاش در مفاهیم جامعه شناسانه به مفهوم سرمایه های نمادین یا "Symbolic Capital" برمی خوریم که  خود یکی از انواع چهارگانه سرمایه های جوامع بشری است.

تحولات سودان

بر اساس تعاریف علمی ارائه شده از سرمایه می توان اندوخته های ارزشمند یک اجتماع را حول چهار سرمایه دسته بندی کرد که عبارتند از سرمایه اقتصادی ، سرمایه اجتماعی ، سرمایه انسانی و سرمایه نمادین!در این بین اما کارکرد سرمایه نمادین خاص و ویژه است زیرا کارکرد آن معطوف به جذب و تکثیر انبوه انواع سرمایه های دیگر می باشد! در واقع سرمایه نمادین را می توان به مثابه موتور تولید انواع دیگر سرمایه دانست که در نقش یک کارخانه به تولید انواع سرمایه دیگر می پردازد!از این رو دشمن با توجه به شکست های متعدد خود در جذب توده های مردم علیه انقلاب اسلامی در استراتژی های براندازانه جدید خود تلاش دارد تا با تحریک ن و حتی مردان فریب خورده به انجام اقدامات نمادین هنجارشکنانه و پوشش رسانه ای گسترده آن به ظن خود با خلق سرمایه نمادین از بلاهت آنها، سایر سرمایه های مورد نیاز خود برای پیشبرد ت براندازانه را تامین نماید که خنثی سازی آن جز با افزایش بصیرت و آگاهی عمومی در سطح جامعه و خصوصا اقشار آسیب پذیر ممکن نیست!


طی روزهای گذشته با شدت یافتن تنش های خونین در خیابان های کاراکاس پایتخت کشور چپ گرای ونزوئلا به نظر می رسد که بحران ی و اقتصادی این کشور لاتین تبار آمریکای جنوبی به سرنوشت سازترین روزهای خود رسیده است و دور از ذهن نیست که با تشدید فشارهای کمپین کشورهای غربی به رهبری آمریکا علیه نیکولاس مادورو رئیس جمهور قانونی ونزوئلا شاهد روزهای بحرانی تری در این کشور باشیم.

البته کاراکاس با این دست تنش آفرینی های غرب نا آشنا نیست زیرا کشور ونزوئلا از دو دهه قبل و با تشکیل جمهوری سوسیالیستی ونزوئلا توسط هوگو چاوز رهبر فقید این کشور که از آن بصورت رسمی با عنوان "جمهوری بولیواری ونزوئلا" یا " Bolivarian Republic of Venezuela" یاد می شود به مدار تقابل با ت های منطقه ای و حتی بین المللی کاخ سفید وارد شد و در پی آن همواره آماج تهدید ها و توطئه های آمریکایی ها بوده است.

اخبار ونزوئلا

بدون شک مهمترین ریشه  تنش های دو دهه گذشته  ونزوئلا و حتی رویدادهای اخیر خیابان های کاراکاس را باید در عرصه اقتصاد و نقش تعیین کننده منابع نفتی ونزوئلا در ت های اقتصادی بازار جهانی نفت مشاهده کرد زیرا چاوز بلافاصله پس از پیروزی انقلاب استقلال طلبانه خود در سال 2000 میلادی، ساختار اقتصادی ونزوئلا را بر خلاف نظر سرمایه گذاران آمریکایی صنعت نفت کشورش تغییر داد و مدیران آمریکایی شرکت ملی نفت و گاز ونزوئلا موسوم به "PDVSA" را اخراج کرد، بالطبع کاخ سفید نیز در پی این تغییر و تحول استراتژیک تهای چاوز و بعدها جانشین او یعنی مادورو را در تقابل و تضاد با منافع استعماری خود ارزیابی کرد که برآیند این ارزیابی به حمایت از ده ها کودتا و توطئه ترور علیه مقامات عالی رتبه ونزوئلا منجر شد که هر بار نیز این تلاش ها با حمایت توده های مردم از رهبران انقلاب بولیواری با شکست مواجهه شده است.

اما در سال 2016 با خارج شدن جریان حزم اندیش واشینگتن از مدار قدرت و روی کار آمدن جریان تهاجم طلب در کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ، فصل جدید و متفاوتی از تقابل آمریکا با ونزوئلا آغاز شد زیرا ترامپ با هدایت مشاورین جنگ طلبی از جمله جان بولتون ت "تهاجم مستمر" را همراه با تکیه بر ابزارهای فشار همه جانبه علیه دولت قانونی ونزوئلا بکار بسته و همزمان با اعلام حمایت از کودتاگران ونزوئلایی به رهبری خوان گوایدو و تشکیل یک کمپین بین المللی در راستای حمایت از آنها، شروع به تحمیل تحریم های گسترده اقتصادی علیه مردم انقلابی ونزوئلا کرده و حتی برای تشدید فشار از اعلام احتمال نظامی به این کشور هم دریغ نکرده است!

اگر قصد واکاوی چرایی عجله ترامپ برای سرنگونی دولت قانونی مادورو را داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که کشور ونزوئلا با داشتن منابع نفتی به حجم تقریبی 300 میلیارد بشکه نفت، رتبه اول و در حدود 20 درصد کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد لذا در شرایطی که کاخ سفید در تلاش برای پیشبرد ت مهار ایران از طریق اعمال ممنوعیت در عرصه نفت کشورمان در بازارهای جهانی است طبیعتا دولت ضد آمریکایی حاکم بر ونزوئلا می تواند به عنوان یک هم پیمان ضد آمریکایی کشورمان با مداخله در بازار نفت، بازی آمریکا را علیه کشورمان بهم بریزد لذا پر واضح است که آمریکا برای پشیبرد پروژه ضد ایرانی خود با تمام وجود تلاش می کند تا دولت ونزوئلا را که توان خنثی سازی ت های نفتی ترامپ علیه کشورمان را دارد از هستی ساقط کند.

با این حال مهمترین مشکل بر سر راه کودتاگران و حامیان آمریکایی آنها حمایت توده های مردم از دولت قانونی این کشور است زیرا بخش عمده ای از مردم ونزوئلا به خوبی دوران سیاه تسلط کارتل های نفتی آمریکایی بر منابع نفتی این کشور را به یاد می‌آورند و به خوبی می دانند که شکست انقلاب بولیواری به معنای بازگشت تسلط استثمارگران آمریکایی بر منابع نفتی این کشور خواهد بود که این مساله نتیجه ای جز از دست رفتن مهمترین سرمایه اقتصادی این کشور ندارد لذا طراحان کودتا در کاخ سفید با درک عدم همراهی توده های مردم با ت براندازانه آنها تلاش دارند تا با تنگ تر کردن حلقه فشار اقتصادی بر اقشار متوسط و ضعیف ونزوئلا آنها را وادار به انتخاب گزینه سرنگونی میراث چاوز کنند.

از این رو دولت ترامپ در نخستین گام خود با ایجاد تدابیری اقتصادی موجب کاهش شدید ارزش پول ملی ونزوئلا موسوم به بولیوار شد آنهم با این نیت که مردم با از دست دادن بخش عمده ای از ارزش دارایی های خود  به خیابان ها ریخته و خواستار تجدید نظر دولت در ت های خارجی این کشور شوند و در صورت مقاومت دولت نیز سرنگونی نظام را مطالبه کنند.

در ادامه دولت آمریکا با حمایت از خوان گوایدو 35 ساله که از قضا پرورش یافته در یک خانواده ثروتمند ونزوئلائی است و دوره های تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه جورج واشینگتن آمریکا گذرانده است تلاش کرد تا مشروعیت رئیس دولت قانونی ونزوئلا را به چالش بکشد و با خلق چالش مشروعیت بر آتش فتنه ی بدمد با این حال پس از هفته ها فتنه آفرینی بدلیل حمایت مردم و ارتش از دولت آمریکا نتوانست موفق به سرنگونی مادورو گردد لذا در روزهای اخیر با تشویق و تحریک فرماندهان و سربازان ارتش ونزوئلا به جدایی از نظام قانونی کشورشان و حمایت از آنها برای پیوستن به صفوف مخالفین دولت، تلاش دارد تا ارتش ونزوئلا را که بعد از توده های مردم مهمترین پشتیبان دولت انقلابی این کشور است با تجزیه و فروپاشی روبرو کند که در نتیجه آن امکان بروز درگیری های خونین در خیابان های کاراکاس وجود دارد که در صورت تشدید حتی می‌تواند منجر به شکل گیری جنگ داخلی و تجزیه این کشور منجر شود که به ظن آمریکایی ها در هر صورت تبعات آن منجر به تضعیف و حتی پایان نقش آفرینی ونزوئلا در جبهه ضد آمریکایی جهان خواهد شد.

دولت آمریکا برای تضمین تحقق این توطئه مذبوحانه تلاش دارد تا با تبلیغ احتمال مداخله نظامی آمریکا در ونزوئلا زمینه را برای تضعیف موضع حامیان دولت و تقویت کودتاگران مهیا کند با این حال با توجه به تداوم حمایت مردم و متحدین بین المللی از جمله مسکو و پکن از دولت نیکولاس مادورو به نظر می رسد که دولت آمریکا همچنان راه پر سنگلاخی پیش روی تحقق اهداف توطئه ی و اقتصادی خود دارد.



پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / نوید کمالی : طی روزهای گذشته و پس از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس ، وقوع حادثه آتش سوزی در بندر فجیره و شلیک موشک کاتیوشا به منطقه سبز بغداد ، رسانه های مهم و برجسته خبری جهان بخش مهمی از توجه خود را معطوف به تحولات غرب آسیا و گمانه زنی در مورد وقوع تنش احتمالی در این منطقه کرده اند اما در بین صدها مقاله ای که ناکنون در خروجی این رسانه قرار گرفته است مقاله جدید "مکس بوت" مقاله نویس برجسته واشینگتن پست دارای نکات مهم و قابل تاملی است که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.

بوت که عضو ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین نویسنده کتاب "جاده ای که انتخاب نشد" است در مقاله خود با عنوان "جنگ با ایران مادر همه باتلاق ها است" به بررسی احتمال وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا پرداخته و گزینه های نظامی دو طرف را در کنار سرنوشت احتمالی ایران بعد از جنگ احتمالی را مورد بررسی قرار داده است.
وی پس از افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع زد و خورد بین قوای ایرانی و آمریکایی در مقاله خود می نویسد: هفته گذشته را صرف بررسی توانمندی نظامی ایران کردم و هیچ گزینه نظامی سرنوشت سازی و کم هزینه ای را برای آمریکا -در عرصه مقابله با ایران- ندیدم! در عوض جنگ با ایران را مادر همه باتلاق ها دیدم، جنگی که جنگ عراق در برابر آن مثل آب خوردن است!


وی سپس با مقایسه تجهیزات نظامی و انسانی ایران و آمریکا بر این نکته تاکید می ورزد که فارغ از تجهیزات پیشرفته دریایی و هوایی آمریکا، در نبرد زمینی ارتش این کشور هیچ گزینه واقعی و قابل اعتنائی در برابر ایران ندارد  از سوی دیگر ارتش آمریکا برای تسلط بر ایران به 1.6 میلیون نظامی نیازمند است که این رقم چیزی بیش از دو برابر نیروهای وظیفه ارتش آمریکا در حال جاضر است.
وی حتی کسب توفیق در مهار ایران را نیازمند تداوم بخشی به ت تثبیت قوای نظامی پر شمار در ایران و منطقه می داند که این گزینه هم بصورت طبیعی منجر به تحمیل تلفات سنگین نظامی و انسانی به ارتش آمریکا خواهد شد که در نتیجه آن هزینه مالی بالا و کمرشکنی به دولت آمریکا تحمیل خواهد شد!
مکس بوت در ادامه با اشاره به گزارش سال 2011 مرکز ارزیابی استراتژیک و بودجه ای آمریکا (CSBA)، پاسخ ایران به هرگونه نظامی آمریکا را در قالب گزینه هایی از جمله حملات نامتقارن توسط موشک ، زیردریایی ، پهباد ، حملات سایبری و حتی بهره گیری از ظرفیت های گروه های مقاومت علیه منافع آمریکا متصور شده و نتیجه گرفته که آمریکا برای دفع و مقابله با این حملات نا متقارن فعلا چاره مشخص و موثری ندارد.
این تحلیل گر شناخته شده آمریکایی با تاکید بر بهانه تکراری دولتمردان امریکا در مورد برنامه هسته ای کشورمان به برآوردهای اطلاعاتی موجود اشاره کرده و مدعی شده که هر گونه حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر چهار ساله در پیشرفت برنامه هسته ای کشورمان می شود در حالی که "برجام" به تنهایی زمینه ساز تاخیر 15 ساله ایران در پیشبرد برنامه هسته ای شده است لذا بوت در نتیجه گیری خود بر این نکته اصرار می ورزد اگر هدف دولت آمریکا واقعا توقف برنامه اتمی ایران است، کاخ سفید باید به برجام برگردد!
با توجه به این مقاله و همچنین با نظر به سایر تحلیل های منتشر شده در رسانه های مطرح و شناخته شده آمریکایی می توان نتیجه گرفت که فضای تشتت آراء در بین قدرت های ی حاکم بر این کشور هر روز بیش از پیش جدی و جدی تر می شود و طبیعتا اصرار ترامپ بر ایجاد تنش می تواند با تحریک قدرت های بزرگ ی مخالف، زمینه را برای به ناکام ماندن او در انتخابات پیش روی آمریکا مهیا کند از این رو به نظر می رسد که ترامپ نیز خارج از فضای جنگ روانی تمایل چندانی به ورود به تنش با ایران ندارد.
با این حال در فضای جنگ روانی غفلت از کید دشمن آنهم از نوع آمریکایی اش هوشمندانه نیست خصوصا که تجربیات تاریخی مهمی مانند آنچه در خلیج تونکین رخ داد پیش روی ماست لذا در شرایط فعلی بیش از از هر چیر بایستی بر تقویت بنیه دفاعی و وحدت ملی تاکید کرد و با ستون های پنجمی که در قالب رسانه قصد ایجاد تفرقه و فشار داخلی را دارند –مانند ماجرای اخیر نشریه صدا - بدون اغماض برخورد کرد.

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ نوید کمالی: رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی ‌ای در دیدار چهارشنبه هفته گذشته با جمعی از استادان و اعضای هیئت های علمی دانشگاه‌ها با اشاره به جنجال اخیر رسانه های بین المللی و بعضا داخلی در مورد اظهارات جدید دونالد ترامپ در رابطه با ابراز تمایل به شروع مذاکرات با کشورمان و نفی پروژه آمریکایی-صهیونیستی تغییر نظام» توسط این مقام آمریکایی، با اشاره به هوشیاری ایران در مقابل این فریب و توطئه جدید آمریکا از این اظهارات به عنوان تاکتیک مذاکره در سایه‌ راهبرد فشار» یاد کردند که نشان از اهمیت آگاهی مسئولین و آحاد افکار عمومی کشور در مورد آن دارد.

ماجرای شروع جنجال های اخیر به سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ژاپن باز می گردد زیرا پیام های این رویداد بیش از یک سفر دیپلماتیک عادی در سطح جهان دنبال و شنیده شد و موجی از واکنش ها را در کشور ما و بلکه در سطح منطقه برانگیخت که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

ماجرا از این قرار است که ترامپ در سفر خود به ژاپن علاوه بر پیگیری عقد قراردادهای بزرگ نظامی و اقتصادی گریزی نیز به مسائل مهم منطقه ای زده و از سفر پیش روی شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به کشورمان استقبال کرد و حتی بنا بر گزارش رسانه های ژاپنی از آبه درخواست کرد که هر چه سریعتر برای میانجیگری میان آمریکا و ایران به تهران سفر کند.

در همین ارتباط حتی رومه واشنگتن‌پست با تایید این اظهارات مدعی شده است که ترامپ با اشاره به آنچه "روابط خوب ژاپن با دشمنان آمریکا در غرب آسیا" خوانده شده که از تلاش‌های تلاش نخست وزیر ژاپن برای باز کردن باب گفتگو با ایران حمایت کرده است.

اما در بین این اظهارات ترامپ آنچه بیش از همه مورد توجه رسانه های بین المللی و همچنین داخلی قرار گرفت تاکید او بر عدم پیگیری ت براندازی یا Regime Change علیه کشورمان بود که البته این اظهارات دقیقا عکس آن چیزی است که پیشتر بصورت رسمی توسط ترامپ و سایر مقامات آمریکایی علیه کشورمان مطرح می شد زیرا اخیرا نیز ترامپ در یک سخنرانی عمومی از کشورمان به عنوان "ملت ترور" یاد کرده و از وم برخورد با کشورمان سخن گفته بود.

اما حال ترامپ در یک چرخش نمایشی با رد کردن گزینه تغییر نظام علیه کشورمان و ترغیب شینزو آبه به میانجگری فی ما بین تهران و واشینگتن فصل جدیدی را در تاریخ دو کشور گشوده است هر چند که عمر این باب جدید می تواند کمتر چند روز تا چند هفته باشد همانگونه که رویکرد مشابهه ترامپ با کره شمالی جز چند شوی تبلیغاتی دوام و نتیجه چندانی نداشت! با این حال برای درک ابعاد این چرخش ضد ایرانی ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر آمریکا» لازم است که نگاهی دقیق تر به چرایی وقوع این تحولات داشته باشیم.

برای درک موقعیت کنونی باید توجه داشت که فصل جدید تنش و بحران در روابط  ایران و آمریکا از ۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری و اعلام خبر اعزام یک ناو هواپیمابر و شماری بمب‌افکن  به منطقه خلیج فارس توسط جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید آغاز گردید. 

بولتون که می توان از او به عنوان ضد ایرانی ترین عنصر هئیت حاکمه آمریکا یاد کرد این اقدام را در راستای واکنش به نشانه‌های نگران‌کننده و تنش‌آفرین» موجود علیه منافع منطقه ای آمریکا و متحدانش اعلام کرد و تاکید کرد که ایجاد تهدید علیه منافع آمریکا با واکنش جدی این کشور روبرو خواهد شد البته وی بر این نکته نیز تاکید داشت که آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست هر چند که ظاهر و محتوای اظهارات او و سایر مقامات آمریکایی تصویری کاملا متفاوت را به مخاطبین جهانی ارائه می داد تا جایی که حتی در شبکه های مجازی آمریکا، مخالفین جنگ شروع به ایجاد کمپین های ضد جنگ با ایران کردند که البته با استقبال مالیات دهندگان آمریکایی نیز روبرو شد.

اظهارات جنگ افروزانه و ضد امنیتی بولتون اگر چه هیچ سند و منبع قابل اعتنایی نداشت اما تحرکات منطقه ای مقامات آمریکایی و اخبار ضد و نقیض از اعزام نظامیان آمریکایی به منطقه بر حساسیت این اظهارات افزود آنهم در شرایطی که هم زمان با این تحولات تعدادی کشتی بین المللی از جمله چند نفت کش سعودی در اطراف ساحل فجیره امارات طعمه انفجار و حریق شدند که البته بلافاصله منابع صهیونیستی و آمریکا اعضای جبهه مقاومت با محوریت کشورمان را به عنوان متهم این ماجرا معرفی کردند.

وقوع این حادثه و همچنین حمله پهپادهای یمنی به خطوط انتقال نفت عربستان زنگ خطر ایجاد تنش در تنگه هرمز را که یکی از مهترین شاهراه های انتقال انرژی در جهان محسوب می شود به صدا درآورد زیرا که هر گونه تنش در این تنگه  به عنوان یک تهدید جدی علیه ثبات اقتصادی جهان محسوب می شود از همین رو پس از وقوع این حوادث کشورهای بزرگ جهان بر سطح تلاش‌های خود برای مهار بحران در منطقه افزودند که از جمله این تلاش ها می توان به سفر دیپلماتیک اخیر چندین مقام عالی رتبه منطقه ای و بین المللی به کشورمان اشاره کرد.

با این حال به نظر می رسد که آنچه بیش از همه موجب تغییر رویکرد ترامپ در مواجهه با کشورمان شده است نه فشار قدرت های جهانی بلکه مشاهده سطح بالای اتحاد ملی و آمادگی دفاعی کشورمان در راستای دفع هر گونه تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای علیه منافع کشورمان است.

در واقع برآورد آمریکایی ها این بود که با انتشار خبر اعزام ناو هواپیما بر آبراهم لینکلن و شماری از بمب افکن ها به منطقه کشورمان از موضع ی خود در مقابل زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا عقب نشینی خواهد کرد و وارد عرصه پذیرش شروط 12 گانه ترامپ خواهد شد، اما درست بر خلاف این تصور، دولت در یک اقدام تقابلی اعلام کرد که در نتیجه زیاده خواهی های آمریکا و تشدید تحریم ها دیگر به بخش هایی از توافق هسته ای موسوم به برجام» پایبند نخواهد بود مگر آن‌که طرف‌های اروپایی طی دو ماه آینده عملا موجب کاهش تحریم‌ها علیه ایران شوند.

این اقدام که با استقبال افکار عمومی کشورمان روبرو شد درست برخلاف انتظار آمریکایی ها نشان از وحدت ملی ایرانیان در مقابل دشمن زیاده خواهشان داشت و به مقامات کاخ سفید اثبات کرد که ماه ها سرمایه گذاری آنها در راستای ایجاد شکاف های ی ، اقتصادی و قومیتی در کشورمان راه به جایی نبرده است.

از این رو به نظر می رسد که ترامپ با مطرح کردن تمایل به انجام مذاکره با ایران و عبور از ت براندازی ایران در سفر ژاپن در واقع دست به یک تغییر تاکتیک در جهت بر هم زدن صفوف متحد و فشرده ملت ایران در مقابل آمریکا زده است زیرا پس از انتشار این خبر بلافاصله شاهدیم که برخی از لیدرهای ی همسو با جریانات غربگرا با تقدیس این اظهارات در بستر فضای مجازی از شروع مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و رد آن را فرصت سوزی و ضد منافع ملی بر شمرده اند!

طبیعتا همزمان با طرح مطالبه پذیرش درخواست ترامپ و قبول مذاکره با آمریکا از سوی جریان غربگرا، احتمال می رود که مافیای اقتصادی همسو با این جریان در راستای مساعد سازی فضای روانی جامعه دست به تلطیف شرایط اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در بازار نمایند تا این تصور واهی در بخشی از افکار عمومی شکل گیرد که تداوم این شرایط مشروط به قبول مذاکره با آمریکاست آنهم در شرایطی که همه به خوبی می دانند که مذاکره با آمریکا بدلیل بدعهدی های هئیت حاکمه فعلی این کشور آنهم در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب نهی شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که در نهایت هدف جریان غربگرا از استقبال از ایده جدید ترامپ مبنی بر حل و فصل تنش از طریق مذاکره مستقیم چیزی جز گره زدن معیشت عمومی به مذاکره و تحمیل هزینه مخالفت با آن به رهبری نیست. حال آنکه ترامپ با این حربه قصد بر هم زدن وحدت ملی و در نهایت اقدام در راستای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد تا از این طریق علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی مانع از رشد و گسترش اسلام اصیل انقلابی در جهان تحت سلطه غرب گردد.

از این رو با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با جمعی از اساتید لازم است که آحاد مردم و مسئولین و البته رسانه ها و فعالین رسانه ای جبهه انقلاب نسبت به این توطئه جدید آمریکایی ها هوشیار باشند و با باز خوانی تاریخچه بدعهدی های آمریکا مانع از پیشبرد اهداف این توطئه توسط جریان غربگرا گردند.


دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه ت می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند! 

البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر ت داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای ی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه ت آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به ت بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه ت داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست. 

دیپلماسی ایرانی

برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل ی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در ت های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم ی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان ی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد ت‌های انزواگرایی، حمایت‌گرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه ت عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوری‌خواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای ت های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد! 

در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و ی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پرونده‌های پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!


| نوید کمالی|

رومه رسالت : بدون شک خبر هدف قرار گرفتن مهم‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا در آسمان استان هرمزگان را می‌توان مهم‌ترین خبر ی و نظامی چند روز گذشته جهان دانست، زیرا این واقعه به‌نوبه خود دارای پیام‌هایی ی و نظامی متعددی است که بیش از هرجایی در کاخ‌سفید دیده و شنیده می‌شود، آن‌هم زمانی که دولت آمریکا برای  پیشبرد ت فشار حداکثری و تحت فشار قرار دادن ملت ایران به‌صورت مستمر خبر از اعزام نیرو و تجهیزات نظامی به منطقه می‌دهد.

حال اگر قصد بررسی پیام‌های این واقعه را داشته باشیم در ابتدا بایستی توان و ظرفیت‌های نظامی ارتش ایالات‌متحده آمریکا در مقابل سایر قدرت‌های نظامی جهان را بدون احتساب تسلیحات و تجهیزات نامتعارف بررسی نماییم که در بین تمام موارد آن بدون شک مهم‌ترین وجه تمایز ارتش آمریکا از سایر قدرت‌های نظامی جهان، بهره‌مندی ارتش این کشور از قدرت هوایی و فضائی فوق‌پیشرفته است که آنهم به مدد  توان اقتصادی بالا و سرمایه‌گذاری سنگین این کشور در حوزه اقتصاد دانش‌محور به‌دست آمده است و دیگر کشورها در این حوزه کم‌تر قابل قیاس و رقابت با آمریکایی‌ها هستند.

اما اگر بخواهیم مهم‌ترین دستاوردهای نظامی آمریکا را در عرصه هوا و فضا را براساس اهمیت فهرست نماییم بدون شک هواپیماهای جاسوسی و چندمنظوره رادارگریز این کشور در صدر فهرست ما قرار خواهند گفت، زیرا براساس محاسبات نظری و تئوریک کارشناسان پنتاگون ، ارتش آمریکا به مدد این نوع تجهیزات رادارگریز قادر است تا در تمام میدان‌های نبرد بدون جلب کم‌ترین مزاحمت ازسوی پدافندهای معمول جهان اقدام به اجرای عملیات تجسسی و جنگی در آسمان دیگر کشورها کرده و با کم‌ترین هزینه به اهداف خود دست یابد.

از همین‌رو هم طی سالیان اخیر و خصوصا بعد از افزایش تنش‌ها در رابطه با پرونده هسته‌ای کشورمان، یکی از رایج‌ترین ترفندهای آمریکا برای تشدید جنگ روانی و بی‌ثباتی در منطقه، انتشار خبر استقرار جنگنده‌های رادار گریز در پایگاه های نظامی حوزه خلیج فارس بوده است.

پهباد جاسوسی

اما حالا با انتشار خبر هدف قرار گرفتن یک پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکایی در آسمان استان هرمزگان دیگر این ترفند آمریکایی‌ها نیز نقش بر آب شد، زیرا پهپاد هدف قرار گرفته شده از نوع RQ-4 و معروف به گلوبال هاوک یا عقاب جهانی است که تکنولوژی فوق‌پیشرفته رادارگریز به‌کار رفته در آن تا حدود زیادی مشابه همان فناوری‌های به‌کار رفته در جنگنده های F-22 و F-35 است که هرچند وقت یک‌بار خبر استقرار آن در منطقه منتشر می شود.

برای درک اهمیت این پهپاد رادارگریز تنها کافی است بدانید که هزینه تحقیق و توسعه این پهپاد بالغ بر 10میلیارد دلار شده و قیمت هر فروند از آن نیز در حدود 222 میلیون دلار است؛ آن‌هم درحالی که قیمت هر فروند جنگنده F-16 تنها 18 میلیون دلار است.

البته سرمایه‌گذاری کلان آمریکایی‌ها برروی این پروژه دارای دو دلیل عمده است که اولین آن افزایش اشراف اطلاعاتی بر میدان نبرد و دوم ارتقاء ظرفیت‌ اقدام پیش‌دستانه علیه اهداف از پیش تعیین شده است، زیرا جنگنده‌های مسلح به این نوع فناوری‌های ضد‌رادار به‌راحتی و بر خلاف جنگنده بمب افکن‌های رایج، می‌توانند اهداف استراتژیک دشمن را در پشت خطوط دفاعی مورد هجوم قرار دهند، آن‌هم بدون اینکه سامانه‌های پدافندی و جنگ الکترونیک آنها قادر به مقابله با این تهاجم باشد.

در این رابطه بد نیست بدانید که پهپاد گلوبال هاوک به‌دلیل طراحی فوق‌پیشرفته خود قادر به انجام ماموریت در برد 22هزار کیلومتری است و 32ساعت بدون سوخت‌گیری مجدد امکان پرواز دارد.

ازسوی دیگر این پرنده رادارگریز، به‌دلیل دوربین‌ها و سنسورهای مختلف تعبیه شده در آن قادر است تا محوطه‌ای به ابعاد 100هزار کیلومتر را در یک روز اسکن و نقشه‌برداری کند و به‌صورت برخط و با سرعت 50مگابایت بر ثانیه آن را در اختیار اتاق فرماندهی و کنترل (C&C) خود قرار دهد ، لذا به‌همین دلیل به‌نظر می‌رسد این غول چند صد میلیون دلاری با هدف نقشه‌برداری از مناطق دفاعی و استراتژیکی کشورمان عازم سواحل هرمزگان شده بود.

با این‌همه البته این دیدگاه در دو مقطع تاریخی به‌شدت نقض شده که اولین آن مربوط به  ماجرای شکار پهپاد RQ-170 در دسامبر 2011 است و مورد اخیر هم که مربوط به ساقط کردن پهپاد RQ-4 است به خوبی اثبات می کند که توان پدافندی و جنگ الکترونیک ایران از آن‌چه آمریکایی‌های مستقر در اتاق‌های جنگ پنتاگون و سیا تصور می‌کنند پیشرفته‌تر و حتی مخوف‌تر است، لذا دیگر برای آنها گزینه اقدام پیش‌دستانه علیه منافع ایران نه تنها دور از دسترس بلکه در واقعیت غیرقابل دسترس است.

از این‌رو در پایان به‌نظر می رسد درپی این واقعه در روزها و هفته‌های آتی شاهد تشدید فشارهای کنگره و سنای آمریکا بر دولت ترامپ در راستای کاهش تنش‌آفرینی وی و گروه B خواهیم بود، زیرا ماجرای امروز تصویر جدیدی از هزینه‌ها و تبعات احتمالی هرگونه تقابل نظامی با ایران را پیش‌روی ت‌مدارن آمریکایی قرار داده است و همزمانی این مسئله با شروع برنامه‌های انتخاباتی آمریکا می‌تواند زمینه را برای عبور از ترامپ و بازگشت دموکرات‌ها به قدرت مهیا کند.


نوید کمالی - طی روزهای گذشته خبر انتخاب جانشین جدید فدریکا موگرینی مسئول سابق دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا به محور خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های فارسی زبان عرصه ت خارجی بدل شده است و این گمانه زنی به جامعه ی کشور تزریق می شود که با انتخاب جوزف بورل فونت 74 ساله فصل جدیدی از روابط ایران و اروپا رقم خواهد خورد که اولین آن هم تقویت برجام و باز طراحی سازوکار مالی اتحادیه برای تداوم همکاری اقتصادی با کشورمان است!

اما آیا به راستی جایگاه نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی» فارغ از اینکه چه کسی بر مسند آن نشسته باشد در حد و اندازه ای هست که قدرت و توان تاثیرگذاری بر آینده روابط ایران و اروپا را داشته باشد؟ و یا تمام این فضاسازی های رسانه ای  با هدف به تاخیر انداختن روند کاهش تعهدات برجامی کشورمان و تحمیل فرصت سوزی به نظام دنبال می شود تا حداقل در دولت دوازدهم که پایه و اساس آن مبتنی بر طراحی و اجرای برجام شکل یافته شاهد خروج از برجام نباشیم و میراث بد عهدی اروپا به دولت بعدی و فردای انتخابات ریاست جمهوری 1400 منتقل شود!؟

جوزف بورل

برای بررسی این سوال در ابتدا بایستی نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب روابط ایران و اتحادیه اروپا در طول چهار دهه گذشته داشته باشیم که البته مهمترین بخش آن هم به دوران شروع هزاره جدید میلادی باز می گردد زیرا با روی کار آمدن بوش پسر و در پی وقوع حوادث 11 سپتامبر، دولت ایالات متحده آمریکا با شعار مقابله با تروریسم بین الملل اقدام به معرفی کشورمان به عنوان محور شرارت یا Axis of Evilکرد و پس از ائتلاف سازی به افغانستان و عراق حمله ور شد!

همزمان با این تحولات و در مرداد ماه 1381، همزمان با تشدید حضور نظامی دولت آمریکا در منطقه ، کاخ سفید در راستای پیشبرد ت مهار ایران و با همکاری سازمان منافقین اقدام به انتشار گزارشاتی ساختگی در مورد ماهیت برنامه هسته ای کشورمان کرد که بر مبنای آن کشورمان متهم به تلاش در راستای ساخت سلاح اتمی شد!

این ادعای بی اساس موجب شد تا در سال 1382 مذاکرات اتمی کشورمان با غرب آغاز شود و برای نخستین بار سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس در کاخ سعد آباد در مقابل برنامه صلح آمیز اتمی کشورمان صف آرایی کنند و در پی تحمیل اراده خودبر هیئت مذاکره کننده، کشورمان به سمت تعلیق فعالیت های هسته ای هدایت شود.

در آن ایام اگر چه خاویر سولانا نماینده عالی ت امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا بوداما محور ت های اتحادیه اروپا که متشکل از 28 کشور اروپایی است همواره در جایی خارج از مقر این اتحادیه در شهر بروکسل و عملا در پایتخت سه کشور اروپایی فوق الذکرتعیین می شد!

این روند حتی در دوران پس از سولانا و روی کارآمدن کاترین اشتون در سال 2009 ادامه داشت و هر چند ظاهرا رهبری مذاکرات پیچیده 1 بر عهده اشتون بود اما به دلیل بهانه جویی های سه طرف اروپایی و همنوایی آنها با کاخ سفید فضا برای به بن بست رسیدن مذاکرات مهیا شد!


اما آنچه موجب شد تا دوران ابتدایی روی کار آمدن فدریکاموگرینی در سال 2014 متفاوت از دوران مسئولیت سولانا و اشتون شود نه توانایی بالقوه او در مدیریت ت خارجی اتحادیه بلکه چرخش ی کاخ سفید و تمایل دولت وقت آمریکا به مذاکره و حل و فصل برنامه اتمی کشورمان از طریق تفاهم ی و اقتصادی بود که طبیعتا موجب شد مافیای سه گانه اروپایی هم پای کار برجام بیاید!

در واقع اگر دولت وقت آمریکا با هدف کسب یک موفقیت تاریخی در مهار ایران تمایلی به مذاکره از خود نشان نمی داد هرگز سه قدرت اصلی اروپایی همسو با آمریکا مجال و فرصت پیشبرد مذاکرات هسته ای را به دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا و شخص موگرینی نمی دادند لذا عملا هیچ وقت نمی توان نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی را محور کنترل و هدایت ت خارجی اروپا دانست.

از این رو توافق هسته ای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک بیش از این که دستاورد موگرینی باشد دستاورد خواست جمعی ائتلاف آمریکایی- اروپایی است لذا امروز نباید درگیر خطای محاسباتی القاء شده توسط برخی رسانه ها شد و تغییر مسئول ت خارجی اتحادیه اروپا را به مثابه یک  فرصت طلائی برای کشورمان تلقی نمود زیرا در شرایط فعلی بیش از اینکه سلایق شخصی و حرفه ای جوزف بورل فونت نقشی در ت خارجه آینده اتحادیه اروپا داشته باشد این رفتار و ت های ضد ایرانی آلمان ، فرانسه و انگلیس است که ابعاد و کیفیت روابط اروپا با ایران را مشخص می کند که تنها یک نمونه اخیر آن هم اقدام ارتش انگلیس نسبت به توقیف یک نفت کش ایرانی در تنگه جبل الطارق است.

در واقع می توان نتیجه گرفت در شرایطی که سه قدرت اروپایی همنوا با ترامپ در حال تهدید منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فرا منطقه هستند دور از منطق است که انتخاب یک پیرمرد 74 ساله اسپانیایی را که از قضا سال ها از دنیای ت به دور بوده را به عنوان یک فرصت ارزیابی نماییم و منافع ملی خود را به او که شاید به دلیل سن بالا فرصت حیات بالایی هم نداشته باشد گره بزنیم!


 رومه رسالت، شماره 9540 به تاریخ 23/4/98، صفحه 2 (ی) 



به گزارش

گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، دولت الکترونیک و حمایت از تحقق آن، با وجود آنکه سال‌هاست در دستور کار قرار گرفته است اما هنوز جایگاه اصلی خود را در بدنه جامعه پیدا نکرده است، برای آشنایی بیشتر با این موضوع و مزایای ایجاد آن در جامعه با نوید کمالی، مدرس و پژوهشگر فناوری اطلاعات گفت وگو کردیم.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می خوانید:

 از چه زمانی مفهوم دولت الکترونیکی به عرصه خدمات دولتی و شهروندی وارد شد ؟

کمالیدر ابتدا باید به این نکته توجه کرد که دولت الکترونیک مفهومی متشکل از دو عبارت دولت و خدمات مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات است که پیشینه بخش اول آن به قرن ها قبل و سابقه چند صد ساله حکومت داری در جهان باز می گردد، اما بخش دوم سابقه ای کمتر از یک صد سال دارد و سال های اوج و گسترش آن به دوران پس از جنگ جهانی دوم باز می گردد.

مبارزه با فساد در دولت الکترونیک

در دوران پس از جنگ جهانی دوم به واسطه گسترش و افزایش کاربردهای فناوری اطلاعات در امور حکومتی و شهروندی یک مفهوم جدید با عنوان جامعه اطلاعاتی یا Information Society در جوامع علمی مطرح شد که به معنای جامعه ای است که در آن کیفیت زندگی، گستره تحولات اجتماعی و حتی توسعه اقتصادی به‌ گونه‌ای روزافزون به اطلاعات روزآمد و بهره برداری از آن متکی است، همچنین در اینچنین جامعه ای استاندارد و قاعده زندگی، کار، تفریح، نظام آموزشی و فرایندهای تجاری و اقتصادی از پیشرفت و دسترس پذیری اطلاعات در جامعه تأثیر می‌پذیرد و طبیعتا وجود هرگونه محدودیت منجر به عقب ماندن آن جامعه از سایر جوامع می شود.

لذا پس از ابداع اینترنت توسط آزمایشگاه ARPANET ارتش آمریکا آن هم در سال 1969، شاهد تشدید سرمایه گذاری های کلان دولت‌ها و شرکت‌های بزرگ دنیا در عرصه‌های مرتبط با تحقق جامعه اطلاعاتی هستیم که حاصل این سرمایه گذاری‌ها را می توان در گسترش خیره کننده خطوط ارتباطی و اینترنتی در سال‌های پایانی قرن بیستم میلادی مشاهده کرد زیرا بنا بر آمارهای موجود در سال 2000 میلادی جهان دارای بیش از 361 میلیون کاربر اینترنت شد.

 از اهمیت جامعه الکترونیکی بگویید؟

کمالیجالب است بگویم این مساله تا آنجایی اهمیت دارد که آلوین تافلر نویسنده و آیندهپژوه آمریکایی در کتاب موج سوم خود عنوان کرده تمدن بشر تاکنون متأثر از دو موج عمده انقلاب کشاورزی ، صنعتی بوده و امروز به واسطه گسترش فناوری های ارتباطی درگیر موج سوم یعنی انقلاب اطلاعات شده است که در پی آن تاریخ تمدن وارد فصل جدید و نوینی می شود.

موضوع دولت الکترونیکی از چه زمانی وارد ایران شد ؟

کمالیبا گسترش اینترنت و روابط الکترونیکی در سطح جوامع جهان ایده بهره گیری از این ظرفیت در عرصه ارائه خدمات شهروندی و دولتی به عموم مردم مطرح گردید که نتیجه آن تعریف مفهوم دولت الکترونیکی و شهر الکترونیکی است.

در قالب این دو مفهوم قرار شد تا خدمات مورد نیاز شهروندان یک جامعه چه در سطوح ملی و چه شهری در بستر پورتال‌های اینترنتی به آنها ارائه شود و هر شهروند برای دریافت خدمات روزمره ای مانند بررسی حساب بانکی نیازمند حضور در بانک و صرف زمان و هزینه نباشد.

در دهه 90 خورشیدی مشخص شد که امکان ارائه الکترونیکی بیش از 1500 خدمت دولتی و نهادی به مردم وجود دارد که تا امروز هم بخش قابل توجهی از این خدمات در یک فرایند آرام اما پیوسته به مردم ارائه شده است

روستای الکترونیک، ارمغان گسترش روابط الکترونیکی

 چه میزان این مفهوم در کشور جای خود را باز کرده است؟

کمالی:خوشبختانه این دو مفهوم از طریق جامعه علمی به کشور ما نیز منتقل شد و در اوایل سال‌های دهه 80 خورشیدی ارائه خدمات ICT در شهرها و روستاهای دور افتاده کشور به شکل قابل توجهی افزایش یافت بطوری که شاهد راه اندازی روستای الکترونیکی هم بودیم!

در آن ایام به لطف افزایش سرمایه گذاری‌ها روند الکترونیکی سازی فرآیندهای خدماتی نهادهای دولتی آغاز شد و در دهه 90 خورشیدی مشخص شد که امکان ارائه الکترونیکی بیش از 1500 خدمت دولتی و نهادی به مردم وجود دارد که تا امروز هم بخش قابل توجهی از این خدمات در یک فرایند آرام اما پیوسته به مردم ارائه شده است.

تا تحقق دولت الکترونیک در ایران، فاصله زیاد است

آیا دولت الکترونیکی در ایران ایجاد شده است؟

کمالی:طبیعتا نمی توان قاطعانه از ایجاد دولت الکترونیکی در ایران سخن گفت زیرا تا تحقق کامل این مهم در کشور فاصله داریم و اما در طول یک دهه گذشته گام های اساسی زیادی در این حوزه برداشته شده که هر چند کند بوده اما می تواند زمینه را برای مدیریت بهینه‌تر خدمات دولت به ملت مهیا کند که از جمله مهمترین آنها می توان به الکترونیکی شدن کارت های ملی و هویتی شهروندان اشاره کرد.

دولت الکترونیکجایگاه شبکه ملی اطلاعات در دولت الکترونیکی چیست ؟

کمالی:بدون شک فناوری اطلاعات نقش مهمی در توسعه ظرفیت خدمت رسانی دولت ها دارد اما این خدمات وقتی از عمق و کیفیت بالایی برخوردار می گردند که پایداری سرویس آنها در شرایط گوناگون حفظ شود و با کوچکترین بحرانی شاهد از قطعی سرویس یا کاهش کیفیت آنها نباشیم.

از سوی دیگر برای ارائه خدمات الکترونیکی با کیفیت نیازمند ذخیره و پردازش حجم عظیمی از اطلاعات و متادیتاهای شهروندی هستیم که ارائه آنها در یک بستر غیر بومی مانند اینترنت بین المللی خود زمینه ساز تهدیدات متعددی علیه حال و آینده کشورمان می‌شود زیرا در فضای اینترنت امنیت معنایی ندارد و سرویس های جاسوسی خارجی می تواند با تکنیک‌های فنی مختلف اقدام به سرقت و راهزنی اطلاعات کاربران کنند. از این رو ایجاد یک بستر امن و مستقل داخلی ضروری جلوه می‌کند و از همین رو است که در طی سالیان گذشته ایجاد شبکه ملی اطلاعات همواره یکی از مطالبات اصلی نظام از دولت‌ها بوده است.

در واقع دشمن می داند که تحقق شبکه ملی اطلاعات موجب قطع شدن دست سرویس های اطلاعاتی آنها از داده ها و اطلاعات کاربران ایرانی می شود لذا تلاش می کند تا از طریق تحریم و نفوذ به هر شکل ممکن مانع از راه اندازی کامل شبکه ملی اطلاعات در کشور ما شود اما به فضل الهی دانشمندان جوان ایران توانسته اند در این حوزه گام های بلندی بردارند که طبیعتا زمینه را برای راه اندازی این مهم بیش از پیش آماده کرده است

 چه کسانی مخالف توسعه شبکه ملی اطلاعات هستند؟

کمالی:در ظاهر کسی مخالف ایجاد شبکه ملی اطلاعات نیست زیرا هیچ منطقی توان مخالفت با این ت منطقی را ندارد اما طبیعتا برخی بدلایل مختلف مایل به تسریع این فرایند نیستند که البته در این حوزه بحث نفوذ هم مطرح است که ماجرای نزار زاکا جاسوس آمریکایی از جمله موارد مرتبط با آن بود.

در واقع دشمن می داند که تحقق شبکه ملی اطلاعات موجب قطع شدن دست سرویس های اطلاعاتی آنها از داده ها و اطلاعات کاربران ایرانی می شود لذا تلاش می کند تا از طریق تحریم و نفوذ به هر شکل ممکن مانع از راه اندازی کامل شبکه ملی اطلاعات در کشور ما شود اما به فضل الهی دانشمندان جوان ایران توانسته اند در این حوزه گام های بلندی بردارند که طبیعتا زمینه را برای راه اندازی این مهم بیش از پیش آماده کرده است.

نسخه های جدیدتری از دولت الکترونیکی هم ارائه شده است؟

کمالی:بله، دولت الکترونیکی یک مفهوم است و تحقق آن مبتنی بر ابزارهایی است که به سرعت هر روز توسعه تکنولوژیکی پیدا می‌کنند. بطور مثال در اوایل دهه 90 میلادی تصویر ایده آل از دولت الکترونیکی، تصویر یک سایت یا پورتال اینترنتی بود که کاربران آن می توانستند با چند کلیک خدمات مورد نیاز خود را دریافت کنند! اما حالا در سال 2019 هستیم و با گسترش فناوری هایی مانند تلفن‌های همراه هوشمند ، واقعیت افزوده (AR) و در پیش بودن ارائه نسل پنجم تلفن های همراه یا 5راهکارهای جدید و بهینه تری برای ارائه خدمات به شهروندان مهیا شده است که یک نمونه آن دولت همراه یا M-GOV است.

جالب است بدانید که با توجه به حجم بالای کاربران ایرانی تلفن های همراه هوشمند که تعداد آنها بالغ بر 60 میلیون نفر برآورد می‌شود بدون شک می توان گفت که دولت همراه برخلاف دولت الکترونیکی مخاطبان بیشتری دارد اما طبیعتا تا سال 2030 شاهد عبور از این سطح فناوری و ورود به عرصه های جدیدی برای ارائه خدمات الکترونیکی خواهیم بود که از جمله آنها می توان به عرضه چیپ‌های زیستی و کاشتنی یا Bio-Chips اشاره کرد

در دولت الکترونیک مردم چگونه به خدمات دسترسی پیدا می‌کنند؟

کمالی:در دولت همراه مردم از طریق تلفن همراه خود و اپلیکیشن های کاربردی می تواند به خدمات الکترونیکی شده دسترسی پیدا کنند. جالب است بدانید که با توجه به حجم بالای کاربران ایرانی تلفن های همراه هوشمند که تعداد آنها بالغ بر 60 میلیون نفر برآورد می‌شود بدون شک می توان گفت که دولت همراه برخلاف دولت الکترونیکی مخاطبان بیشتری دارد اما طبیعتا تا سال 2030 شاهد عبور از این سطح فناوری و ورود به عرصه های جدیدی برای ارائه خدمات الکترونیکی خواهیم بود که از جمله آنها می توان به عرضه چیپ‌های زیستی و کاشتنی یا Bio-Chips اشاره کرد.

دولت الکترونیک، دولت شفافیت است

نقش دولت الکترونیکی در توسعه عدالت اجتماعی چیست ؟

کمالی:دولت الکترونیکی ، دولت شفافیت است. این بدان معنی است که در دولت الکترونیکی همه روندها و رویه ها ثبت و ذخیره می شوند و امکان نظارت بر عملکردها افزایش می یابد.بطور مثال شاید زمانی یک مدیر فاسد می توانست با سند سازی یک تخلف اقتصادی یا اداری انجام دهد و چند سال بعد هیچ کس سندی از تخلف او نمی یافت زیرا تمام اسناد کاغذی را سرقت یا معدوم می کرد اما امروز به لطف فناوری های ذخیره سازی صدها سال اطلاعات را می توان در یک هارد دیسک ذخیره کرد و سال ها از آن اطلاعات نگهداری کرد.

اگر امروز شاهد افشای فساد های گسترده در نظام بانکی کشور هستیم بخش مهمی از آن مدیون ثبت و ضبط اطلاعات در ابزارهای کنترلی و نظارتی فناورانه است والا شاید تا ده‌ها سال بعد کسی هم از فسادهای اخیر مطلع نمی‌شد

 ارائه خدمات الکترونیکی چه کمکی به شفافیت بیشتر می‌کند؟

کمالیوقتی یک خدمت الکترونیکی می شود همه کاربران به صورت یکسان امکان بهره مندی از آن را دارند و همه باید به یک آدرس مشخص جهت دریافت خدمات مراجعه کنند، اما در روند سنتی اینگونه نبود و یک فرد عادی باید در صف های طویل انجام خدمت می ایستاد و فرد دارای رانت به راحتی از طرق اتاق رئیس یک مجموعه فعالیت های مورد نیاز خود را پیگیری می‌کرد. در واقع برای دولت الکترونیکی فرقی نمی کند شما چه کسی هستید و آشنای شما کیست؛ زیرا در دولت الکترونیکی فرایند خدمت‌رسانی برای همه یکسان انجام می شود.

به عنوان نمونه هم بد نیست بدانید که اگر امروز شاهد افشای فساد های گسترده در نظام بانکی کشور هستیم بخش مهمی از آن مدیون ثبت و ضبط اطلاعات در ابزارهای کنترلی و نظارتی فناورانه است والا شاید تا 10 ها سال بعد کسی هم از فسادهای اخیر مطلع نمی‌شد.

مهمترین مشکل دولت الکترونیکی چیست؟

کمالی:شاید اگر یک نقصان در دولت الکترونیکی وجود داشته باشد طبیعتا آن یک نقیصه بحث شکاف خدماتی و اطلاعاتی خواهد بود زیرا متاسفانه فعلا نفوذ بستر شبکه ارتباطی در تمام کشور یکسان نیست و تمام شهروندان بخصوص ساکنان مناطق محروم از خدمات ارتباطی پایدار و پر سرعت ارزان قیمت برخوردار نیستند لذا نمی توانند به مانند یک شهروند ساکن در کلان شهرها از اینترنت پرسرعت نسل 4 یا 4.5 استفاده کنند و در نتیجه از خدمات با کیفیت آموزشی و اطلاعاتی دولت الکترونیکی محروم می مانند.

برخی‌ها مایل به الکترونیکی شدن تمام فرایندهای خدماتی دولت و نهادهای خدماتی نیستند زیرا معتقدند که الکترونیکی شدن مانع از بهره برداری آنها از رانت های مرتبط با خدمات می شود که طبیعتا در این حوزه باید با متخلفان واخلال‌گران برخورد جدی کرد و مدیران فساد ستیز را بر مسند ت گذاری آن دستگاه‌ها قرار داد.

البته برای رفع این نقیصه هم چاره ای جز افزایش سرمایه گذاری ها و توسعه خدمات دسترسی به شبکه نداریم که فعلا با توجه به تحریم‌ها باید با همکاری شرکت های دانش بنیان داخلی در این حوزه کار جهادی را آغاز کرد و برای تمام جمعیت ایران ارتباط پایدار را به ارمغان آورد.

 

از این نکته نیز نباید غفلت کرد که برخی ها مایل به الکترونیکی شدن تمام فرایندهای خدماتی دولت و نهادهای خدماتی نیستند زیرا معتقدند که الکترونیکی شدن مانع از بهره برداری آنها از رانت های مرتبط با خدمات می شود که طبیعتا در این حوزه باید با متخلفان و اخلال‌گران برخورد جدی کرد و مدیران فساد ستیز را بر مسند ت گذاری آن دستگاه‌ها قرار داد.

تفاوت دولت الکترونیکی با دولت هوشمند چیست ؟

کمالیمفهوم دولت هوشمند یا Smart Government یکی از مفاهیم جدید در حوزه حکمروایی دیجیتال است و بر خلاف رویکرد یکسویه دولت الکترونیکی معطوف به ارائه یکجانبه خدمات به شهروندان است در دولت هوشمند رابطه دولت و شهروندان تعاملی است و شهروندان هم می تواند از طریق بسترهایی ویژه به دولت و حکمرانان خود خدماتی را ارائه دهند.

یکی از مهمترین پایه های تمدن اسلامی ، تحقق و گسترش همه جانبه عدل و عدالت اسلامی در جامعه است و با توجه به فراگیر شدن تاثیر فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی بر زندگی شهروندان کشورمان به نظر می رسد که تحقق کامل دولت الکترونیکی و دولت هوشمند می تواند نقش مهم و تاثیرگذاری در گسترش عدالت شهروندی در کشور ما داشته باشد

بطور مثال در سطح یک شهر مدیران شهری می توانند با بهره گیری از فناوری های الکترونیکی اقدام به افزایش مشارکت شهروندان یا Citizen participation شهروندان در مدیریت شهری کنند که چند سال قبل در قالب پروژه شهر هوشمند بجستان واقع در استان خراسان رضوی گام هایی برای تحقق این مهم برداشته شد که از جمله آنها می توان به راه اندازی سامانه ایده شهر یا دریافت ایده های شهروندی از طریق فضای مجازی و ارائه موارد کاربردی و خلاقانه آن به مدیران شهری اشاره کرد.

بد نیست بدانید که امروز در برخی از پیشرفته ترین شهرهای جهان مدیران شهری و حتی دولت ها با بهره گیری از دولت هوشمند قبل از اتخاذ یک تصمیم مهم اقدام به جمع آوری نظرات و دیدگاه های شهروندان می کنند البته نه از طریق صندوق های رای.زیرا برگزاری آن پر هزینه و زمان بر است بلکه از طریق تلفن همراه شهروندان که از طریق آن امکان دسترسی آنی به نظرات افکار عمومی وجود دارد، لذا به این راهکار هوشمندانه دموکراسی الکترونیکی یا E-Democracy هم گفته می شود.

و سخن پایانی .

کمالییکی از مهمترین پایه های تمدن اسلامی، تحقق و گسترش همه جانبه عدل و عدالت اسلامی در جامعه است و با توجه به فراگیر شدن تاثیر فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی بر زندگی شهروندان کشورمان به نظر می رسد که تحقق کامل دولت الکترونیکی و دولت هوشمند می تواند نقش مهم و تاثیرگذاری در گسترش عدالت شهروندی در کشور ما داشته باشد و از وقوع بسیار از تخلفات اداری و اقتصادی پیشگیری و جلوگیری کند البته تحقق این آرمان منوط به راه اندازی کامل شبکه ملی اطلاعات با تکیه بر توان داخلی و بومی جوانان متخصص ایرانی است لذا اگر امروز اولویت نظام مقابله با فاسد و برقراری عدالت همه جانبه است تمام مسؤولان و شرکت های دانش بنیان خصوصی بایستی با همراهی روسای قوای سه گانه با تمام ظرفیت های در دسترس خود به راه اندازی شبکه ملی اطلاعات کمک کنند.


به گزارش خبرگزاری فارس،

نوید کمالی نوشت: با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده امریکا ت مهار ایران به یکی از مهمترین اولویت های ت خارجی آمریکا بدل شد و حتی ترامپ در راستای پیشبرد سریعتر آن و خارج از تمام ضوابط و قوانین بین‌المللی دست به ایجاد کمپین فشار حداکثری علیه ملت ایران زد.

دولت آمریکا پس از خروج یکجانبه از توافق هسته ای سال 2015 یا همان برجام، در قالب کمپین فشار حداکثری یا همان maximum pressure campaign که از آن به عنوان سخت ترین و پیچیده ترین کارزار تحریمی آمریکا علیه یک کشور مستقل جهان یاد می‌شود تلاش کرد تا با تحدید منافع و منابع اقتصادی و ی ایران هزینه تعامل و ارتباط با کشورمان را برای کشورهای جهان به شکل بی سابقه ای افزایش دهد بطوری که حتی خریداران غربی نفت ایران که غالبا جز متحدین و شرکای اقتصادی سنتی آمریکا محسوب می شوند نیز در معرض تحریم های سنگین اقتصادی قرار گرفتند بطوری که افزایش نگرانی ها از اعمال مجازت های تنبیهی آمریکا حتی اتحادیه اروپا را نسبت به پیامدهای بازسازی و تقویت روابط اقتصادی با کشورمان دچار نگرانی کرد که یکی از تبعات مهم به تعویق افتادن راه اندازی عملیاتی کانال تبادل مالی ویژه بین ایران و این اتحادیه یا همان INSTEX است.

ائتلاف دریایی آمریکا

با این حال بازگشت ثبات اقتصادی نسبی به کشور حکایت از ناکارآمدی تحریم‌های حداکثری آمریکا علیه ملت ایران دارد لذا کابینه ترامپ با اطلاع از ناکارآمدی تحریم های ضد ایرانی با یک رویکرد جدید تلاش دارد تا با تشدید جنگ روانی ضد ایرانی خود، رنگ و بوی وجود یک تهدید نظامی بالقوه را هم به آن بیفزاید، البته این فضاسازی نیازمند خلق رویدادهای ویژه ای بود که سازمان سیا از طریق بخش عملیات ویژه خود موسوم به Black Ops یا "عملیات سیاه" انجام آن را بر عهده گرفت. 

در عملیات های سیاه ماموریت ویژه، خرابکاری و بدنام سازی کشور هدف است که در ماجرای انفجارهای بندر فجیره و سواحل بندر جاسک شاهد اجرای این عملیات با همکاری رسانه های آمریکایی و اروپایی بودیم البته سابقه انجام این دست عملیات ها علیه ملت ایران به سال ها قبل باز می گردد زیرا در سال 2007 رومه دیلی تلگراف در یک گزارش ویژه از دستور جورج بوش مبنی بر صدور مجوز استفاده از عملیات سیاه علیه ایران پرده برداشت اما این بار پس از گذشته یک دهه از دستور بوش هدف از عملیات سیاه ایجاد همراهی افکار عمومی جهان برای تشدید حضور نظامی امریکا در خلیج فارس به عنوان بزرگترین آبراه انتقال انرژی جهان است.

در ادامه هم وقوع ماجرای هدف قرار گرفتن پهباد فوق پیشرفته آمریکایی موسوم به گلوبال هاوک توسط سامانه های پدافندی ایران و توقیف کشتی نفت کش قانون شکن انگلیسی در تنگه هرمز موجب شد تا دولت آمریکا با همراهی شرکای عبری-عربی و غربی خود بصورت رسمی از طرح ایجاد ائتلاف نظامی دریایی در خلیج فارس و تنگه هرمز رونمایی کند.

بنا بر اظهارات رسمی مقامات کاخ سفید، دولت آمریکا بر مبنای این طرح در تلاش است تا با مشارکت همپیمانان خود ائتلافی نظامی را برای حفاظت از منافع غرب در تنگه هرمز و باب المندب تشکیل دهد که در این رابطه ژنرال جوزف دانفورد به عنوان بالاترین مقام نظامی آمریکا خبر از رایزنی بین المللی کاخ سفید برای ایجاد سازوکاری جهت اسکورت کشتی‌های تجاری در تنگه هرمز و باب‌المندب داده است. 

بر اساس این طرح قرار است که مسئولیت نظارت ، تجسس و تأمین کشتی‌های تجاری عبوری از تنگه هرمز و باب المندب بر عهده نیروی دریایی آمریکا باشد و سایر کشورهای عضو ائتلاف مسئولیت گشت‌زنی در اطراف کشتی‌های تجاری در حال تردید در این دو آبراه را بر عهده داشته باشند. 

این تحولات اخیر منطقه ای حکایت از تقلای دونالد ترامپ برای ایجاد راهی جدید جهت مهار منابع درآمدی ایران دارد از این رو وی می کوشد تا متحدان سنتی آمریکا را به ایجاد یک ائتلاف نظامی دریایی علیه ایران تشویق و تحریک کند هر چند که تاکنون کشورهایی زیادی از جمله آلمان ، ژاپن و اسپانیا مخالفت خود با حضور در این ائتلاف دریایی را اعلام کرده اند.

البته با رصد رسانه های داخلی آمریکا به این نکته پی می بریم که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا هدف از تاکید کاخ سفید بر ایجاد یک ائتلاف بین المللی بیشتر جنبه های تبلیغاتی و انتخاباتی آن است زیرا با توجه به رویکرد تبلیغاتی ترامپ مبنی بر اولویت دار بودن منافع داخلی آمریکا بر مسائل خارجی، وی نمی خواهد که در جریان مناظرات انتخاباتی متهم به عدول از این ت اقتصادی و حیف و میل بودجه در حوزه های غیر ضروری نظامی و امنیتی شود.


به نظر می رسد که  تاکید دولت آمریکا بر ایجاد این ائتلاف نظامی وجه دیگری هم دارد و آن اقدامی در جهت پیشبرد ت سلطه جویانه افزایش سلطه آمریکا بر روند انتقال انرژی و مهار چین در جنگ تجاری تعرفه ها با استفاده از سلاح نفت است تا به نوعی اعتبار مخدوش شده آمریکا در اذهان کشورهای خریدار امنیت از این کشور را احیاء کند.

البته ایجاد این ائتلاف دریایی هزینه های زیادی برای مشارکت کنندگان در آن خواهد داشت که اولین و مهمترین آن تشدید تنش ها و افزایش احتمال وقوع برخورد نظامی بین دو طرف درگیر در منطقه است.

ائتلاف دریایی

از سوی دیگر بدلیل عدم تعهد شرکت‌های بیمه‌ گر به پرداخت هزینه های ناشی از وقوع ضد و خورد نظامی در خلیج فارس، هزینه بیمه شناورهای عبوری از تنگه هرمز افزایش بی سابقه و تقریبا ده برابری یافته است و با توجه بر تاکید دولت آمریکا بر اامی بودن تأمین نیرو انسانی ائتلاف توسط اعضای آن و اعزام کشتی‌های نظامی ویژه اسکورت نفتکش ها و کشتی های تجاری توسط آنها در عمل عضویت کشورها در این ائتلاف نظامی دریایی متضمن هزینه‌های سنگین و غیر قابل پیش‌بینی شده است که همه اینها عضویت در ائتلاف دریایی را برای همپیمانان آمریکا به گزینه ای سخت و نامطلوب بدل کرده است.

از این رو با توجه به عدم وابستگی شدید شرکای اروپایی آمریکا به نفت خاورمیانه و همچنین مخالفت چین و روسیه با این ت به ظاهر ی-نظامی اما اقتصادی آمریکا که بیشتر جنبه افزایش سیطره آمریکا بر مهمترین آبراه انتقال انرژی جهان را دارد به نظر می رسد که این ائتلاف به سرانجام مطلوب و مورد نظر کاخ سفید نخواهد رسید و در صورت تشکیل نمادین آن که رسانه های آمریکایی به طنز نام ائتلاف تک نفره یا coalition of one بر آن نهاده اند تنها برای مدت محدودی دوام خواهد داشت و در دراز مدت نخواهد توانست به عنوان یک تهدید دائمی در راستای مهار و تحدید منافع ملت ایران عمل کند


صبح صادق- نوید کمالی/ در طول تاریخ پر شکوه چهل ساله انقلاب اسلامی نمی‌توان روزی را یافت که ایران اسلامی دمی را فارغ از تهدیدات و فشارهای دشمنان داخلی و خارجی گذرانده باشد؛ با این حال واکاوی حوادث تلخ و شیرین گوناگون چهل سال گذشته به صورت واضح و مبرهن این واقعیت را برای هر مخاطبی هویدا می‌کند که انقلاب اسلامی به پشتوانه اراده ملت انقلابی خود همواره پیروز میدان نبرد جبهه خیر و شر بوده و خواهد بود. در این باره امام خمینی(ره) به همین مضمون فرموده‌اند که اگر مردم و اراده و عزم آنان نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد؛ بنابراین در دوران زعامت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله) نیز آن چیزی که سبب حفظ و ثبات انقلاب در کوران بحران‌ها و توطئه‌هایی از جنس فتنه ۸۸ شد، اراده ملت ایران در حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن بود. برای اثبات این مدعا و درک نقش و اهمیت اراده ملت ایران در مقابله با توطئه‌های دشمنان انقلاب اسلامی تنها کافی است که نگاهی به مهم‌ترین تحولات اخیر منطقه داشته باشیم تا به صورت مشهود به اهمیت فاکتور اراده» یا Volition ملت ایران در تحقق پیروزی‌ها و تأمین منافع ملی کشورمان پی ببریم.

صبح صادق - یادداشت - نبرد اراده ها

کاهش تعهدات برجامی

افکار عمومی ایران و جهان پس از خروج یک‌جانبه دولت آمریکا از توافق هسته‌ای موسوم به برجام یا JCPOA شاهد تضعیف پی در پی این توافق از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تمامیت خواه آمریکا بود؛ آن هم در شرایطی که سایر اعضای اروپایی باقی‌مانده در برجام برخلاف مواضع رسانه‌ای خود هیچ اقدام روشن و مشخصی را برای حفاظت از بنیان توافق هسته‌ای و منافع حداقلی برجام برای طرف ایرانی پیگیری نکردند و در عمل موضعی انفعالی را در مواجهه با تحریم‌های گسترده و پیچیده اقتصادی کاخ سفید علیه ملت ایران و خریداران نفت کشورمان در پیش گرفتند.

در نتیجه این رویکرد انفعالی و تحقق‌نیافتن تعهدات طرف غربی، دولتمردان کشورمان در راستای حفظ منافع ملی کشورمان، راهبرد بازگشت مرحله‌ای به وضعیت پیش از توافق هسته‌ای را در صورت اجرا نشدن تعهدات طرف غربی در پیش گرفتند و در اولین گام عملی عبور از محدودیت میزان نگهداری مواد هسته‌ای و آب‌سنگین را مطرح کرده و در گام دوم کاهش تعهدات برجامی نیز عبور از محدودیت ۶۷/۳ درصدی غنی‌سازی و راه‌اندازی راکتور اراک را اعلام کردند.

اعلام طرح گام به گام کاهش تعهدات برجامی به طور صریح این پیام را به طرف غربی توافق هسته‌ای منتقل کرد که دولت و ملت ایران انجام یک‌طرفه تعهدات هسته‌ای را قبول نداشته و تنها زمانی به تعهدات برجامی خود پایبند خواهند بود که طرف غربی نیز به آنچه تعهد کرده پایبند باشد.

نشریه Hill کنگره آمریکا در این باره می‌نویسد: به رغم افزایش شدید تنش‌ها میان ایالات متحده و ایران، مخاطب اصلی ایران در نقض برجام اتحادیه اروپاست؛ زیرا ایالات متحده از توافق خارج شده و تحریم‌های شدیدی علیه ایران اعمال کرده و سبب شده بسیاری از سرمایه‌گذاران خارجی از ایران خارج شوند؛ از این رو تهران قادر نیست از مزایای اقتصادی وعده داده شده در توافق سال ۲۰۱۵استفاده کند؛ بنابراین با اجرای طرح کاهش گام به گام تعهدات برجامی از اروپا خواسته است در عمل اقدامی برای حفظ برجام و منافع آن انجام دهد؛ از این رو اتحادیه اروپا با مشاهده عزم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلاش کرد تا به رغم تحریم‌های ایالات متحده با ایجاد ساز و کار جدید مالی موسوم به INSTEX بتواند تجارت خود با ایران را ادامه دهد.

همان‌گونه که این نشریه آمریکایی اذعان دارد، اراده ملت ایران در مقابله با زیاده‌خواهی‌های طرف غربی موجب شد تا اتحادیه اروپا برای ممانعت از فروپاشی برجام به اقداماتی از جمله ایجاد کانال ویژه تبادلات مالی بپردازد.

نبرد اراده ها

شکار گران‌قیمت‌ترین پهپاد 

بامداد پنجشنبه ۳۰ خردادماه خبر انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا از سوی سامانه پدافندی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوالی کوه مبارک» استان هرمزگان، فضای رسانه‌ای دنیا را با تکانه‌ای خبری مواجه کرد؛ تکانه‌ای که فضای محاسباتی جامعه جهانی را در حوزه‌های گوناگون نظامی، ی، حقوقی و… جمهوری اسلامی ایران و دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش با متغیر‌هایی مبهم مواجه کرد؛ متغیر‌هایی که در هیچ معادله امنیتی، نظامی، ی و حقوقی احتمالی و پیش رو پاسخی برای آن وجود نداشت؛ رویدادی که ابهام عملیاتی و رویکردی آن در مواضع متناقض، دوگانه و مناقشه‌آمیز ایالات متحده و هم‌پیمانان عربی و غربی او کاملاً هویدا بود.

در این باره اولریکه فرانکه»، عضو شورای اروپایی روابط خارجی آمریکا (ECFR)، در یادداشت خود در سایت Wired با اشاره به پیچیدگی و پرهزینه بودن پروژه این پهپاد جاسوسی نوشت: از دست دادن یک پهپاد گران‌قیمت گلوبال هاوک خسارت بزرگی برای آمریکاست؛ به ویژه به این دلیل که تصور می‌شد این پهپاد طوری طراحی شده که در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند و آسیب‌ناپذیر باشد. این تحلیلگر بین‌المللی همچنین تأکید کرد: از دست دادن این پهپاد که احتمالاً جدیدترین نسخه از گلوبال هاوک بوده، ضربه بزرگی به اعتبار آمریکا زده است و حتی ممکن است بازار صادرات این پهپادهای جاسوسی را دچار مشکل کند.

توقیف نفت‌کش قانون‌شکن انگلیسی

در آخرین روزهای تیرماه، یک نفت‌کش انگلیسی به نام استنا ایمپرو» (Stena impero) به دنبال نقض قوانین بین‌المللی دریانوردی در تنگه هرمز توقیف شد. این نفت‌کش در حالی که از سوی ناو جنگی اچ.‌ام.‌اس مونتروز بریتانیا همراهی می‌شد، در طول مسیر عبور از تنگه هرمز به صورت غیرمجاز وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شد و همزمان علاوه بر عدم تمکین به هشدارهای رادیویی کشورمان سامانه مکان‌یاب خود را خاموش کرد؛ آن هم با این تصور که به دلیل هویت انگلیسی خود با هیچ برخورد تند قانونی مواجه نخواهد شد؛ اما برخلاف تصور ناوبران این نفت‌کش، با هماهنگی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کشتی توقیف و به سمت لنگرگاهی در بندرعباس هدایت شد!

بدون‌شک مشابه این رویداد (توقیف نفت‌کش انگلیس) را نمی‌توان در طول تاریخ معاصر جهان مشاهده کرد؛ زیرا در طول سده اخیر کشورهایی از جمله انگلیس و آمریکا همواره به منزله قدرت‌های برتر نظامی و ی جهان بر دریاها حکمروایی کرده بودند و هیچ‌گاه این‌گونه به دلیل تخلفات قانونی خود مؤاخذه و تحقیر نشده‌اند.

در این باره رومه انگلیسی Independent نیز گزارش ویژه‌ای منتشر کرد و نوشت: اقدام ایران برای توقیف نفت‌کش بریتانیایی در تنگه ‌هرمز اقدامی اجتناب‌ناپذیر و تاوانی بود که دولت انگلیس با بی‌فکری‌اش داد.

این رومه در پایان با اشاره به ماجرای توقیف نفت‌کش ایرانی در تنگه جبل‌الطارق ادامه داد: چطور نخست‌وزیر، کابینه و کارمندان ارشد دولت فکر کردند این تقابل با ایران می‌تواند با چیزی کمتر از یک پاسخ تحقیر‌آمیز برای بریتانیا پایان یابد!

تحلیل ی

جمع‌بندی

امروز آمریکا عملاً وارد نبرد اراده‌ها با ایران شده‌ است که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان جنگ اراده‌ها» نام می‌برند. در حقیقت جنگ اراده‌ها توصیف رهبر معظم انقلاب از شرایط کنونی روابط ایران و آمریکاست؛ به طوری که دشمن می‌کوشد از طریق زور و فریب اراده ملت ایران را در این نبرد تضعیف کند.

به هر حال روشن است که جنگ اقتصادی، ی، فرهنگی، جنگ سرد و… همگی ذیل جنگ اراده‌ها قرار گرفته‌اند. مقاومت و ایستادگی تنها راه موفقیت و پیروزی در این نبرد است که تاکنون به شکست دشمن منجر شده است.


گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، پیام رسان‌های بومی و جایگزینی شبکه های اجتماعی داخلی به جای تلگرام از دغدغه‌هایی است که هنوز راه حل مناسبی برای آن پیدا نشده است. تاکنون با صاحب نظران عرصه فناوری اطلاعات گفت‌وگو کردیم اما نظر پژوهشگران  جوان و فعال در عرصه فضای مجازی و نگاهی که به این موضوع دارند، می تواند جذاب باشد.

به همین منظور با نوید کمالی کارشناس فضای مجازی، مدرس و پژوهشگر حوزه فناوری اطلاعات گفت وگو کردیم. در ادامه متن این گفت وگو را می خوانید:

نوید کمالی - Navid Kamali


زمان نامناسب برای ورود پیام‌رسان‌های داخلی به عرصه رقابت 

فارس: فعالیت پیام‌رسان‌ها در سال‌های گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

 کمالی: اولین مساله‌ای که در حوزه فعالیت پیام‌رسان‌ها باید توجه کنیم این است که ورود آنها به فضای رقابت درست زمانی اتفاق افتاد که محصولات خارجی بازار مصرف ایران را اشغال کرده بودند در آن زمان به این فکر افتادیم که تصرف بازار شبکه‌های اجتماعی خارجی تهدید است. 

به همین منظور نهادهای بالا دستی سعی کردند تا نسخه بومی پیام‌رسان‌ها را تولید کنند، این در حالی بود که کاربران از نسخه‌های خارجی استفاده می‌کردند و از این پیام‌رسان‌ها رضایت داشتند. 

فارس: چه عاملی باعث شد تا پیام‌رسان‌های داخلی به طور مطلوب نتوانند جایگزین تلگرام شوند؟ 

کمالی: ورود دیرهنگام پیام‌رسان‌های داخلی درست در زمانی که  تلگرام مخاطبان زیادی را در ایران بدست آورده بود باعث شد تا شرایط جذب مخاطب برای آنها سخت شود؛ همچنین تعدد پیام‌رسان‌های بومی که به مخاطب عرضه شد موجب شد تا تمرکز روی یک پیام‌رسان وجود نداشته باشد. 

فارس: تعدد پیام‌رسان‌های بومی چگونه موجب ناکامی استفاده از پیام‌رسان‌های ایرانی شد؟ 

کمالی: وقتی تعداد پیام‌رسان‌های داخلی معرفی شده به مردم زیاد شد، تمرکز فنی دولت و مجموعه‌های مرتبط به چند پیام‌رسان معطوف شد و همین امر موجب شد تا یک پیام‌رسان با  قدرت هرچه تمام‌تر در صحنه رقابت با تلگرام ظاهر نشود لذا قدرت و تجهیزات بین چند پیام‌رسان تقسیم شد و ظرفیت بخش خصوصی نیز به طور کامل استفاده نشد و نتیجه این دو عامل به شکست پروژه جایگزینی پیام‌رسان‌های بومی به جای تلگرام انجامید. 

یکی از مشکلاتی که این پیام‌رسان‌ها داشتند این بود که یک پیام پس از ارسال در همان لحظه به مخاطب نمی‌رسید و شاید یک روز زمان برای ارسال آن به مخاطب لازم بود که اینها ناشی از مشکلات زیرساختی بود. اما اگر تمام قدرت دولت و نهادهای مرتبط برای ایجاد زیرساخت یک پیام‌رسان متمرکز می‌شد هرگز شاهد چنین مشکلاتی نبودیم و همزمان می‌توانستیم به توسعه پیام‌‌رسان فکر کنیم. 


فارس: این ناکامی چه مشکلاتی را برای پیام‌رسان‌ها بوجود آورد؟ 

کمالی: همین موضوع باعث شد تا محصولات و خدماتی که توسط اپلیکیشن‌های داخلی ارائه می‌شد رضایت مخاطب را جلب نکند و پایداری بالایی میزان مخاطبین شبکه‌های اجتماعی ایرانی نداشته باشند. در صورتی که می‌توانستند این پیا‌م‌رسا‌ن‌ها در زمان مناسب رونمایی شده و جایگزین شوند. 

نوید کمالی - Navid Kamali
فارس: به نظر شما مشکلاتی که پیام‌رسان‌های داخلی داشتند باعث عدم استقبال مردم نشد؟ 
 

کمالی: بله؛ یکی از مشکلاتی که این پیام‌رسان‌ها داشتند این بود که یک پیام پس از ارسال در همان لحظه به مخاطب نمی‌رسید و شاید یک روز زمان برای ارسال آن به مخاطب لازم بود که اینها ناشی از مشکلات زیرساختی بود. اما اگر تمام قدرت دولت و نهادهای مرتبط برای ایجاد زیرساخت یک پیام‌رسان متمرکز می‌شد هرگز شاهد چنین مشکلاتی نبودیم و همزمان می‌توانستیم به توسعه پیام‌‌رسان فکر کنیم. 

پوسته‌های تلگرام، آفت جان پیام‌رسان بومی شد

فارس: وجود هاتگرام و تلگرام طلایی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 

کمالی: پوسته‌های غیررسمی تلگرام در شرایطی ایجاد شدند که مردم با فیلتر ناگهانی تلگرام به سمت استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی سوق پیدا کرده بودند اما هاتگرام و طلاگرام و پوسته‌های این چنینی تلگرام مجالی برای استفاده دوباره از تلگرام ایجاد کردند چرا که مردم وقتی می‌دیدند می‌توان با یک اپلیکیشن دوباره از همان خدمات تلگرام استفاده کنند دیگر از پیام‌رسان داخلی با مشکلاتی که داشت استقبال نمی‌کردند. 

قانون مبارزه با جرائم سایبری مربوط به سال 88 است؛ در حالی که باید قوانین در این حوزه به روز رسانی شود؛‌در سال 88 با موضوعاتی نظیر واقعیت افزوده و پیام‌رسان‌های متعدد روبرو نبودیم لذا در قوانین سایبری نیاز به روزآمدسازی با پدیده‌های نو داریم. همین موضوعات منجر شد تا پروژه پیام‌رسان داخلی نتواند با موفقیت به اتمام برسد و بازار شبکه‌های اجتماعی ایران نیز اکنون در دست پیام‌رسان خارجی است. 

فارس: چه قانونی؟ 
مشکل این است که ما نیامدیم به شکل قانونی و مناسب برای اعتماد سازی مخاطب فعالیت کنیم، قانونی هم برای این اعتمادسازی وجود نداشت. 

کمالی: در کشورهای مختلف دنیا حتی اتحادیه اروپا قانونی با تحت عنوان حفاظت از حریم خصوصی دیجیتال کاربران وضع شده که این قانون به کاربران کمک می‌کند در صورتی که متوجه شوند پیام‌‌رسانی که در حال استفاده از آن هستند از اطلاعاتشان سوء استفاده می‌کند سریع به مرجع قانونی رجوع کرده و از آن پیام‌رسان شکایت می‌کنند. 

قوانین کهنه سایبری نیاز به بازنگری دارد

متاسفانه در ایران چنین قانونی وجود ندارد و قانون مبارزه با جرائم سایبری مربوط به سال 88 است؛ در حالی که باید قوانین در این حوزه به روز رسانی شود؛‌در سال 88 با موضوعاتی نظیر واقعیت افزوده و پیام‌رسان‌های متعدد روبرو نبودیم لذا در قوانین سایبری نیاز به روزآمدسازی با پدیده‌های نو داریم. همین موضوعات منجر شد تا پروژه پیام‌رسان داخلی نتواند با موفقیت به اتمام برسد و بازار شبکه‌های اجتماعی ایران نیز اکنون در دست پیام‌رسان خارجی است. 

نوید کمالی - Navid Kamali

فیلترینگ بدون آگاه سازی مخاطب یک پروژه شکست خورده است 

فارس: به نظر شما فیلترینگ راه حل مناسبی  است؟ 

کمالی: موضوع ایجاد محدودیت برای هدایت کاربران به یک سمت مدنظر دولت یک پروژه‌ شکست خورده است چرا که این پروژه فیلترینگ در هر کشوری که اعمال شده با شکست مواجه شده مگر آنکه با آگاه‌سازی مخاطب و بالا بردن سواد رسانه‌ای بتوانیم مردم را از دلایل فیلترینگ آگاه کنیم.  

همچنین فیلتر کردن محتوا از طریق فنی باعث می‌شود دشمنان و رقبای منطقه‌ای با ایجاد راه‌هایی برای دور زدن فیلتر روی کشور سرمایه گذاری کنند و تکنولوژی‌های عبور از فیلتر را در اختیار مردم قرار دهند با این کار دسترسی به بار ترافیکی کشور به کشورهای دیگر سپرده می‌شود و آنها با استفاده از این اطلاعات می‌توانند سلیقه و ذائقه مردم با بشناسند و از عملیات روانی برای تاثیرگذاری در افکار عمومی استفاده کنند. 

در کشور چین نرم‌افزار وی چت به عنوان نرم افزار مرجع برای تمامی مردم چین در نظر گرفته شد بر همین اساس چینی‌ها برای استفاده از خدمات مختلف از قبیل خدمات بانکی و شهروندی باید نرم‌افزار وی چت را روی گوشی تلفن همراه خود نصب می‌کردند تا بتوانند از خدمات دولت بهره‌مند شوند . همین امر باعث شد تا وی چت توسعه و تمرکز بیشتری پیدا کند و حالا به عنوان پیام‌رسان ملی چین شناخته می‌شود. 


فارس: اگر فقط یک پیام‌رسان در زمان فیلتر تلگرام معرفی می‌شد آیا می‌توان امیدی به مهاجرت مردم به آن پیام‌رسان داشت؟ 

کمالی: به نظر می‌رسد این کار توفیق بیشتری نسبت به معرفی چند پیام‌رسان بومی دارد چرا که وقتی یک بستر معرفی می‌شود بخش خصوصی و دولت نیز می‌تواند حمایت مالی و تکنولوژی خوبی از پیام‌رسان انجام دهد. اما معرفی پوسته‌های تلگرام این موضوع را با مشکل مواجه کرد. طبیعتا اگر این ت غیرهوشمندانه اتفاق نمی‌ افتاد شاهد نتیجه دیگری بودیم. 

فارس: با اجماع پیام‌رسان‌های داخلی و ارتباط آنها با یکدیگر موافقید؟ 

کمالی: این موضوع که اگر یک شخص یک نوع پیام‌رسان را بر روی  گوشی تلفن همراه داشته باشد و شخص دیگری با یک پیام‌رسان دیگر بتواند به وی پیام دهد مشکلات و هزینه های بالایی را در پی دارد.البته اکنون به این نتیجه رسیدیم که توانمندسازی پیام‌رسان‌های بومی می‌تواند به اقتصاد کشور نیز کمک کند. به عنوان مثال در کشور چین نرم‌افزار وی چت به عنوان نرم افزار مرجع برای تمامی مردم چین در نظر گرفته شد بر همین اساس چینی‌ها برای استفاده از خدمات مختلف از قبیل خدمات بانکی و شهروندی باید نرم‌افزار وی چت را روی گوشی تلفن همراه خود نصب می‌کردند تا بتوانند از خدمات دولت بهره‌مند شوند. همین امر باعث شد تا وی چتتوسعه و تمرکز بیشتری پیدا کند و حالا به عنوان پیام‌رسان ملی چین شناخته می‌شود. 

اگر ما نیز در موضوع پیام‌رسان‌ها چنین کاری را انجام دهیم دیگر نیازی به اجماع پیام‌رسان‌ها وجود ندارد چرا که این کار هزینه‌های زیادی را هم به پیا‌م‌رسان‌ها و هم به دولت وارد می‌کند.  از لحاظ فنی نیز برای ایجاد زیرساخت لازم در جهت تحقق این کار هزینه و انرژی و زمان زیادی می‌طلبد لذا به نظر می‌رسد این کار نمی‌تواند موفقیت را برای ت‌گذاران و پیام‌رسان‌های داخلی به همراه بیاورد. 

 چند ماه قبل اعلام شد که سه پیام‌رسان سروش، گپ و بله به عنوان سه پیام‌رسان مورد حمایت نهادهای دولتی هستند که به صورت رسمی می‌توان از آنها استفاده کرد. البته زمزمه‌هایی در این خصوص وجود دارد که بعد از مدتی بعضی از این پیام‌رسان‌ها حذف شده و درنهایت از یک پیام‌رسان به عنوان پیام‌رسان بومی حمایت می‌شود. اما اگر این کار از همان ابتدا انجام می‌شد دیگر نیاز به صرف این میزان هزینه و زمان در این بازار پررقابت فناوری نبود. 

فارس: حمایت از چند پیا‌م‌رسان داخلی راهکار مناسبی نیست ؟ 

کمالی: اتفاقاً چند ماه قبل اعلام شد که سه پیام‌رسان سروش، گپ و بله به عنوان سه پیام‌رسان مورد حمایت نهادهای دولتی هستند که به صورت رسمی می‌توان از آنها استفاده کرد. البته زمزمه‌هایی در این خصوص وجود دارد که بعد از مدتی بعضی از این پیام‌رسان‌ها حذف شده و درنهایت از یک پیام‌رسان به عنوان پیام‌رسان بومی حمایت می‌شود. اما اگر این کار از همان ابتدا انجام می‌شد دیگر نیاز به صرف این میزان هزینه و زمان در این بازار پررقابت فناوری نبود. 

نوید کمالی - Navid Kamali

دور شدن پیام رسان‌های بومی از هدف اصلی

فارس:  در مجموع عملکرد پیام‌رسان‌های داخلی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

کمالی:متاسفانه نهادهای مرتبط با فعالیت پیام‌رسان‌های داخلی به خوبی از این پیام‌رسان‌ها حمایت نکردند در همان ابتدای فیلترینگ تلگرام مخاطبان به شدت به سمت پیام‌‌رسان بومی گرایش پیدا کردند چرا که این پیام‌‌رسان‌ها در ابتدای کار با ارائه تسهیلاتی نظیر اینترنت رایگان توانسته بودند مخاطبان را به خود جلب کنند اما در مسیر کار ناگهان این تسهیلات حذف شد و حمایت‌ها و وعده‌های داده شده ارائه نشد که همه این مسائل منجر شد تا این پیا‌م‌رسان‌ها گام به گام از مسیرشان دور شوند. 

حمله تروریستی داعش از عواقب استفاده از تلگرام بود

فارس: حمایت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از پیام‌رسان‌های داخلی را کافی می‌دانید؟ 

کمالی: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به عنوان نهاد متولی برای پیشرفت حوزه فناوری اطلاعات در کشور از ابتدا تلاش کرد تا مردم به سمت پیا‌م‌رسان‌های بومی و ملی سوق پیدا کنند. همچنین مشکلات و نیازهای پیام‌رسان‌های داخلی را بررسی و به دنبال جایگزینی آنها به جای تلگرام بودند. اما مشکل از اینجا شروع شد که اختلاف نظر بین این موضوع وجود داشت که آیا تلگرام از سبد مخاطب حذف شده است یا نه؟ چرا که پیش از این تلگرام به عنوان یک بستر ارتباطی بین شهروندان اطلاعات آنها را رد و بدل می‌کرد وهمین امر موجب شده بود تا سرویس‌های جاسوسی و مجرمین از آن استفاده کنند چنان که عملیات تروریستی داعش در مجلس شورای اسلامی نیز در بستر تلگرام صورت گرفت. 

طبیعتا همه کشورها به محض تهدیدات این چنینی سعی می‌کنند تا موضوع را رفع کنند ما نیز برای این کار تلاش کردیم اما در ابتدا رقیب بومی مناسبی برای تلگرام نداشتیم و در این حالت اگر تلگرام را حذف می‌کردیم باز هم مردم به سمت یک پیام‌رسان خارجی دیگر سوق پیدا می‌کردند. 

چنانچه تجربه فیلتر وایبر را داشتیم که مردم و مخاطبان به سمت چند پیام‌رسان خارجی سوق پیدا کردند اما وقتی مخاطبان دیدند که تلگرام یک بستری است که آماده پذیرش حجم بالای مخاطب را دارد دیگر پیا‌م‌رسان‌های خارجی را رها کرده و عضو تلگرام شدند. به همین دلیل تلگرام کاربران بیشتری  را در ایران و غرب آسیا پیدا کرد. 

 وقتی تلگرام فیلتر شد برای آن پوسته‌های مختلفی تعریف کردند که امکان نظارت نسبی را برای دولت فراهم می‌کرد.  این کار برای این موضوع انجام شد تا بتوانند به تدریج پیام‌رسان‌های بومی را جایگزین کنند اما حفظ پوسته‌های تلگرام نه تنها باعث شد که مردم از این نرم‌افزار و اپلیکیشن دل نکنند بلکه رقابت را برای پیام‌رسان‌های داخلی سخت‌تر کرد. 

فارس: به نظر شما جایگزین مناسبی برای تلگرام ارائه شده است؟

 کمالی: با وجود آنچه که تاکنون مشاهده کردیم تاکنون نتوانستند بستر یک جایگزین قوی و قدرتمند را برای تلگرام فراهم کنند؛ حتی اگر این بستر جایگزین وجود داشته اما به دلیل حذف خدمات ویژه مانند اینترنت رایگان و برخی تسهیلات اقبال زیادی نسبت به آن جایگزینی نشان داده نشده است. 

به تجربیات موفق جهانی رجوع کنیم

فارس: به نظر شما راهکار چیست؟ 

کمالی: با بررسی برخی از تجربیات موفق جهانی متوجه می‌شویم که باید تغییراتی در موضوع حمایت و استفاده از پیام‌رسان‌های داخلی ایجاد کنیم اولین موضوع این است که باید بخش خصوصی را تقویت کرد چرا که در این بخش جوانان متخصصی حضور دارند که در حوزه فناوری فعال هستند اگر می‌خواهیم در حوزه فناوری اطلاعات حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از شرکت‌‌های دانش بنیان علی‌الخصوص شرکت‌های فعال در حوزه پیام‌رسان‌های بومی حمایت کنیم. همچنین باید از لحاظ بودجه‌ای نیز این پیام‌رسان‌ها دغدغه‌ای نداشته باشند. 

نوید کمالی - Navid Kamali

فارس: یعنی دولت به آنها بودجه‌ای اختصاص دهد؟ 

کمالی: بله؛ باید مجلس و دولت یک تصمیم قاطع بگیرند و بودجه مناسب و مشخصی را برای مسیرهای نوین ارتباطی اختصاص دهند؛ یکی از مهمترین موضوعات به خصوص در انتخابات مجلس شورای اسلامی همین پیام‌رسان‌ها هستند که اگر به آنها توجه شود می‌تواند کمک زیادی به برگزاری یک انتخابات مطلوب کند. 

اگر می‌خواهیم در حوزه فناوری اطلاعات حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از شرکت‌‌های دانش بنیان علی‌الخصوص شرکت‌های فعال در حوزه پیام‌رسان‌های بومی حمایت کنیم. همچنین باید از لحاظ بودجه‌ای نیز این پیام‌رسان‌ها دغدغه‌ای نداشته باشند. 

فارس: ارائه وام به شرکت های دانش‌بنیان به این موضوع کمک می‌کند؟ 

کمالی: متاسفانه حمایت از طریق ارائه وام باعث می‌شود که تنها برخی از این شرکت ها از این تسهیلات استفاده کنند و منجر به ایجاد رانت می‌‌شود اما تخصیص بودجه به شرکت‌های دانش‌بنیان و دارای ایده‌های خوب در حوزه پیام‌رسان‌های داخلی می‌تواند تا حدودی مشکلات این قشر را برطرف کند. 

فارس: و سخن آخر. 

کمالی: حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان فعال در حوزه فناوری اطلاعات و بخصوص پیام‌رسا‌ن‌ها و حمایت رسمی دولت و مجلس و اختصاص بودجه به فناوری‌های نوین ارتباطی تنها راهی است که می‌تواند به فعالیت و حیات این پیام‌رسان‌ها کمک کند. 



دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه گذشته پیش از شروع سخنرانی خود در یک نشست خبری اعلام کرد که یک فروند پهپاد ایرانی توسط ناو نظامی این کشور در تنگه هرمز ساقط شده است.

بنا بر ادعای رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا این پهپاد به فاصله تقریبا ۱۰۰۰ متری شناور نظامی ترابری یواس‌اس باکسر USS Boxer که 28 سال از تاریخ ساخت آن می گذرد نزدیک و موجب تهدید امنیت خدمه آن شده بود!

وی در ادامه ادعاهای توطئه آمیز ضد ایرانی خود از کشورهای دنیا هم خواست تا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه از کشتی‌های تجاریی که از تنگه هرمز عبور می‌کنند، حفاظت کنند!

ادعای جدید ترامپ


این ادعا در حالی از سوی عالی ترین مقام دولت ایالات متحده آمریکا مطرح شد که در فردای انتشار ادعای ضد ایرانی ترامپ، سرتیپ پاسدار ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح کشورمان با تکذیب اظهارات مقامات آمریکایی تاکید کرد که تمامی پهپادهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز از جمله پهپاد مورد نظر رئیس جمهور آمریکا پس از انجام ماموریت شناسایی و کنترل برنامه‌ریزی شده به سلامت به پایگاه‌های خود بازگشته‌اند.

البته پیش از این موضع گیری پیشتر، عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه کشورمان نیز در حساب توییتری خود سرنگونی پهپاد را تکذیب کرده و نوشته بود: "ما هیچ پهپادی را نه در تنگه هرمز و نه هیچ جای دیگر از دست نداده‌ایم، نگرانم که ناو یو ‌اس اس باکسر اشتباهی یکی از پهپادهای خودشان را هدف قرار داده باشد."


طبیعتا با توجه به عدم انتشار هرگونه تصویر و یا سندی در رابطه با هدف قرار گرفتن یک پهپاد ایرانی در آب های خلیج فارس به خوبی می توان این ادعای آمریکایی ها را تکذیب و رد کرد هر چند که پنتاگون نیز با انتشار یک بیانیه رسمی اصرار بر تایید آن دارد! 
حال با توجه به این ماجرا این سوال مرطح می شود که چرا ترامپ و نهادهای نظامی وابسته به دولت آمریکا از جمله وزارت دفاع این کشور بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی مبنی بر هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی این ادعا و بر صحت و سقم آن تاکید می‌کنند؟!
برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته ذیل توجه کرد!؟

نکته اول اینکه دونالد ترامپ در طی روزهای اخیر بدلیل طرح اظهارات نژاد پرستانه علیه چهار نماینده زن دموکرات کنگره آمریکا یعنی الکساندریا اوکاسیو- کورتز نماینده نیویورک، آیانا پرسلی نماینده ماساچوست، رشیده طلیب نماینده میشیگان و ایلهان عمر نماینده مینه‌سوتا به شدت در سطح افکار عمومی آمریکا تحت فشار قرار گرفته است! 

ترامپ پیشتر در پیام هایی در صفحه توییتر خود گفته بود این نمایندگان باید به کشورهای خود برگردند که حکومت‌های فاجعه باری دارند و از نالایق‌ترین و فاسدترین حکومت‌ها هستند.» البته آنهم به این دلیل که این چهار زن از مخالفان سرسخت ت‌های او در کنگره به شمار می روند! لذا با توجه به افزایش اعتراضات مدنی نسبت به این اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا به نظر می رسد که طرح موضوع هدف قرار دادن پهپاد ایرانی در واقع نقش یک  بمب خبری را برای به انحراف کشاندن افکار عمومی آمریکا ایفا می کند.


نکته دوم اینکه در ماجرای ساقط شدن یک فروند پهپاد جاسوسی MQ-4C معروف به گلوبال هاوک جهان به این واقعه بود لذا از دیدگاه تحلیل گران بین المللی این مساله موجب ایجاد تصویری منفعل از ترامپ پرخاش‌گر علیه ایران شده است و این مساله می تواند منجر به کم اعتبار شدن ت های آمریکایی در بین همپیمانان عرب و صهیونیست کاخ سفید شود لذا همانگونه که پیشتر انتظار می رفت دولت آمریکا با طرح موضوع هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی درست به اجرای یک عملیات روانی- رسانه‌ای زد تا به واسطه آن از حجم فشارهای انتقادی همپیمانان خود کم کرده و موجب افزایش اعتبار خود در جبهه ضد ایرانی ائتلاف عبری-عربی-غربی شود!

نکته سوم هم اینکه پس از ماجرای انفجار نفتکش‌ها در بندر فجیره و سواحل بندر جاسک دولت آمریکا با کمک همپیمانان منطقه ای خود در صدد تشدید حضور نیروهای دریایی غرب در منطقه  خلیج‌ فارس و دریای‌عمان و خاصه  تنگه هرمز است.


واشینگتن پس از آن که ایران را به دست داشتن در حملات اخیر متهم کرد پیشنهاد تشکیل یک ساز و کار چندملیتی برای افزایش امنیت دریایی در خلیج فارس را مطرح کرد هر چند که این پیشنهاد موجب بروز نگرانی‌هایی در میان آن دسته از کشورهای اروپایی که با تصمیم ترامپ در مورد خروج آمریکا از برجام مخالف بودند شد لذا با مرور اظهارات اخیر ترامپ به نظر می‌رسد که انتشار این خبر در راستای داغ نگه داشتن تنور طرح افزایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در منطقه بوده است.

حال با نظر به سه نکته فوق می توان نتیجه گرفت که خبر انهدام پهپاد ایرانی یک سناریوی از پیش طراحی شده عملیات روانی برای پیشبرد ت های داخلی و خارجی دولت آمریکاست و با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 و تقلاهای ی و روانی دولت ترامپ در جهت همراه سازی افکار عمومی آمریکا با ت های کاخ سفید به نظر می رسد که در طول هفته ها و ماه های پیش رو می توان انتظار تکرار اینگونه ادعاها را در شکل و ابعاد جدیدتر داشت.


دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی : اگر قصد بررسی مهمترین ت های استعماری ایالات متحده آمریکا را در طول تاریخ 246 ساله تشکیل و استقلال آن داشته باشیم بدون شک متاخرترین مورد آن مربوط به دوران زمام داری چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا و ت اعلان جنگ تعرفه های او علیه اقتصادهای مطرح جهان خواهد بود.


جنگ تعرفه ها  یا جنگ گمرکی که از آن با عنوان Tariff war  یا Customs War نیز یاد می شود در واقع اشاره به ت ضد رقابتی جدید ترامپ در قبال رقبای اقتصادی آمریکا دارد و در جریان آن آمریکا در راستای کاهش توان رقابتی دیگر کشورها، روی کالاهای صادراتی آنها تعرفه وارداتی یا مالیات گمرکی سنگین وضع می کند تا در نتیجه قیمت نهایی آنها افزایش یافته و در نتیجه اقبال به خریدشان کم شود!

جنگ تعرفه

ترامپ تاجرپیشه از همان ابتدای شروع کارزار انتخاباتی خود توجه ویژه ای به موضوع چالش های اقتصادی پیش روی ایالات متحده از جمله مساله کسری تراز تجاری» در مقابل چین و سایر رقبای اقتصادی این کشور داشت آن هم به این دلیل که طبق پیشبینی مراکز معتبر علمی جهان، چین تا سال 2030 به قدرتمندترین اقتصاد جهان بدل خواهد شد و به تبع آن جای آمریکا را در عرصه های ی و اقتصادی جهان خواهد گرفت!


از این رو ترامپ پس از قرار گرفتن در مسند ریاست جمهوری بزرگ ترین اقتصاد جهان تلاش کرد به شعار انتخاباتی خود یعنی "عظمت را دوباره به آمریکا بر می گردانم!" یا "Make America Great Again" جامعه عمل بپوشاند، لذا مهمترین اولویت خود را بهبود شرایط اقتصادی آمریکا اعلام کرد و در همین راستا دستور داد گروهی از کارشناسان طرح اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین را آماده کنند و در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ نیز به وزیر تجارت خود بررسی طرح میزان تاثیر واردات فولاد چین بر امنیت ملی آمریکا را ابلاغ کرد!

ترامپ در سایه افزایش حساسیت مقامات چینی به این اقدام خصمانه اقتصادی در ماه اوت نماینده تجاری ایالات متحده را مسئول بررسی اعمال تجاری ناعادلانه چین کرد که این مساله با واکنش شدید دولت چین روبه رو شد اما واکنش چینی ها مانع از این نشد که در ابتدای سال 2018 تعرفه ۳۰ درصدی و مالیات 20 درصدی بر برخی از کالاهای صادراتی چین اعمال شود.

این اقدام دولت آمریکا هر چند با استقبال تولیدکنندگان داخلی آمریکا روبه رو شد اما واکنش تند و جدی چینی ها را در پی داشت به طوری که دولت چین رسما از اتخاذ ت های تقابلی علیه کالاهای آمریکایی خبر داد و در ماه آوریل 2018 بیش از 3 میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات محصولات آمریکایی اعمال کرد آن هم با این امید که دولت آمریکا به عقب نشینی در ت انحصارگریانه اقتصادی خود مجبور شود!

با این حال ترامپ قصد کوتاه آمدن از مهمترین برنامه تبلیغاتی خود برای انتخابات 2020 را نداشت و با تاکید بر اولویت حفظ منافع اقتصادی آمریکا در همان ماه بیش از 1300 محصول چینی را مشمول اعمال تعرفه های جدید کرد و در ادامه جنگ اقتصادی خود به حوزه های پر تنش دیگری از جمله حوزه های فناورانه مانند تکنولوژی نسل پنجم تلفن همراه (5th G) و هوش مصنوعی (AI) وارد شد و برخی کشورهای همپیمان را درگیر تنش با آمریکا کرد که تبعات ی آن هم اکنون زمینه را برای عقب نشینی ترامپ از موضع تهاجمی اولیه علیه چین و دیگر رقبای اقتصادی آمریکا مهیا کرده است!

با این حال پر واضح است که ریشه وقوع این درگیری اقتصادی آمریکا با جهان در ت های انتخاباتی و انحصارگرایانه مقطعی ترامپ نیست بلکه این مساله ریشه در نگرانی سردمداران آمریکا از خطر افول ارکان قدرت سخت و نرم این کشور در دهه های پیش رو دارد زیرا در پی چندین دهه جنگ طلبی و مداخله جویی فرا منطقه ای آمریکا نه تنها این کشور به عنوان مقروض ترین دولت جهان شناخته می شود بلکه نسبت به سال 1945 در بین متحدین خود از کمترین اعتبار ی برخوردار است لذا بدیهی است که اتخاذ ت جنگ تعرفه ها نه یک جنگ پیش دستانه و مقتدرانه بلکه تقلایی از سر ناامیدی سردمداران آمریکا نسبت به احیای اقتدار آمریکا است!

از این رو به نظر می رسد که طی هفته ها و ماه های پیش رو با افزایش هزینه های جنگ تعرفه ها شاهد عقب نشینی دولت آمریکا در اجرای این ت انحصارگرایانه اقتصادی خواهیم بود خصوصا به این دلیل که به زودی شاهد پر رنگ شدن فعالیت های انتخاباتی 2020 در ایالات متحده هستیم و ترامپ مایل نیست که تبلیغات انتخاباتی‌اش تحت تاثیر فشارهای ی-اقتصادی چین و رقبای فرامنطقه ای قرار می گیرد.


نوید کمالی - طی روزهای گذشته خبر انتخاب جانشین جدید فدریکا موگرینی مسئول سابق دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا به محور خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های فارسی زبان عرصه ت خارجی بدل شده است و این گمانه زنی به جامعه ی کشور تزریق می شود که با انتخاب جوزف بورل فونت 74 ساله فصل جدیدی از روابط ایران و اروپا رقم خواهد خورد که اولین آن هم تقویت برجام و باز طراحی سازوکار مالی اتحادیه برای تداوم همکاری اقتصادی با کشورمان است!

اما آیا به راستی جایگاه نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی» فارغ از اینکه چه کسی بر مسند آن نشسته باشد در حد و اندازه ای هست که قدرت و توان تاثیرگذاری بر آینده روابط ایران و اروپا را داشته باشد؟ و یا تمام این فضاسازی های رسانه ای  با هدف به تاخیر انداختن روند کاهش تعهدات برجامی کشورمان و تحمیل فرصت سوزی به نظام دنبال می شود تا حداقل در دولت دوازدهم که پایه و اساس آن مبتنی بر طراحی و اجرای برجام شکل یافته شاهد خروج از برجام نباشیم و میراث بد عهدی اروپا به دولت بعدی و فردای انتخابات ریاست جمهوری 1400 منتقل شود!؟

جوزف بورل

برای بررسی این سوال در ابتدا بایستی نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب روابط ایران و اتحادیه اروپا در طول چهار دهه گذشته داشته باشیم که البته مهمترین بخش آن هم به دوران شروع هزاره جدید میلادی باز می گردد زیرا با روی کار آمدن بوش پسر و در پی وقوع حوادث 11 سپتامبر، دولت ایالات متحده آمریکا با شعار مقابله با تروریسم بین الملل اقدام به معرفی کشورمان به عنوان محور شرارت یا Axis of Evilکرد و پس از ائتلاف سازی به افغانستان و عراق حمله ور شد!

همزمان با این تحولات و در مرداد ماه 1381، همزمان با تشدید حضور نظامی دولت آمریکا در منطقه ، کاخ سفید در راستای پیشبرد ت مهار ایران و با همکاری سازمان منافقین اقدام به انتشار گزارشاتی ساختگی در مورد ماهیت برنامه هسته ای کشورمان کرد که بر مبنای آن کشورمان متهم به تلاش در راستای ساخت سلاح اتمی شد!

این ادعای بی اساس موجب شد تا در سال 1382 مذاکرات اتمی کشورمان با غرب آغاز شود و برای نخستین بار سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس در کاخ سعد آباد در مقابل برنامه صلح آمیز اتمی کشورمان صف آرایی کنند و در پی تحمیل اراده خودبر هیئت مذاکره کننده، کشورمان به سمت تعلیق فعالیت های هسته ای هدایت شود.

در آن ایام اگر چه خاویر سولانا نماینده عالی ت امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا بوداما محور ت های اتحادیه اروپا که متشکل از 28 کشور اروپایی است همواره در جایی خارج از مقر این اتحادیه در شهر بروکسل و عملا در پایتخت سه کشور اروپایی فوق الذکرتعیین می شد!

این روند حتی در دوران پس از سولانا و روی کارآمدن کاترین اشتون در سال 2009 ادامه داشت و هر چند ظاهرا رهبری مذاکرات پیچیده بر عهده اشتون بود اما به دلیل بهانه جویی های سه طرف اروپایی و همنوایی آنها با کاخ سفید فضا برای به بن بست رسیدن مذاکرات مهیا شد!


اما آنچه موجب شد تا دوران ابتدایی روی کار آمدن فدریکاموگرینی در سال 2014 متفاوت از دوران مسئولیت سولانا و اشتون شود نه توانایی بالقوه او در مدیریت ت خارجی اتحادیه بلکه چرخش ی کاخ سفید و تمایل دولت وقت آمریکا به مذاکره و حل و فصل برنامه اتمی کشورمان از طریق تفاهم ی و اقتصادی بود که طبیعتا موجب شد مافیای سه گانه اروپایی هم پای کار برجام بیاید!

در واقع اگر دولت وقت آمریکا با هدف کسب یک موفقیت تاریخی در مهار ایران تمایلی به مذاکره از خود نشان نمی داد هرگز سه قدرت اصلی اروپایی همسو با آمریکا مجال و فرصت پیشبرد مذاکرات هسته ای را به دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا و شخص موگرینی نمی دادند لذا عملا هیچ وقت نمی توان نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی را محور کنترل و هدایت ت خارجی اروپا دانست.

از این رو توافق هسته ای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک بیش از این که دستاورد موگرینی باشد دستاورد خواست جمعی ائتلاف آمریکایی- اروپایی است لذا امروز نباید درگیر خطای محاسباتی القاء شده توسط برخی رسانه ها شد و تغییر مسئول ت خارجی اتحادیه اروپا را به مثابه یک  فرصت طلائی برای کشورمان تلقی نمود زیرا در شرایط فعلی بیش از اینکه سلایق شخصی و حرفه ای جوزف بورل فونت نقشی در ت خارجه آینده اتحادیه اروپا داشته باشد این رفتار و ت های ضد ایرانی آلمان ، فرانسه و انگلیس است که ابعاد و کیفیت روابط اروپا با ایران را مشخص می کند که تنها یک نمونه اخیر آن هم اقدام ارتش انگلیس نسبت به توقیف یک نفت کش ایرانی در تنگه جبل الطارق است.

در واقع می توان نتیجه گرفت در شرایطی که سه قدرت اروپایی همنوا با ترامپ در حال تهدید منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فرا منطقه هستند دور از منطق است که انتخاب یک پیرمرد 74 ساله اسپانیایی را که از قضا سال ها از دنیای ت به دور بوده را به عنوان یک فرصت ارزیابی نماییم و منافع ملی خود را به او که شاید به دلیل سن بالا فرصت حیات بالایی هم نداشته باشد گره بزنیم!


 رومه رسالت، شماره 9540 به تاریخ 23/4/98، صفحه 2 (ی) 



بر اساس آمار سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، تعداد مشترکان اینترنت پر سرعت کشور به بیش از 70 میلیون نفر رسیده که ۶۰ میلیون نفر آنها مشترک اینترنت همراه نسل 3 و 4 هستند. همزمان ارزیابی‌های بین‌المللی از جمله گزارش Hootsuite» از رشد 135 درصدی تعداد کاربران شبکه‌های اجتماعی ایران نسبت به سال قبل حکایت دارد که این آمار به معنای جمعیت 47 میلیونی کاربران شبکه‌های اجتماعی کشورمان است.

واینرهای اینستاگرام

بر اساس همین گزارش، رتبه‌های اول تا سوم جست‌وجوی کاربران ایرانی به کلیدواژه‌های دانلود»، فیلم» و عکس» اختصاص یافته که این روند علاقه بالای کاربران ایرانی به محتواهای چند رسانه‌ای منتشر شده در فضای مجازی را نشان می‌دهد؛ از این‌رو بیراه نیست که در طول چند سال اخیر نفوذ رسانه اجتماعی اینستاگرام به ویژه در بین خانواده‌های ایرانی به شدت افزایش یافته و به طبع آن پدیده اینفلوئنسرها و واینرهای اینستاگرامی به یکی از مهم‌ترین تهدیدات ضد فرهنگی کشور بدل شده است.در فضای مجازی اینفلوئنسرها افرادی هستند که در یک بستر خاص، مانند اینستاگرام، دنبال‌کنندگان بسیاری دارند و نهادهای ی، فرهنگی و حتی اقتصادی از طریق همکاری با این افراد، به جای کل بازار، گروه‌ها و افراد خاصی را برای بازاریابی هدف قرار می‌دهند! غالباً اینفلوئنسرها دو منشأ دارند که اولین آن فضای حقیقی است؛ به این معنا که اینفلوئنسر به دلیل سابقه هنری یا ی خود در فضای حقیقی شناخته شده بوده و آن اعتبار فضای حقیقی موجب تبدیل شدنش به یک چهره تأثیرگذار در فضای مجازی شده است؛ اما برخلاف نوع اول اغلب اینفلوئنسرهای فضای مجازی صرفاً به دلیل فعالیت‌های غالباً ساختارشکنانه خود در فضای مجازی به چهره‌های تأثیرگذار و پر مخاطب تبدیل شده‌اند!

برای نمونه، در طول سالیان گذشته در سایه بی‌توجهی نهادهای مسئول، کاربران دختر و پسر زیادی با عنوان اشتغال به حرفه مدلینگ و در سودای کسب شهرت و اعتبار عکس‌های بی‌حجاب خود را در اینستاگرام منتشر کرده‌اند که امروز برخی از آنها با عنوان شاخ‌های مجازی» در بین میلیون‌ها کاربر فضای مجازی کشور شناخته شده‌اند.

اما این روزها پدیده زوج‌های واینر» به تهدیدی به مراتب خطرناک‌تر از موج اول هجوم اینفلوئنسرها علیه ارزش‌ها و اعتقادات بدل شده است. واینرها در ادبیات رسانه‌های اجتماعی به کاربرانی گفته می‌شود که برای جذب مخاطب به انتشار عکس اکتفا نکرده و ویدئوهای کوتاه تولید می‌کنند.

صدف بیوتی

دو سبک معروف و نام آشنای واینرهای مجازی، بیوتی بلاگینگ و فود بلاگینگ یا تولید محتوا درباره مسائل آرایشی و مواد غذایی است و بیشتر واینرها در سایه معرفی و آموزش محصولات آرایشی و همچنین رستوران‌گردی، زندگی خصوصی خود را با کاربران به اشتراک گذاشته و از این طریق گاه به بیش از 3 میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام دست یافته‌اند که یک نمونه از آنها مدتی قبل از سوی مجله آمریکایی فوربز» به عنوان برترین اینفلوئنسر زیبایی جهان معرفی شد. این چهره‌های مبتذل مجازی که دستی در تبلیغ همجنس‌گرایی، سگ‌بازی و. هم دارند، با مشارکت‌دهی به ظاهر همسران‌شان در تولید محتوا خط جدیدی از تهاجم فرهنگی با عنوان غیرت‌زدایی از مردان ایرانی» را شروع کرده‌اند؛ زیرا بر اساس مفاهیم اسلامی‌ـ ایرانی، غیرت به منزله یک حس درونی موجب محافظت از حریم خانواده می‌شود و مرد باغیرت، ناموس خود را از دسترس لذت‌جویی و نگاه آلوده‌ دیگران دور می‌کند. هماهنگی محتوایی و جهت‌گیری واینرها در هدف قراردهی غیرت مردان ایرانی از فعالیت سازمان‌یافته آنها تحت اشراف سرویس‌های اطلاعاتی دشمن حکایت دارد؛ زیرا از سال‌ها قبل در محافل اندیشکده‌ای غرب هجمه به غیرت در جامعه موجب از هم پاشیدن نظام خانواده و حرکت به سوی آندلوسیزاسیون جامعه اسلامی می‌شود که نهادهای مسئول باید به این مسئله توجه ویژه داشته باشند و با انفعال خود عرصه را برای موج‌سواری این مزدوران فرهنگی دشمن باز نگذارند.


دو هفته گذشته، شش کشور در چهار گوشه جهان شاهد بروز تنش‌های ی، اقتصادی و اجتماعی داخلی و اعتراضات و اغتشاشات خیابانی بوده‌اند. در میان آنها اخبار مربوط به تحولات لبنان و عراق بیش از همه برای مخاطب ایرانی مهم است و رشد قابل توجه هم‌سپاری کلیدواژه‌های مرتبط با هشتگ‌های #لبنان و #عراق در میان کاربران ایرانی مؤید این موضوع است.

تحلیلگران بین‌المللی اذعان دارند تحولات اخیر عراق و لبنان هر چند مبنایی اقتصادی و اجتماعی دارد؛ اما انحرافات ایجاد شده در این اعتراضات مسالمت‌آمیز و تبدیل شدن آنها به اغتشاشات پرهیاهو ناشی از مداخله قدرت‌های سلطه‌گر منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است؛ البته بدیهی است محور سه‌جانبه عبری‌ـ عربی‌ـ آمریکایی فعال در منطقه همراه با جریانات ضد انقلاب تلاش دارد در راستای منافع استکباری خود از تحولات اخیر بهره‌برداری کنند و در نهایت به جبهه مقاومت و ام‌القری آن، یعنی جمهوری اسلامی ضربه بزند.

این جریان استکباری در فضای شبکه‌های اجتماعی فارسی و عربی علاوه بر ارائه تصویری وارونه از تحولات می‌کوشد با متهم‌ کردن ایران و جبهه مقاومت به ایفای نقش در حوادث اخیر، این برداشت را به مخاطب عمدتاً جوان شبکه‌های اجتماعی القا کند که اعتراضات منتج به اغتشاش اخیر دستاوردهای ی، اقتصادی و اجتماعی مهمی به همراه داشته است!

برای نمونه، این جریان با برجسته‌سازی عقب‌نشینی دولت سعد حریری» در اجرای نظام مالیاتی مورد اعتراض شهروندان لبنانی، اعتصاب و اعتراض خیابانی یا به طور کلی شورشگری» را ابزاری مناسب برای مقابله با ت‌های اقتصادی دولت‌ها معرفی می‌کند! آن هم در شرایطی که طی ماه‌های گذشته رسانه‌های فارسی زبان معاند تمرکز ویژه‌ای بر خط افزایش حساسیت و نگرانی افکار عمومی کشورمان نسبت به شروع دور جدیدی از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی از جمله بنزین داشته‌اند.

بدیهی است بروز شورشگری گسترده نیازمند وجود بستر قابل توجهی از فقر، فساد، تبعیض و نیتی عمومی است که این بسترها به لطف انقلاب اسلامی در کشور ما به صورت گسترده موجود نیست؛ ‌بنابراین جریان رسانه‌ای معارض همراه با کمپین شکست‌خورده فشار حداکثری آمریکا تلاش دارد برجسته‌سازی برخی رخدادها، از جمله تجمعات محدود معیشتی کارکنان برخی صنایع خصوصی دارای سوء مدیریت، تصور و ذهنیت وجود این بسترها را به مخاطب رسانه‌های اجتماعی عامه‌پسند القا کند. 

مهندسی آشوب و اغتشاش

در واقع به نظر می‌رسد جریان رسانه‌ای دشمن از طریق دنیای هشتگ‌ها» در حال مهندسی آشوب و فتنه» در اذهان افکار عمومی است و بی‌راه نیست که رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود در جمع دانش‌آموختگان افسری ارتش جمهوری اسلامی فرمودند: اگر فتنه از قتل بدتر است، پس بایستی نیروهایی که حافظ امنیت هستند آرایش لازم را، نظم لازم را برای مقابله‌ با فتنه هم بگیرند، آمادگی‌های خودشان را برای فتنه هم بایستی حفظ بکنند؛ این آن چیزی است که دستگاه‌ها بایستی به آن توجه داشته باشند.»

این هشدار را می‌توان دومین هشدار صریح رهبری در مورد طرح‌ریزی دشمن برای شروع موج جدیدی از فتنه دانست؛ زیرا آذر ماه سال گذشته نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع خانواده‌های شهدا اشاره‌ای به نقشه‌های دشمن برای سال ۱۳۹۸ داشته و فرموده بودند: اینکه اینها گفتند در سال ۱۳۹۷ چنین و چنان می‌کنیم، ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۱۳۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۱۳۹۸ بکشند. همه باید حواس‌شان جمع باشد، به همه ملت عرض می‌کنم.»

خوشبختانه این هشدارها موجب اتخاذ ت‌های هوشمندانه‌ای از سوی جبهه انقلاب و نهادهای تأثیرگذار آن از جمله قوه قضائیه شده است که عبور از جنجال‌های قضایی در برخورد پر هیاهو با مجرمان ی کم‌اهمیت و ممانعت از تبدیل آنان به چهره روز» و ورود به عرصه مبارزه جدی و سازمان‌یافته با مفاسد اقتصادی از جمله نتایج قابل توجه آن است.

با این حال در عصر سلطه هشتگ‌ها، جبهه رسانه‌ای انقلاب در خط مقدم مقابله با فتنه‌های روانی و رسانه‌ای دشمن قرار دارد و فعالان این حوزه باید بیش از پیش از ظرفیت این فضا برای آگاهی بخشی عمومی نسبت به توطئه‌های دشمنان بهره ببرند.

منبع:

هفته نامه صبح صادق



در میان صدها و بلکه هزاران واقعه‌ای که هر روز در سطح جهان به وقوع می‌پیوندد و انتشار خبرش توجه کاربران را به خود جلب می‌کند، کمتر پیش می‌آید یک خبر واحد به ترند بین‌المللی یا محور توجه اذهان عمومی جهان بدل شود و برای یک مدت طولانی در همین جایگاه باقی بماند، مگر آنکه آن خبر یا رخداد در منظر افکار عمومی جهان اهمیت بالایی داشته باشد و مردم آن رخداد را مهم و بر زندگی و آینده خود تأثیرگذار ارزیابی کنند.


برای نمونه واقعه ۱۱ سپتامبر یا اعلام ظهور و سقوط حکومت تروریستی داعش از جمله رخدادهایی بود که در تمام کشورهای جهان به صورت ویژه به آن توجه کردند؛ زیرا بر همگان آشکار بود که عواقب و آثار مربوط به این رخدادها به یک حوزه خاص جغرافیایی محدود نیست.

از این رو در ماجرای تروریستی اخیر که به شهادت سردار رشید سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یارانش به دست نظامیان تروریست آمریکایی منجر شد، پس از اعلام و تأیید رسمی خبر آن با توجه به ابعاد فرا منطقه‌ای این حادثه تروریستی شاهد بودیم موجی از توجه افکار عمومی جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین پیرامون این موضوع شکل گرفت؛ اما نه به این صورت که صرفاً عبارت Qasem Soleimani به ترند و موضوع بحث و تبادل نظر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کاربران بین‌المللی تبدیل شود؛ بلکه همراه با عبارات مربوط به نام شهید، هشتگ‌های دیگری مانند World War۳، WWIII و Iran به ترند عمومی کاربران فرا منطقه‌ای بدل شد؛ این موضوع اطلاع جامعه جهانی نسبت به اهمیت حادثه ترور سردار رشید جبهه مقاومت و تبعات دامن‌گیر آن برای آمریکا و متحدان تروریستش را نمایان می‌کند.


خوشبختانه، یکی از امید بخش‌ترین جلوه‌های این واقعه استفاده کاربران فضای مجازی از هشتگ جنگ جهانی سوم» در گفت‌وگوهای مربوط به این حادثه بود، کاربران با چنین عملی این واقعیت را فریاد می‌زنند که فارغ از سلطه نظام رسانه‌ای پلید و استکباری غرب، هنوز هم وجدان‌های‌شان نسبت به آنچه در جهان می‌گذرد، بیدار است و این واقعه تروریستی را یک حادثه معمولی قلمداد نمی‌کنند.
البته دلیل این برداشت نیز مشخص است؛ حاج قاسم فقط یک فرمانده ایرانی نبود، بلکه سلیمانی در عمل، راهبر و نماینده پیشگام جبهه ایستادگی در مقابله با هیمنه استکباری غرب به سرکردگی آمریکا بود و مبارزه نفس‌گیر او با تروریسم بین‌الملل در طول قریب به دو دهه گذشته موجب شد امروز نه تنها غرب آسیا بلکه شرق آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر نقاط جهان از شر تروریسم سیاه دست‌پرورده آمریکا رهایی یابد.
به عبارت بهتر، مخاطب جهانی امروز به مدد رسانه‌های پرتعداد منطقه‌ای، بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های آزاد جبهه مقاومت به خوبی دریافته است ترور اخیر در فرودگاه بغداد، در عمل هدفی جز تقویت تروریسم ندارد؛ زیرا قربانی ترور خود قهرمان مبارزه با تروریسم لقب داشت، آن هم در حالی که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هیلاری کلینتون و دیگر سران این کشور عامل شکل‌گیری این گروه تروریستی جنایتکار بودند؛ بنابراین افکار عمومی جهان به خوبی دریافته است که آمران این اقدام تروریستی و غیرقانونی با صدور فرمان شلیک موشک به خودرو حامل سردار سلیمانی، در عمل کوشیده‌اند تا این قهرمان نامور جهانی را از صحنه بیرون و مسیر بازگشت تروریسم را به منطقه مهیا کنند؛ البته از منظر کاربران جهانی نتیجه این اقدام چیزی جز مهیا شدن زمینه مواجهه جبهه خیر و شر که از آن با نام‌هایی مانند World War III یاد کرده‌اند، نخواهد بود.

شکی نیست که مقیاس و ماهیت جنگ جهانی آتی بشر با دو جنگ جهانی سابق متفاوت خواهد بود؛ زیرا در دو جنگ جهانی گذشته میلیون‌ها انسان فقط به دلیل زیاده‌خواهی مادی و ارضی رهبرانی، مانند استالین، چرچیل و هیتلر به کام مرگ افتادند؛ اما در جنگ جهانی جدید، جهان فارغ از منفعت‌طلبی‌های قومی، نژادی و ایدئولوژیک رایج در تاریخ بشر به دو گروه خیر و شر تقسیم خواهد شد که جبهه شر آن حافظ وضع موجود و خواهان تداوم سلطه استعمار بر نوع بشر است و نمایندگی آن با کاخ سفید و سردمداران تروریست منش آمریکایی است، اما در مقابل جبهه خیر با اولویت بخشی به مفاهیم عالی و متعالی انسانی، مانند آزادگی و نفی طاغوت به مقابله با این جریان محافظه کار استکباری بر خواهد خاست و پرچم‌داری این جبهه با کشور و ملتی جز ایران و سرداران پرتعداد آن نخواهد بود.


خبرگزاری فارس؛ یادداشت میهمان ـ نوید کمالی کارشناس مسائل ی: از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان محبوب ترین و مقتدرترین چهره تاثیرگذار جهان اسلام یاد می شود و برخی وی را همسان مالک بن حارث نخعی یا همان مالک اشتر علی (ع) که شخصیتی شناخته شده در تاریخ صدر اسلام است ارزیابی کرده و در عمل وی را قهرمانی ملی و منطقه ای که نام و یادش در صفحات تاریخ ایران و بلکه جهان اسلام و خاصه تشییع ماندگار خواهد شد معرفی می کنند.

حاج قاسم سلیمانی که ماجرای شهادتش به مهمترین رخداد ایران و جهان اسلام بدل شد، در ظاهر یک شخصیت نظامی است که در کسوت فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیش از دو دهه از عمر با برکت خویش را که برابر با نیمی از عمر انقلاب اسلامی است صرف پیشبرد آرمان های انقلاب اسلامی در پشتیبانی از مستضعفین عالم و مبارزه با استعمار و استکبار کشورهایی از جمله امریکا نمود و در آخرین لحظات عمر نیز در حال پیگیری پیشبرد همین مبارزه مقدس بود که بدست آمریکایی ها به شهادت رسید.

شکی نیست که در یک برداشت باینری، این مختصات شغلی و جایگاه مسئولیتی آنهم در قالب یک فرمانده ارشد نظامی این تصویر را در ذهن مخاطب نا آشنا با شخصیت آسمانی سردار دل ها تداعی می کند که وی بطور قطع بایستی دارای روحیات خشک امنیتی، نظامی داشته باشد اما در عمل و برخلاف این برداشت کلاسیک از شخصیت چهره های نظامی، وی بیش از هر چهره فرهنگی ، ی و حتی نظامی کشور در بین افکار عمومی دارای محبوبیت داشت و امروز حتی پس از شهادتش بر حجم دوستداران او بیش از پیش افزوده شده بطوری که حتی برخی محبوبیت این فرمانده نظامی را در تاریخ ایران کم نظیر و بی سابقه ارزیابی می کنند.
در واقع اگر چه حاج قاسم یک فرمانده نظامی بود اما در عمل شخصیت او بزرگتر از این بود که در چهارچوب یک شغل یا مسئولیت محصور شده و صرفا در همان چهارچوب نقش آفرینی نماید بلکه وی با بهره گیری از شخصیت چند وجهی خود در جبهه جنگ یک فرمانده بی همتای نظامی، در مواجه با رهبران ی منطقه و جهان یک دیپلمات کار کشته و در برخورد با رزمندگان و خانواده های شهدا و توده های مردم یک همدل، همراه و پشتیبان بی بدیل بود بطوری که فرزندان شهداء در حضور و آغوش پر مهر او انعکاسی از پدر شهید خود را مشاهد می کردند و عاشقانه دوستدار سردار بودند و بعد از شهادتش گفتند و نوشتند که گویی دگر بار پدر خویش را از دست داده اند.

پس اگر بخواهیم راز محبوبیت حاج قاسم را بازشناسایی کنیم باید از جنبه های گوناگون این شهید که موجب نفوذ حب و محبت او در قلب های توده های مردم در این سو و آنسوی مرزهای خاکی کشورمان شده مطلع شویم.

اولین مورد از مهمترین و محوری ترین دلایل محبوبیت حاج قاسم مربوط به ماجرای حضور و مبارزه داهیانه و شجاعانه او در برابر داعش و جماعت تکفیری است بطوری که این حضور خالصانه خود زمینه سازی و مشوق حضور داوطلبانه هزاران رزمنده محب اهل بیت(ع) در جبهه مقابله با داعش شد که نتیجه آن را می‌توان در فروپاشی امپراطوری وحشت داعش مشاهده کرد.

در واقع حضور شجاعانه حاج قاسم در عراق و سوریه و متوقف نشدن او در سنگرهای فرماندهی و کنترل جنگ و قرار گرفتن بر فراز خاکریزها و کنترل میدانی صحنه نبرد بود که باعث شد در عمل حاج قاسم به قهرمان بی بدیل رزمندگان جبهه مقاومت و همچنین توده های مردم بدل شود.

اما فرای از این جنبه های حرفه ای حاج قاسم در حوزه فرماندهی جنگ، یک از مهمترین ویژگی های وی حضور موثر در عرصه های اجتماعی بود، بطوری که می توان این ویژگی های شهید را به عنوان تجلی عملی مردمی بودن در معنای صحیح و دقیق آن دانست.

حاج قاسم اگر امروز محبوب دل هاست رازش را باید در مهرورزی و تعامل او با همه اقشار مردم دانست زیرا هر چند یکی از مهمترین مسئولیت های نظام و کشور و انقلاب را بر عهده داشت اما این مسئولیت ها و عناوین و ستاره ها موجب نشد تا از ارتباط با مردم فاصله بگیرد و تنها آنها را از پشت شیشه خودروها بنگرد.

حاج قاسم اگر چه مرد جنگ بود اما می دانست که امروز مهمترین عرصه جنگ با دشمن عرصه جنگ نرم است و برایش تاکید بر اهمیت جنگ نرم صرفا تکرار یک حرف قشنگ نبود و بلکه در عمل از هر فرصتی برای بیان و پیگیری دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و بیدار کردن مسئولین از خواب غفلت بهره می برد.

بطور مثال حاج قاسم سلیمانی در سال  96 و در یک سخنرانی رسمی در جمع ائمه جماعات مساجد با انتقاد بی پرده از برخی ون بی توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی روز اظهار داشته بود: "وقتی یک برادر چند شغله و خسته را امام جماعت یک مسجد می‌کنیم، این فرد چطور می‌خواهد محیط مسجد را حفظ کند؟"

شهید سلیمانی اما نقد خود را محدود به بی توجهی برخی مسئولین فرهنگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نکرده و به نقد جزم‌گرایی در مواجهه با مسائل فرهنگی و اجتماعی که در برخی حوزه های حساس اجتماعی که بیش از همه نیاز به جلب مشارکت عمومی دارد هم می پرداخت: "من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست."

این ویژگی ها و دیدگاه ها در کنار ساده زیستی و عدم ظهور و بروز به عنوان یک چهره ی عرفی و صادق بودن در کلام و روش و منش منجر به این امر شد که سلیمانی در اذهان عمومی به عنوان یک چهره محبوب و قابل اتکا جلوه کند و محبوب قلب ها باشد و این محبوبیت در کنار اقدامات نظامی و راهبردی او در جبهه مقاومت و در کنار سایر ویژگی ها گفته و ناگفته موجب شد تا سرمایه عظیمی تحت عنوان سرمایه اجتماعی اقتدار محور مقاومت خلق شود و سلیمانی به عنوان نماد این اقتدار به محور توجه قلوب همراهان مقاومت اسلامی در مواجهه استکبار بدل گردد.

اما امروز که شهید در بین ما نیست، بر خلاف انتظار دشمن نه تنها این سرمایه و اقتدار ناشی از عملکرد و کردار حاج قاسم در داخل و خارج کشور کاهش نیافت بلکه شهادت او زمینه ساز اجماع ملی و منطقه ای علیه استکبار جهانی و خاصه آمریکای جنایتکار شد و امروز مسئولین بایستی از این سرمایه به خوبی حراست و حفاظت کرده و در بسط آن در حوزه منطقه ای و فرا منطقه ای کوشا باشند.

حادثه غمبار سقوط هواپیمای مسافری، بهانه ای به دست دشمنان حاج قاسم داده است تا با سواستفاده از احساسات جریحه دار شده مردم، کینه خود از راه و میراث این سردار پرافتخار را به نمایش بگذارند. این کینه نه عجیب است و نه غیرمنتظره؛ آمریکا و مزدوران آن از حاج قاسم کم سیلی نخورده اند. او همانقدر که در بین آحاد مردم محبوب است، از سوی دشمنان این مردم، مورد غضب و کینه است.

بعد از ماجرای ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یاران شهیدش افکار عمومی ایران و جهان شاهد وقوع سلسله وار حوادث گوناگونی در سطح ایران و منطقه بود. اما در بین همه آنها، فعال شدن مکانیسم ماشه توسط طرف‌های اروپایی باقی مانده در برجام بود که اکنون به سرخط تحلیل های رسانه های مطرح جهان بدل شده است. با توجه به تاثیرگذار بودن تحولات ی بر اقتصاد و معیشت عمومی حال این سوال در افکار عمومی کشور مطرح شده است که مکانیسم ماشه چیست و چه تاثیری بر زندگی آنها خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به ساز و کار حل اختلاف توافق هسته ای معروف به برجام یا JCPOA  داشته باشیم.

 

مکانیسم ماشه

مکانیسم ماشه یا SnapBack  همان ساز و کار حل اختلافات» یا dispute mechanism است که جزئیات آن در بند‌های ۳۶ و ۳۷ این توافق بین المللی ذکر شده است، در این بندها مسائل مربوط به حل و فصل اختلاف میان طرف‌های دخیل در توافق هسته که شامل کشورهای ایران، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین یا همان 1+5 است ذکر شده و در صورت بروز هر گونه اختلاف و مناقشه در طول توافق باید به آن مراجعه کرد.

بر اساس این دو بند طرف های توافق در صورت ناکام ماندن فرایند پیش‌برد تعهدات تعهد شده، می‌توانند با فعال کردن مکانیسم ماشه موجب بازگشت خودکار تحریم‌های بین المللی علیه کشورمان شوند. البته در سوی دیگر توافق کشور ما نیز می‌تواند به طور آزادانه فرایند اتمی پیش از برجام را مجددا پیگیری نماید.

بر اساس بندهای 36 و 37 در صورتی که طرف های مقابل کشورمان را به عدم پایبندی اساسی به مفاد توافق هسته‌ای متهم کنند، خواهند توانست این اتهام را به کمیسیون مشترک برجام کشانده و کشورمان را وادار به جلب رضایت طرف‌های شاکی کنند. البته فرصت جلب رضایت به 30 روز محدود شده است و در صورتی که در این زمان رضایت طرف شاکی جلب نشود، پرونده شکایت از کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال خواهد شد.

 

شورای امنیت نیز که شامل پنج عضو دائم و ده عضو غیر دائم است بایستی حداکثر طی یک ماه پس از دریافت پرونده شکایت درباره بازگشت تحریم‌های ایران رأی‌گیری کند.

 

البته باید به این نکته توجه داشت که اعضای دائم این شورا عبارتند از روسیه، چین، آمریکا، فرانسه و انگلیس و با توجه به روابط راهبردی کشورمان با دو کشور روسیه و چین انتظار عمومی بر این است که تصمیمات ضد ایرانی طرف های غربی برجام که از قضا عضو دائم شورای امنیت با وتوی این دو کشور روبرو شود. اما در عمل این انتظار آن‌چنان نزدیک به واقعیت نیست، زیرا کشور‌های غربی عضو برجام در مذاکرات هسته ای ساختار این رأی‌گیری را به گونه‌ای مهندسی کرده اند که امکان وتوی نظرشان درباره تحمیل مجدد تحریم‌ها علیه کشورمان برای روسیه و چین مقدور نخواهد بود.

 

بر اساس مکانیسم ماشه اعضای شورای امنیت به جای رأی‌گیری درباره رفع تحریم‌ها بر سر ادامه رفع تحریم‌ها رأی‌گیری خواهند کرد در این صورت هم طبیعتا نظر طرف های غربی مخالفت با روند ادامه رفع تحریم ها خواهد بود که نتیجه آن چیزی جز بازگشت قطعنامه‌های تحریمی پیشین سازمان ملل متحد علیه کشورمان نخواهد بود.

 

البته طرف های دشمنان کشورمان از جمله ایالات متحده امریکا می کوشند تا دور جدید تحریم ها شامل قرار گرفتن کشورمان در ذیل فصل هفت سازمان ملل متحد باشد.

 

فصل هفت سازمان ملل متحد چیست!؟

عنوان فصل هفت منشور ملل متحد که این روزها زیاد از آن صحبت می شود، چیزی نیست جز اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال » و شورای امنیت در هر زمانی که بخواهد بصورت جدی به پرونده یک کشور رسیدگی کند، آن کشور را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار می‌دهد.

 

اما در بین بندهای متعدد فصل هفت بند‌های ۴۱ و ۴۲ بیش از همه دارای اهمیت هستند. زیرا بر مبنای بند ۴۱ شورای امنیت می‌تواند برای اجرای تصمیمات خود می‌تواند از اعضای ملل متحد درخواست همکاری نماید که بر اساس تعریف این بند این اقدامات ممکن است که شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات لجستیکی زمینی، هوایی و دریایی و حتی قطع روابط ی باشد.

بند ۴۲ فصل هفت نیز شامل استفاده از زور و گزینه نظامی برای مهار کشور و تهدید مورد نظر شورای امنیت است و بر اساس تعریف آن در صورتی که شورا تشخیص دهد که اقدامات پیش‌بینی‌شده در ماده ۴۱ برای مهار تهدید کافی نیست یا نخواهد بود، می‌تواند به وسیله نیروهای نظامی اعضای سازمان ملل متحد برای آنچه حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی خوانده شده وارد عمل شود.

یک نکته جالب اینکه اگر در قطعنامه شورای امنیت، صرفا عبارت قرار گرفتن در ذیل فصل هفت درج شود به صورت همزمان آن کشور شامل بند 41 و 42 یعنی مواجه با تحریم و اقدام نظامی خواهد شد. اما اگر عبارتی مانند ذیل بند 41 فصل هفت در بیانیه اعلام شود صرفا کشور هدف با تحریم روبرو خواهد شد.

 

راهکارهای پیش روی ایران

عملا باید پذیرفت تحریم‌های شورای امنیت نسبت به تحریم‌های گوناگون و چند وجهی آمریکا دارای اهمیت کم‌تری هستند و اگر حتی با نهایی شدن بازگشت تحریم ها هر شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان بازگردد، باز هم توانی در حد تحریم‌های آمریکا نخواهد داشت. لذا نباید با برجسته سازی تحریم‌های احتمالی، اذهان عمومی را مطابق میل برخی جریان ها مشتاق حمایت از مذاکره با شیطان بزرگ کرد.

 

البته در برابر این اقدام غیر اخلاقی سه کشور اروپایی عضو برجام، کشورمان بایستی رسما پنج گام اعلام شده کاهش تعهدات برجامی را به حالت اجرایی در آورده  و بلافاصله غنی‌سازی ۲۰ درصد را آغاز نماید.

 

همزمان کشورمان بایستی تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش داده و روند افزایش ذخایر هسته‌ای را پیگیری نماید. زیرا بر اساس بند سوم توافق هسته ای مصوب مجلس شورای اسلامی دولت کشورمان موظف است که هرگونه عدم ‌پایبندی طرف مقابل را در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغوشده و یا وضع تحریم جدید تحت هر عنوان دیگر را به‌ دقت رصد کرده و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد. به‌طوری‌که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد.

 

پر واضح است که با اجرای این روند و اطلاع رسانی آن در سطح گسترده افکار عمومی غرب علیه تمایل دولت هایشان برای شروع دور جدیدی از تنش فرا منطقه ای بسیج خواهد شد و همزمان دولت های غربی بر مصمم بودن کشورمان برای پیگیری حقوق اساسی هسته ای خود پی خواهد برد که این مسئله می تواند زمینه عقب نشینی آنها از موضع فعلی را فراهم کند. خصوصا به این دلیل که طرف های غربی و خاصه اروپایی تمایلی به شروع رقابت تسلیحاتی گسترده در غرب آسیا ندارند و شروع این دست رقابت ها را زمینه ساز بروز تهدیدات مهلکی علیه امنیت ملی خود ارزیابی می کنند.


در میان صدها و بلکه هزاران واقعه‌ای که هر روز در سطح جهان به وقوع می‌پیوندد و انتشار خبرش توجه کاربران را به خود جلب می‌کند، کمتر پیش می‌آید یک خبر واحد به ترند بین‌المللی یا محور توجه اذهان عمومی جهان بدل شود و برای یک مدت طولانی در همین جایگاه باقی بماند، مگر آنکه آن خبر یا رخداد در منظر افکار عمومی جهان اهمیت بالایی داشته باشد و مردم آن رخداد را مهم و بر زندگی و آینده خود تأثیرگذار ارزیابی کنند.


برای نمونه واقعه ۱۱ سپتامبر یا اعلام ظهور و سقوط حکومت تروریستی داعش از جمله رخدادهایی بود که در تمام کشورهای جهان به صورت ویژه به آن توجه کردند؛ زیرا بر همگان آشکار بود که عواقب و آثار مربوط به این رخدادها به یک حوزه خاص جغرافیایی محدود نیست.

از این رو در ماجرای تروریستی اخیر که به شهادت سردار رشید سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یارانش به دست نظامیان تروریست آمریکایی منجر شد، پس از اعلام و تأیید رسمی خبر آن با توجه به ابعاد فرا منطقه‌ای این حادثه تروریستی شاهد بودیم موجی از توجه افکار عمومی جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین پیرامون این موضوع شکل گرفت؛ اما نه به این صورت که صرفاً عبارت Qasem Soleimani به ترند و موضوع بحث و تبادل نظر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کاربران بین‌المللی تبدیل شود؛ بلکه همراه با عبارات مربوط به نام شهید، هشتگ‌های دیگری مانند World War۳، WWIII و Iran به ترند عمومی کاربران فرا منطقه‌ای بدل شد؛ این موضوع اطلاع جامعه جهانی نسبت به اهمیت حادثه ترور سردار رشید جبهه مقاومت و تبعات دامن‌گیر آن برای آمریکا و متحدان تروریستش را نمایان می‌کند.


خوشبختانه، یکی از امید بخش‌ترین جلوه‌های این واقعه استفاده کاربران فضای مجازی از هشتگ جنگ جهانی سوم» در گفت‌وگوهای مربوط به این حادثه بود، کاربران با چنین عملی این واقعیت را فریاد می‌زنند که فارغ از سلطه نظام رسانه‌ای پلید و استکباری غرب، هنوز هم وجدان‌های‌شان نسبت به آنچه در جهان می‌گذرد، بیدار است و این واقعه تروریستی را یک حادثه معمولی قلمداد نمی‌کنند.
البته دلیل این برداشت نیز مشخص است؛ حاج قاسم فقط یک فرمانده ایرانی نبود، بلکه سلیمانی در عمل، راهبر و نماینده پیشگام جبهه ایستادگی در مقابله با هیمنه استکباری غرب به سرکردگی آمریکا بود و مبارزه نفس‌گیر او با تروریسم بین‌الملل در طول قریب به دو دهه گذشته موجب شد امروز نه تنها غرب آسیا بلکه شرق آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر نقاط جهان از شر تروریسم سیاه دست‌پرورده آمریکا رهایی یابد.
به عبارت بهتر، مخاطب جهانی امروز به مدد رسانه‌های پرتعداد منطقه‌ای، بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های آزاد جبهه مقاومت به خوبی دریافته است ترور اخیر در فرودگاه بغداد، در عمل هدفی جز تقویت تروریسم ندارد؛ زیرا قربانی ترور خود قهرمان مبارزه با تروریسم لقب داشت، آن هم در حالی که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هیلاری کلینتون و دیگر سران این کشور عامل شکل‌گیری این گروه تروریستی جنایتکار بودند؛ بنابراین افکار عمومی جهان به خوبی دریافته است که آمران این اقدام تروریستی و غیرقانونی با صدور فرمان شلیک موشک به خودرو حامل سردار سلیمانی، در عمل کوشیده‌اند تا این قهرمان نامور جهانی را از صحنه بیرون و مسیر بازگشت تروریسم را به منطقه مهیا کنند؛ البته از منظر کاربران جهانی نتیجه این اقدام چیزی جز مهیا شدن زمینه مواجهه جبهه خیر و شر که از آن با نام‌هایی مانند World War III یاد کرده‌اند، نخواهد بود.

شکی نیست که مقیاس و ماهیت جنگ جهانی آتی بشر با دو جنگ جهانی سابق متفاوت خواهد بود؛ زیرا در دو جنگ جهانی گذشته میلیون‌ها انسان فقط به دلیل زیاده‌خواهی مادی و ارضی رهبرانی، مانند استالین، چرچیل و هیتلر به کام مرگ افتادند؛ اما در جنگ جهانی جدید، جهان فارغ از منفعت‌طلبی‌های قومی، نژادی و ایدئولوژیک رایج در تاریخ بشر به دو گروه خیر و شر تقسیم خواهد شد که جبهه شر آن حافظ وضع موجود و خواهان تداوم سلطه استعمار بر نوع بشر است و نمایندگی آن با کاخ سفید و سردمداران تروریست منش آمریکایی است، اما در مقابل جبهه خیر با اولویت بخشی به مفاهیم عالی و متعالی انسانی، مانند آزادگی و نفی طاغوت به مقابله با این جریان محافظه کار استکباری بر خواهد خاست و پرچم‌داری این جبهه با کشور و ملتی جز ایران و سرداران پرتعداد آن نخواهد بود.


نسخه صوتی این یادداشت را از اینجا بشنوید


کنفدراسیون فوتبال آسیا در یک اقدام عجیب و غیر قابل قبول رسما اعلام کرد که باشگاه های ایرانی حاضر در رقابت های این فصل لیگ قهرمانان آسیا بایستی در زمین یک کشور ثالث از رقبای خود میزبانی کنند! این اقدام کنفدراسیون هر چند با واکنش جدی کشورمان روبرو شد اما مرغ AFC همچنان یک پا دارد و احتمالا این تصمیم ضد ایرانی تغییر نخواهد کرد.

اعلام این خبر هر چند موجب فوران خشم و عصبانیت فوتبال دوستان کشورمان شد اما ضربه حیثیتی و روانی این تصمیم به اعتبار بین المللی کشورمان مهتمر از خشم گذرا فوتبال دوستان است و طبیعتاً نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد زیرا کنفدراسیون فوتبال آسیا به این دلیل میزبانی کشورمان از تیم های شرکت کننده در مسابقات آتی را ممنوع کرده که با شیطنت  و مهندسی برخی کشورهای منطقه جمعی از داوران و تیم ها شرکت کننده در مسابقات بدلیل آنچه نگرانی های امنیتی خوانده شده مخالفت خود با حضور در ایران را اعلام کرده اند.

خوشبختانه در واکنش به این اقدام کنفدرسایون هر چهار باشگاه فوتبالی  شهرخودرو، استقلال، پرسپولیس و سپاهان اعلام کرده‌اند که در صورت لغو نشدن تصمیم AFC در لیگ قهرمانان آسیا شرکت نخواهند کرد اما آیا به همین سادگی امکان عبور از توطئه ی اخیر وجود دارد!؟ در پشت پرده این توطئه چه بازیگرانی فعال هستند و هدفشان از طراحی این پروژه ضد ایرانی چیست؟

 

پشت پرده تصمیم  ضد ایرانی

تصمیم اخیر کنفدراسیون فوتبال آسیا علیه کشورمان را می توان از ابعاد و زوایای مختلفی بررسی کرد که مهمترین آنها عبارتند از:

1.     با توجه به تابعیت بحرینی رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا به نظر می رسد که هدف از ابلاغ تصمیم ضد ایرانی اخیر در واقع تحمیل یک جنگ روانی بین المللی علیه کشورمان و زیر سوال بردن جزیره ثبات خاورمیانه در افکار عمومی جهان است زیرا لغو میزبانی ایران از بازی های لیگ قهرمانان آسیا با ادعای نا امن بودن کشورمان صورت گرفته که این مسئله یک تصویر نامطلوب و بی ثبات از کشورمان را به جهان مخابره می کند؛

2.     همزمانی تصمیم AFC با رخدادهای ضد ایرانی دیگر از جمله ترور سردار حاج قاسم سلیمانی، اعلام تحریم های اقتصادی جدید و فعال سازی مکانیسم ماشه همه نشان از تلاش جبهه متحد ضد ایرانی در راستای پیشبرد جنگ ترکیبی علیه کشورمان دارد آنهم به این صورت که همزمان با تداوم فشارهای ی و اقتصادی به شکل ویژه به جنگ روانی نیز توجه می شود و از هر فرصتی برای بحران سازی روانی علیه کشورمان بهره برداری می گردد تا ملت ایران متقاعد به حمایت از بازگشت به میز مذاکره شوند؛

3.     برجسته سازی حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی و حفظ خط خبری آن در افکار عمومی جهان با هدف تداوم جنگ روانی علیه نیروهای مسلح کشورمان و نا امن جلوه دادن مرزهای هوایی ایران؛

4.     مهیا کردن فضای قهرمانی کشورهای عربی در مسابقات قهرمانی فوتبال آسیا پس از کنار زدن چهار تیم ایرانی؛

5.     بی توجهی به دیپلماسی ورزشی و فقدان آشنایی مناسب مدیران ارشد ورزش کشورمان با حقوق بین‌الملل ورزش و ساز و کار دادگاه بین المللی فوتبال CAS، دفاع از اعتبار ورزشی کشورمان را در میادین بین‌المللی را با مشکل روبرو کرده که این مسئله خود موجب شده تا دسیسه سازان ضد ایرانی حیاط خلوت مناسبی برای پرونده سازی حقوقی علیه کشورمان پیدا کنند و با هر ادعای باطلی ضربه ای به منافع ملی کشورمان وارد نمایند.

 

ردپای طراحان توطئه

همانگونه که پیشتر عنوان شد ریاست فعالی AFC بر عهده شیخ سلمان بن ابراهیم آل خلیفه از کشور بحرین است و تردیدی نسبت به دشمنی آشکار خاندان آل خلیفه با کشورمان وجود ندارد لذا اگر بحرین را مجری توطئه ضد ایرانی اخیر بدانیم قطعاً کشورهای دیگری طراحی این پروژه را بر عهده داشته اند.

برای کشف ردپای طراحان این ماجرا بایستی به خط خبری ماجرا دقت کرد و دید که اخبار مربوط به این ماجرا بیشتر از طریق چه کشورهایی پوشش داده می شود!

خشوبختانه مرور و پایش اخبار حکایت از این امر دارد که سعودی ها و اماراتی ها بیشترین نقش را در اطلاع رسانی و برجسته سازی اخبار مربوط به محرومیت میزبانی ایران از مسابقات قهرمانی آسیا دارند، بطور مثال رومه اماراتی البیان در رابطه با چرایی محرومیت میزبانی ایران از سوی AFC نوشت: "بعد از ترور سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس منطقه شاهد تنش ی و نظامی شد و بعد از آن ایران با موشک‌های بالستیک پاسخ این حمله آمریکا را داد و در همان روز یک هواپیمای اوکراینی به اشتباه در ایران سقوط کرد که این منجر به کشته شدن ۱۷۶ نفر شد. به نظر می‌رسد که دلیل تصمیم کنفدراسیون فوتبال آسیا این موضوعات باشد، البته ایران اصرار دارد که این کشور امن‌ترین کشور منطقه برای برگزاری هر رقابتی است".

 سایت رومه الشرق الاوسط عربستان نیز در ادامه این جنگ روانی مدعی شد: " دلیل تصمیم اخیر AFC این بوده که شرکت‌های هواپیمایی کشورهای مختلف بعد از اتفاقی که برای هواپیمای اوکراینی افتاد از سفر کردن به ایران خودداری می‌کنند."

سایت نشریه الریاضیه عربستان نیز در نوشت:" کنفدراسیون فوتبال آسیا اعلام کرده به چند دلیل اجازه میزبانی به ایران نمی‌دهد از جمله اینکه داوران حاضر نیستند در این کشور قضاوت کنند."

از این رو مشخص است که عربستان سعودی و امارات نقشی جدی در تحریک AFC در جهت اعلام محرومیت میزبانی کشورمان از مسابقات فوتبالی پیش رو داشته اند اما واضح و مبرهن است که این بازی ضد ایرانی اتاق فکر بزرگتری در خارج از منطقه دارد و آن هم جایی نیست جز میز ایران سازمان سیا در لانگلی ایالت ویرجینیای ایالات متحده آمریکا؛ زیرا مسئولیت طراحی و مدیریت پروژه های ایران هراسی از جمله مورد بر عهده این نهاد اطلاعاتی است.

واژه ایران هراسی یا Iranophobia  به معنای ایجاد ترس شدید و غیرعقلانی از کشور و ملت ایران است و آمریکایی ها در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن را در قالب یک پروژه ی-امنیتی به صورت مستمر پیگیری کرده اند.

دشمنان کشورمان با بهره گیری از مسائلی همچون توان هسته ای، قدرت موشکی و نفوذ منطقه ای همواره تلاش می‌کنند تا از کشورمان به عنوان یک تهدید بزرگ برای ثبات و امنیت منطقه تصویر سازی کنند تا از این طریق سایر کشورها را نیز در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران همراه نمایند.

به عبارت بهتر ایران هراسی یک ت گذاری راهبردی برای مهار انقلاب اسلامی است و از این رو بی توجهی به اقداماتی از جمله لغو میزبانی مسابقات فوتبال قهرمانان آسیا در کشورمان و انجام واکنش هایی منفعلانه نسبت به آن می توانند منافع ملی و منطقه ای کشورمان را با تهدیدات جدی روبرو نماید لذا از مسئولین دستگاه دیپلماسی ی و ورزشی کشورمان انتظار می رود که در مواجهه با تصمیم جدید AFC تدابیر موثر و سازنده ای را پیگیری نموده و از حقوق ملت ایران در عرصه های بین المللی به بهترین نحو دفاع نمایند.


یادداشتی از:

نوید کمالی


بعد از اقدام تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار رشید اسلام، سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی جامعه ایران یکپارچه سیاه‌پوش شد و یک‌صدا فریاد انتقام‌خواهی از آمریکای جنایتکار و مسببان پیدا و پنهان دیگر این حادثه تروریستی را سر داد که در نتیجه آن، همزمان با خاک سپاری سردار محبوب دل‌ها موشک‌های ایرانی اولین سیلی انتقام را به صورت آمریکایی‌ها حاضر در پایگاه نظامی عین‌الاسد» وارد کرد؛ اما کسی نمی‌دانست که یک حادثه سهوی ناشی از خطای انسانی در کنار سوء مدیریت افکار عمومی، تنها ساعاتی پس از زدن سیلی اولیه #انتقام_سخت می‌تواند فضا را برای سوءاستفاده مجدد دشمن و شروع موج جدیدی از اغتشاشات مهیا کند.
ماجرا از این قرار بود که با توجه به احتمال حمله تلافی‌جویانه آمریکا، پدافند هوایی کشور در حالت آماده‌باش کامل قرار گرفته بودبا اشتباه اپراتور به سوی یک هواپیما شلیک کرده بود.
این شلیک مرگبار اگرچه به از دست رفتن جان شهروندان ایرانی و خارجی زیادی منجر شد، اما باید پذیرفت پیش از این نیز حوادث مشابهی از این دست در جهان رخ داده است؛ به طور مثال در سال ۲۰۱۷ و در جریان یک حادثه مشابه در میانه بحران جدایی‌طلبی اوکراین، یک هواپیمای مسافربری خطوط هوایی مای مورد اصابت موشک پدافند هوایی قرار گرفت که به کشته شدن ۲۹۸ مسافر آن منجر شد؛ لذا ماهیت اولیه این ماجرا زمینه منحصر به فردی برای موج‌سواری دشمن نداشت، لذا دستگاه رسانه‌ای دشمن برای موج‌سواری و تحریک افکار عمومی کشورمان و انتقام‌گیری از #انتقام_سخت بر جنبه‌ای دیگر از ماجرا متمرکز شد و آن هم چیزی نبود جز ماجرای سه روز تمرکز رسانه‌ها و منابع خبری رسمی بر ردّ هرگونه فرضیه‌ای مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی جز نقص فنی.در واقع دشمن در همان ساعات اولیه اعلام وقوع حادثه این گزاره را در اذهان عمومی برجسته کرد که چرا مقامات مسئول پیش از بازیابی اطلاعات جعبه سیاه بر کلیدواژه حتمی بودن نقص فنی هواپیما تأکید دارند؟ 

متأسفانه، وجود نداشتن یک سخنگوی واحد برای بحران پیش‌آمده موجب شد تا با تکرار، برجسته‌سازی و القای این گزاره در اذهان مخاطب فاقد سواد رسانه‌ای‌ـ که اغلب محتوای خبری مورد نیاز خود را از رسانه غیر رسمی دریافت می‌کندـ این شایعه در افکار عمومی شدت بگیرد که قطعاً در این ماجرا پای یک توطئه حکومتی در میان است، آن هم در شرایطی که بر اساس عرف و اصول مدیریت بحران، تمام کشورها تا پیش از مشخص شدن تمام ابعاد یک حادثه از اعلام رسمی علت آن اجتناب می‌کنند.
اما این بار مسئله فرق می‌کرد. در شرایطی که جبهه رسانه‌ای دشمن به دنبال عبور دادن ملت ایران از گفتمان ضد آمریکایی یکپارچه پس از شهادت سردار سلیمانی بود و با شدت تزریق گرد سیاه بی‌اعتمادی به جامعه را دنبال می‌کرد، سردار حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه در یک اقدام شجاعانه، شرافتمندانه و بدون فرافکنی و برخلاف سیره مسئولان ارشدی که در شرایط بحران خود را بی‌خبر از هر مسئله مهمی در کشور معرفی می‌کنند، مسئولیت حادثه را بر عهده گرفت.
فارغ از چند و چون ماجرا، می‌توان از این حادثه برای بازسازی و ارتقای دستگاه مدیریت افکار عمومی کشور درس‌های مهم گرفت که اولین آن وم تعیین یک سخنگوی واحد برای بحران‌هاست؛ زیرا در ماجرای اخیر و پیش از اعلام رسمی دلیل بروز حادثه، شخصیت‌های حقیقی و حقوقی زیادی در این باره اظهار نظر کردند که برخی از آنها زمینه سوءاستفاده دشمن را فراهم کردند.
دومین درس، وم افزایش شفافیت رسانه‌ای در شرایط بحران است؛ به این معنا که در عصر جدید ارتباطات، رسانه نمی‌تواند صرفاً به تریبون یک طرفه مسئولان بدل شود، بلکه باید برای جلب اعتماد افکار عمومی به رسانه رسمی فرصت پرسش‌گری و پیگیری سؤالات افکار عمومی را داد.
و در نهایت سومین درس اینکه در ماجرای اخیر این امکان وجود داشت که اینفلوئنسرهای رسانه‌ای جبهه انقلاب پیش از اعلام رسمی عامل حادثه در جریان مسئله قرار گیرند و در جریان دفاع تمام کمال از گزاره نقص فنی» و در رقابت با رسانه‌های معارض اعتبار رسانه‌ای خود را قربانی نکنند تا در حوادث آتی امکان تأثیرگذاری بر افکار عمومی برای آنها محفوظ بماند.

یادداشتی از:

نوید کمالی


بی‌شک تا به حال این توصیه را شنیده‌اید که باید برای شناخت یک فرد با وی به مسافرت رفت، از او پولی قرض گرفت یا حداقل از او چیزی خواست؛ البته نمی‌توان به آسانی نتیجه این آزمایش‌ها را ملاک تشخیص دوست خوب و بد قرار داد، اما آنچه مسلم است، در شرایط عادی و خوشی همه خوب، خوش، مهربان و دست و دل باز هستند، اما با پیش آمدن اندکی فشار و مشکل شرایط تغییر می‌کند و همان فرد خوب، صمیمی و همراه به یک فرد غریبه یا حتی بدتر از آن بدل می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که منفعت قطع ارتباط به وجود هرگونه ارتباطی با او می‌چربد.
در ادبیات فارسی به این دست افراد حزب بادی» و در ادبیات عامیانه غرب کانفورمیست» می‌گویند که اشاره به افراد فرصت‌طلبی دارد که به راحتی توانایی تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و سود شخصی را دارند؛ این رفتار آنقدر مذموم است که از سال‌ها قبل درباره آن فیلم‌ها و موسیقی‌های گوناگونی ساخته شده که معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین آن آهنگ  conformista اثر جورجو گابر» است.
افرادی که از آنها به عنوان عضو حزب باد یاد می‌شود در ظاهر همواره به سوی قدرتِ وقت گرایش دارند، اما در باطن به اصولی پایبند نیستند، حتی اصول و ارزش‌ها را به راحتی فدای منفعت شخصی یا نزدیک شدن به افراد جدیدی می‌کنند که در کانون ثروت یا قدرت قرار می‌گیرند.
به عبارت بهتر، کسی که مرام حزب بادی را برای خود بر می‌گزیند، در بزنگاه‌ها برای رسیدن به نفع شخصی، حاضر به فدا کردن همه چیز است، حتی اگر پای مهم‌ترین اصول و ارزش‌ها در میان باشد؛ از این رو کانفورمیست‌ها را می‌توان مصداق همان منافقین نام آشنای تاریخ اسلام و انقلاب دانست.
مصداق‌های امروزی این افراد را هم به راحتی می‌توان در فضای مجازی و به ویژه شبکه‌های اجتماعی و بین چهره‌های ی، سلبریتی‌ها حتی اینفلوئنسرها به وفور پیدا کرد. آری، دقیقاً همان افرادی که امروز خود را به فراموشی رفتار، گفتار و تبلیغات دیروز خود زده‌اند و صریحاً خلاف گذشته خود حرف‌ می‌زنند و عمل می‌کنند.
برای یک حزب بادی فرقی نمی‌کند با چه کسی کار می‌کند، خواهی سپاه یزید باشد یا  کاروان حسین(ع)؛ حزب بادی برایش منفعت ارزش است و این ارزش او را تابع وزش باد منفعت می‌کند، از هر سو که باد منفعت شخصی بوزد، به آن سو می‌دود، حتی در آنجا شمشیر می‌زند.
غرض از نگارش این یادداشت، ماجرای افشاگری اخیر سیروان خسروی» درباره پشت پرده مافیای رفتارهای ی سلبریتی‌هاست که در آن رفتارهای این روزهای برخی چهره‌های شناخته شده فضای هنری و رسانه‌ای کشور در جهت سیاه‌نمایی ایران را یک رفتار مزوّرانه خوانده است.
وی همچنین در پست اینستاگرامی خود دلیل فعالیت‌های تبلیغاتی برخی از سلبریتی‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره گذشته و حمایت آنها از یک چهره خاص را ناشی از پرداخت امتیازاتی از جنس دریافت دستمزد ۳ سانس کنسرت تهران» که مبلغ هنگفتی می‌شود، اعلام کرد.
این اعتراف صریح سیروان خسروی از بازی کانفورمیستی یا حزب بادی سلبریتی‌های معروف کشورمان حکایت دارد؛ چرا که همان‌هایی که دیروز منفعت‌شان در تَکرار می‌کنم» بود، امروز به منتقدان سرسخت دولت بدل شده‌اند؛ نمونه‌اش هم حامد بهداد که چندی قبل در واکنش به گرانی بنزین و حوادث آبان‌ ماه نوشته بود: مفتضح ما هنرمندان که به امید بهبود جامعه فریب خوردیم و رأی دادیم و تشویق کردیم و ناسزا خوردیم.»
البته ناگفته نماند، خود ما هم نقش مهمی در پرورش کانفورمیست‌های مجازی، ی، هنری، حتی ورزشی داریم؛ زیرا تا کسی در چارچوب منافعش حرفی می‌زند یا حرکتی مطلوب ارزش‌های جمعی و نظام ما از خود بروز می‌دهد، سریع و بدون واکاوی ابعاد و زوایای پنهان، از وی حمایت می‌کنیم و تا حد ممکن بسترهای رشد و دیده شدنش را فراهم می‌کنیم، اما غافل از اینکه آنچه بیان کرده صرفاً تاکتیکی برای بهره‌برداری از جریان انقلاب بوده است و با وزش باد منفعت از سویی دیگر به همه آنچه پیش‌تر کرده بود به سرعت پشت پا خواهد زد.
مثالش هم کیمیا علیزاده که پس از کسب مدال برنز المپیک آنقدر به او امتیازات مالی و پر و بال تبلیغاتی داده شد که اصلاً خبر پناهندگی‌اش به هلند و بیانیه ضد ایرانی‌اش برای خیلی‌ها باور نکردنی بود. از این رو اگر می‌خواهیم از شر کانفورمیست‌ها در امان بمانیم باید به خودمان و جامعه آموزش دهیم که بیش از حد سلبریتی‌ها، اینفلوئنسرها و کلاً آدم‌های حزب باد را جدی نگیریم.

منبع:

هفته نامه صبح صادق


پایگاه بصیرت / نوید کمالی

طی هفته‌های اخیر موضوع مهاجرت تعدادی از چهره‌های ورزشی و فرهنگی کشورمان به موضوع داغ و پربحث رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است و انبوه کاربران فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان داده‌اند. جالب اینکه بخش عمده‌ای از واکنش‌ها متوجه ماجرای پناهندگی کیمیا علیزاده» به اروپاست.

این ورزشکار ۲۱ ساله، پس از اعلام رسمی خروج خود از کشور، هم‌صدا با تبلیغات ضد اسلامی و ایران‌هراسانه با انتشار پستی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام و برگزاری یک نشست خبری با حضور رسانه‌های غربی با سیاه‌نمایی علیه کشورمان در صدد جلب حمایت نهادهای ضد ایرانی بر آمده تا به ظن خود با کسب حمایت آنها فرصت تکرار موفقیت‌های سابقش را در اروپا پیدا کند؛ اقدامی که احتمالاً در هفته‌ها و ماه‌های آینده شدت خواهد یافت و حتی بعید نیست به جمع حامیان مسیح علینژاد بپیوندد؛ اما مسلم است با پایان یافتن تاریخ مصرف تبلیغاتی‌اش دیگر حتی در آغوش دشمنان ایران نیز جایی نخواهد داشت و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که امروز منافقان سال‌خورده کمپ تیرانا دچارش هستند.

فارغ از آنچه در ماجرای کیمیا علیزاده شاهدش بودیم، اگر با نگاهی دقیق‌تر و البته کلان‌تر به موضوع تحریک چهره‌های شناخته‌شده برای مهاجرت و ورود به پروژه سیاه‌نمایی ایران بنگریم، بدون شک ردپای دستگاه اطلاعاتی و جنگ روانی دشمن را به خوبی مشاهده خواهیم کرد.

اما سؤال اینجاست، چرا دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن باید برای تشویق تعدادی از چهره‌های شناخته‌شده کشورمان به مهاجرت سرمایه‌گذاری کنند؟ آیا منفعتی جز بهره‌برداری تبلیغاتی کوتاه‌مدت از آنها مد نظر است؟

برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که در عرصه عملیات روانی با دو جنبه روبه‌رو هستیم.

اول رویکرد راهبردی و کلان دشمن در جریان جنگ روانی علیه ملت ایران است. در حوزه راهبردی هدف دشمن به شکست و اضمحلال کشاندن انقلاب اسلامی و ملت ایران است تا دیگر کشورمان نتواند برای جامعه جهانی و آزادی خواهان جهان الگو باشد و این‌گونه منافع استعماری و استکباری نظام سلطه از خطر مصون بماند.

دوم جنبه عملیات روانی دشمن و رویکرد تاکتیکی و عملیاتی آن است که بر مبنای آن دشمن بر اساس زمان و مکان خاص اقدام به طراحی و اجرای جنگ روانی می‌کند تا از طریق سلسله‌ای از این دست اقدامات بتواند به هدف استراتژیک خود، که همان به شکست کشاندن انقلاب اسلامی است، دست یابد.

حال با توجه به آنچه بیان شد، اگر بخواهیم ماجرای حمایت دستگاه جنگ روانی غرب از #پرچم‌ـفروشان کشورمان را تحلیل کنیم، به خوبی پی خواهیم برد جنبه تاکتیکی این اقدام بسیار برجسته است و در عمل، نقش مکمل جنگ ترکیبی بزرگ‌تری را علیه کشورمان ایفا می‌کند.

منبع: 

هفته نامه صبح صادق


پایگاه بصیرت / نوید کمالی

طی هفته‌های اخیر موضوع مهاجرت تعدادی از چهره‌های ورزشی و فرهنگی کشورمان به موضوع داغ و پربحث رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است و انبوه کاربران فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان داده‌اند. جالب اینکه بخش عمده‌ای از واکنش‌ها متوجه ماجرای پناهندگی کیمیا علیزاده» به اروپاست.

این ورزشکار ۲۱ ساله، پس از اعلام رسمی خروج خود از کشور، هم‌صدا با تبلیغات ضد اسلامی و ایران‌هراسانه با انتشار پستی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام و برگزاری یک نشست خبری با حضور رسانه‌های غربی با سیاه‌نمایی علیه کشورمان در صدد جلب حمایت نهادهای ضد ایرانی بر آمده تا به ظن خود با کسب حمایت آنها فرصت تکرار موفقیت‌های سابقش را در اروپا پیدا کند؛ اقدامی که احتمالاً در هفته‌ها و ماه‌های آینده شدت خواهد یافت و حتی بعید نیست به جمع حامیان مسیح علینژاد بپیوندد؛ اما مسلم است با پایان یافتن تاریخ مصرف تبلیغاتی‌اش دیگر حتی در آغوش دشمنان ایران نیز جایی نخواهد داشت و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که امروز منافقان سال‌خورده کمپ تیرانا دچارش هستند.

فارغ از آنچه در ماجرای کیمیا علیزاده شاهدش بودیم، اگر با نگاهی دقیق‌تر و البته کلان‌تر به موضوع تحریک چهره‌های شناخته‌شده برای مهاجرت و ورود به پروژه سیاه‌نمایی ایران بنگریم، بدون شک ردپای دستگاه اطلاعاتی و جنگ روانی دشمن را به خوبی مشاهده خواهیم کرد.

اما سؤال اینجاست، چرا دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن باید برای تشویق تعدادی از چهره‌های شناخته‌شده کشورمان به مهاجرت سرمایه‌گذاری کنند؟ آیا منفعتی جز بهره‌برداری تبلیغاتی کوتاه‌مدت از آنها مد نظر است؟

برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که در عرصه عملیات روانی با دو جنبه روبه‌رو هستیم.

اول رویکرد راهبردی و کلان دشمن در جریان جنگ روانی علیه ملت ایران است. در حوزه راهبردی هدف دشمن به شکست و اضمحلال کشاندن انقلاب اسلامی و ملت ایران است تا دیگر کشورمان نتواند برای جامعه جهانی و آزادی خواهان جهان الگو باشد و این‌گونه منافع استعماری و استکباری نظام سلطه از خطر مصون بماند.

دوم جنبه عملیات روانی دشمن و رویکرد تاکتیکی و عملیاتی آن است که بر مبنای آن دشمن بر اساس زمان و مکان خاص اقدام به طراحی و اجرای جنگ روانی می‌کند تا از طریق سلسله‌ای از این دست اقدامات بتواند به هدف استراتژیک خود، که همان به شکست کشاندن انقلاب اسلامی است، دست یابد.

حال با توجه به آنچه بیان شد، اگر بخواهیم ماجرای حمایت دستگاه جنگ روانی غرب از #پرچم‌ـفروشان کشورمان را تحلیل کنیم، به خوبی پی خواهیم برد جنبه تاکتیکی این اقدام بسیار برجسته است و در عمل، نقش مکمل جنگ ترکیبی بزرگ‌تری را علیه کشورمان ایفا می‌کند.

منبع: 

هفته نامه صبح صادق


فضای مجازی امن نیست! برای بیان درستی این گزاره به طرح و بیان ادله‌های زیادی نیاز نیست؛ زیرا در طول سه دهه گذشته و از همان روزها و هفته‌های نخست ورود اینترنت به کشورمان، جامعه ایرانی در کنار بهره‌مندی از همه مواهب دنیای سایبر به نوعی درگیر پیامدهای نامطلوب این فناوری غیر بومی بوده است که یک نمونه آن را می‌توان در میزان بالای وقوع جرایم اخلاقی و منافی عفت به دلیل استفاده ناآگاهانه از فضای مجازی مشاهده کرد.

برای درک ابعاد و پیامدهای نامطلوب فضای مجازی در کشورمان بد نیست بدانید بر اساس آمارهای نهادهای متولی امنیت فضای مجازی، تقریباً به ازای هر یک هزار و ۴۰۰ نفر جمعیت کشور، یک جرم در فضای سایبری کشورمان در حال رخ دادن است!

البته این آمار تنها به جرایم سایبری شناخته شده‌ای، مانند هک، نفوذ، برداشت غیر مجاز از حساب بانکی و هتک حیثیت اشاره دارد و بخش عمده‌ای از تهدیدات پنهان ضد فرهنگی‌ـ اجتماعی فضای مجازی را شامل نمی‌شود؛ زیرا این قبیل تهدیدات همواره تا مدت‌ها برای نهادهای انتظامی و قضائی ناشناخته باقی می‌مانند و این ناشناخته بودن تهدید، خود موجبات برخورد نکردن بهنگام با آنها را فراهم می‌کند.

برای نمونه، کافی است به پایگاه‌های معروف اشتراک ویدئوی داخلی نگاهی بیندازید و نام برخی از خوانندگان طاغوتی یا فیلم‌های هالیوودی روز را در آنها جست‌وجو کنید تا خود به عینه به عمق فاجعه پی ببرید!

برای نمونه، عبارت فیلم ۲۰۲۰» را در کادر جست‌وجوی یکی از این سرویس‌های اشتراک ویدئو بنویسید؛ شاید باور نکنید اما با وارد کردن این عبارت و فشردن دکمه تأیید اغلب فیلم‌های هالیوودی منتشر شده در سال جدید میلادی برای شما فهرست خواهد شد و شما می‌توانید با انتخاب هر یک از آنها این قبیل محصولات دستگاه جنگ نرم بزرگ‌ترین دشمن ملت ایران را مشاهده کنید؛ آن هم با تسهیلاتی از جنس اینترنت نیم‌بها، زیرنویس فارسی و بدون سانسورهای معمول!

همان‌گونه که دریافتید پایگاه‌های اشتراک و انتشار ویدئویی داخلی که زمانی از جیب بیت‌المال و با هدف مقابله با نفوذ سرویس‌های اشتراک ویدئوی معروفی، مانند یوتیوب راه‌اندازی شده بودند، امروز خود به رسانه انتقال آسان، ارزان و بی‌دردسر محصولات ضد فرهنگی به مخاطبان ایرانی بدل شده‌اند، آن هم در حالی که کمترین توجهی به این رویکرد تهدیدآفرین آنها نمی‌شود و گویی نهادهای نظارتی در خوابی سنگین به سر می‌برند!

برای درک عمیق این فاجعه بد نیست عبارت ساخت ترقه» را در این پایگاه‌ها جست‌وجو کنید تا با انبوهی از ویدئوهای تولید شده به دست کاربران ایرانی روبه‌رو شوید که با بهره‌گیری از ساده‌ترین امکانات، ساخت انواع ترقه‌های انفجاری و آتش‌زا را به مخاطبان عمدتاً نوجوان خود آموزش می‌دهند و آنها را برای چهارشنبه آخر سالی پر خون و آتش آماده می‌کنند.

متأسفانه، آنچه در این قبیل موارد جلب توجه می‌کند، حجم بالای بازدیدهای کاربران از این ویدئوهای تهدید‌آفرین است و به وضوح مشخص است که حذف نکردن و مسدود نکردن این قبیل محتواهای ویدئویی یا از عدم درک و بی‌مسئولیتی مدیران این سرویس‌های شبه تلویزیونی نشئت می‌گیرد یا شاید پای عمدی در میان است.

اگر زیاد بدبین نباشیم، به احتمال زیاد تنها هدف مدیران این پایگاه‌ها جذب مخاطبان بیشتر و کسب درآمدهای نجومی از تبلیغات است؛ زیرا بر اساس نامه‌های موجود سفارش یک آگهی ۶ ثانیه‌ای برای آگهی‌دهنده‌ها حدود ۶۰ میلیون تومان هزینه در بر دارد؛ آن هم در حالی که این پایگاه‌ها برای تأمین محتوای خود هیچ هزینه‌ای را متحمل نمی‌شوند و نبود قانون کپی‌رایت و نظارت نکردن داخلی دست آنها را برای انتشار بدون محدودیت محتوا و جلب مخاطب باز گذاشته است!

با توجه به اهمیت موضوع به نظر می‌رسد، نهادهای مسئول حفاظت از فضای تولید و تبادل اطلاعات کشور باید با دقت نظر بیشتری مأموریت خود را در زمینه سرویس‌دهندگان داخلی ویدئوهای برخط پیگیری کرده و سازوکار کارآمدتری را برای نظارت بر این سرویس‌دهندگان محتوای چند رسانه‌ای طراحی کنند.


یادداشتی از : نوید کمالی / هفته نامه صبح صادق


هفته گذشته خبر تعویض سنگ مزار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی انعکاس قابل توجهی در شبکه‌های اجتماعی یافت؛ به گونه‌ای که تحلیل واکنش‌های پر تعداد کاربران فضای مجازی نشان‌دهنده استقبال افکار عمومی از این اقدام است؛ اما به راستی چرا این تعویض سنگ مزار برای افکار عمومی تا این حد اهمیت داشت و چرا مسئولان کشور، به ویژه متولیان امور گارهای شهدا باید از آن درس بگیرند؟!

 

ماجرای پر واکنش سنگ مزار شهید سلیمانی و جلب توجه افکار عمومی به آن از جایی شروع شد که مدیرکل بنیاد شهید استان کرمان خبر نصب سنگ مزار سردار دل‌ها را اعلام کرد. وی پس از آرام گرفتن پیکر فرمانده شهید جبهه مقاومت در گار شهدای کرمان در گفت‌وگوی خود با رسانه‌ها اعلام کرده بود: سنگ آرامگاه ابدی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عصر امروز ۲۳ دی ‌ماه در گار شهدای شهر کرمان نصب شد.» احمد گروئی در ادامه گفته بود که براساس وصیت‌نامه این شهید بزرگوار، روی سنگ مزار ایشان تنها کلمه سرباز ولایت شهید حاج قاسم سلیمانی» نوشته شده، در حالی که پس از اعلام شهادت سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد تصویری از وصیت‌نامه شهید در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود که به وضوح به عبارت دیگری اشاره کرده و تأکید داشت. در تصویر منتشر شده از وصیت‌نامه شهید سلیمانی آمده بود: همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده‌ام. محمود می‌داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت‌های عنوان‌دار.» از این‌رو انتشار تصویر سنگ مزار سیاه و یکسان‌سازی شده شهید و تناقض شکلی و محتوایی آن با وصیت صریح حاج قاسم، از نگاه کاربران فضای رسانه‌ای و مجازی کشور دور نماند و از همان دقایق اولیه انتشار عکس سنگ مزار حاج قاسم، واکنش‌های کاربران و دوستداران شهید به این اجتهاد شخصی مسئولان آغاز شد. بیشتر کاربران در حالی به این اقدام واکنش نشان دادند که تصویر پروفایل آنها حاوی تصاویری از سردار شهید بود و عمدتاً بر این نکته تأکید می‌ورزیدند که هیچ شکی در سربازی و خدمت حاج قاسم در رکاب ولایت نبوده و نیست و سیره عملی ایشان الگوهای تمام و کمال زندگی یک انسان ولایتمدار است؛ اما حتماً و قطعاً حکمتی در کار بوده که شهید به صورت ویژه بر نوشتن عبارت ساده سرباز قاسم سلیمانی» بر مزار ابدی خود تأکید کرده است؛ آن هم در زمانه‌ای که برخی برای ثبت یک عنوان پر زرق و برق در پیشوند یا پسوند نام خود هزینه‌های هنگفتی می‌کنند؛ از این ‌رو پسندیده نبود مسئولان خود اجتهادی کرده و عبارت دیگری را بر مزار او حک کنند! 

این کاربران تأکید داشتند حاج قاسم بر خلاف آنچه پیشتر بنیاد شهید و امور ایثارگران انجام داده بود، به صورت مکتوب وصیت کرده است، از عبارت‌های عنوان‌دار» برای وصف مرام و منش وی خودداری شود و تنها عبارت سرباز قاسم سلیمانی» بر روی سنگ مزار فرمانده حک شود. خوشبختانه، در نهایت این واکنش‌ها موجب شد تا همزمان با برگزاری چهلمین روز شهادت این شهید نام‌آور، سنگ جدیدی بر مزار وی نصب شود که در واقع سنگ سابق مرقد مطهر امام حسین(ع) در کربلاست و نوشته درج شده بر آن منطبق با وصیت‌نامه شهید است. 

بر سنگ مزار جدید شهید که یادآور مزارهای غیر یکسان‌سازی شده شهدای دوران دفاع مقدس است، نوشته شده است: سرباز قاسم سلیمانی، فرزند حسن، این فرمانده سلحشور نیروهای ضد تروریستی ملت‌های غرب آسیا که به دعوت رسمی دولت عراق به آن کشور سفر کرده بود، به دستور مستقیم رئیس‌جمهور آمریکا در بامداد جمعه سوم ژانویه ۲۰۲۰ میلادی در فرودگاه بین‌المللی بغداد توسط یگان تروریستی سنتکام مورد هدف قرار گرفت و به همراه جمعی از همراهان خود به شهادت رسید.» در پایان بد نیست بدانیم، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی ‌ای(حفظه‌الله) سال گذشته و در جریان زیارت مزار شهدای بهشت زهرای تهران نیتی خود از طرح یکسان‌سازی قبور شهدا را اعلام کرده و فرموده بودند: یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گارهای شهدا انجام می‌دهند، این کار غلط یکسان‌سازی قبور شهداست.» با این حال و با وجود اعتراض گسترده خانواده‌های شهدا و فعالان فرهنگی تاکنون طرح یکسان‌سازی قبور شهدا در ۷۰ درصد گارهای کشور اجرا شده است!


پایگاه بصیرت / نوید کمالی

طی هفته‌های اخیر موضوع مهاجرت تعدادی از چهره‌های ورزشی و فرهنگی کشورمان به موضوع داغ و پربحث رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است و انبوه کاربران فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان داده‌اند. جالب اینکه بخش عمده‌ای از واکنش‌ها متوجه ماجرای پناهندگی کیمیا علیزاده» به اروپاست.

 

این ورزشکار ۲۱ ساله، پس از اعلام رسمی خروج خود از کشور، هم‌صدا با تبلیغات ضد اسلامی و ایران‌هراسانه با انتشار پستی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام و برگزاری یک نشست خبری با حضور رسانه‌های غربی با سیاه‌نمایی علیه کشورمان در صدد جلب حمایت نهادهای ضد ایرانی بر آمده تا به ظن خود با کسب حمایت آنها فرصت تکرار موفقیت‌های سابقش را در اروپا پیدا کند؛ اقدامی که احتمالاً در هفته‌ها و ماه‌های آینده شدت خواهد یافت و حتی بعید نیست به جمع حامیان مسیح علینژاد بپیوندد؛ اما مسلم است با پایان یافتن تاریخ مصرف تبلیغاتی‌اش دیگر حتی در آغوش دشمنان ایران نیز جایی نخواهد داشت و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که امروز منافقان سال‌خورده کمپ تیرانا دچارش هستند.

فارغ از آنچه در ماجرای کیمیا علیزاده شاهدش بودیم، اگر با نگاهی دقیق‌تر و البته کلان‌تر به موضوع تحریک چهره‌های شناخته‌شده برای مهاجرت و ورود به پروژه سیاه‌نمایی ایران بنگریم، بدون شک ردپای دستگاه اطلاعاتی و جنگ روانی دشمن را به خوبی مشاهده خواهیم کرد.

اما سؤال اینجاست، چرا دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن باید برای تشویق تعدادی از چهره‌های شناخته‌شده کشورمان به مهاجرت سرمایه‌گذاری کنند؟ آیا منفعتی جز بهره‌برداری تبلیغاتی کوتاه‌مدت از آنها مد نظر است؟

برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که در عرصه عملیات روانی با دو جنبه روبه‌رو هستیم.

اول رویکرد راهبردی و کلان دشمن در جریان جنگ روانی علیه ملت ایران است. در حوزه راهبردی هدف دشمن به شکست و اضمحلال کشاندن انقلاب اسلامی و ملت ایران است تا دیگر کشورمان نتواند برای جامعه جهانی و آزادی خواهان جهان الگو باشد و این‌گونه منافع استعماری و استکباری نظام سلطه از خطر مصون بماند.

دوم جنبه عملیات روانی دشمن و رویکرد تاکتیکی و عملیاتی آن است که بر مبنای آن دشمن بر اساس زمان و مکان خاص اقدام به طراحی و اجرای جنگ روانی می‌کند تا از طریق سلسله‌ای از این دست اقدامات بتواند به هدف استراتژیک خود، که همان به شکست کشاندن انقلاب اسلامی است، دست یابد.

حال با توجه به آنچه بیان شد، اگر بخواهیم ماجرای حمایت دستگاه جنگ روانی غرب از #پرچم‌ـ فروشان کشورمان را تحلیل کنیم، به خوبی پی خواهیم برد جنبه تاکتیکی این اقدام بسیار برجسته است و در عمل، نقش مکمل جنگ ترکیبی بزرگ‌تری را علیه کشورمان ایفا می‌کند.

برای درک بهتر مفهوم جنگ روانی بد نیست بدانیم طی دهه گذشته مباحث و مطالب زیادی درباره تغییر شیوه مبارزه، پس از دوره جنگ سرد» مطرح شده‌ است و برخی از کارشناسان بر این باورند انقلابی در شیوه‌های مرسوم جنگ» پدید آمده ‌است.

در این رابطه فرانک هافمن» نظریه‌پرداز معروف آمریکایی معتقد است در عصر پسا جنگ سرد، جهان در حال ورود به دوران خاصی است و بر خلاف گذشته در جریان تنش‌های بین المللی، انواع مختلفی از جنگ به‌طور هم‌زمان به‌کار گرفته خواهند شد؛ از این رو این ایده را جنگ ترکیبی» یا Hybrid Warfare نامیده است.

در ماجرای اخیر مهاجرت برخی از چهره‌های شناخته‌شده کشورمان نیز شاهد جنگ ترکیبی هستیم؛ چرا که این رخداد به صورت متمرکز، زمانی رخ می‌دهد که دشمن تمام توان ی و اقتصادی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت به کار بسته است، اما به دلیل اراده پولادین ملت‌مان قادر به پیشبرد نیات پلید خود نیست؛ بنابراین با اجرای یک طرح عملیات روانی می‌کوشد با برجسته‌سازی مهاجرت برخی چهره‌های شناخته شده، از جمله کیمیا علیزاده، تصویری نامطلوب از ایران را به ذهن مخاطب ایرانی القا کند تا به این شکل امید، توان و انگیزه مقاومت در مقابل هجمه و اراده دشمن را از مردم بگیرد، اما غافل از اینکه ملت ایران در کوله‌بار تجربیات چهل‌ساله خود شاهد صدها، بلکه هزاران ریزش بوده، اما این ریزش‌ها هیچ‌ وقت مانع رویش‌های جدید و مقاوم نشده است و این بار نیز مهاجرت چند جوان اغفال‌شده نمی‌تواند خللی در اراده ملت پایدار ایران وارد کند.

منبع: هفته نامه صبح صادق

در طی دهه های اخیر خصوصا پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی نظم دو قطبی شرق و غرب و متعاقب آن شروع فرایند القاء جهانی سازی به ملت‌های جهان، بسیاری از قواعد و معادلات حاکم بر معادلات داخلی و بین‌المللی کشورها دست خوش تحولات مبنایی عمیقی شد به طوری که حتی در مقوله ارزیابی قدرت یکی کشور دیگر نمی‌توان یک حوزه خاص را ملاک ارزیابی قدرت یک کشور در نظر گرفت.
 
به طور مثال نمود این تحولات به خوبی در عرصه اعمال قدرت کشورها قابل مشاهده است که نمونه مشخص آن گذار از دوران اکتفای کشورها به قدرت سخت و حرکت آن‌ها با سمت و سوی کسب قدرت نرم است. به طوری که حتی کشورهای عربی کوچک حوزه خلیج فارس نیز در طول دو دهه اخیر بخش قابل توجهی از دلارهای نفتی خود را صرف دستیابی به قدرت نرم کرده اند که راه اندازی امپراطوری رسانه ای الجزیره» توسط دولت قطر یک نمونه کوچک از این دست تلاش ها است.
 
کشور ما نیز از تبعات این شرایط جدید جهانی مصون نبوده خصوصا به این دلیل که هم زمان با پایان جنگ تحمیلی، نظام کمونیست شوروی فروپاشید و جهان در چهارچوب ت‌های استکباری آمریکا‌ به سمت و سوی جهانی شدن و شروع جدال کشورهای مستقل با تهاجم سخت و نرم امریکا کشانده شد.
 
طبیعتا در این شرایط کشورها برای مقابله با ات سخت و نرم آمریکا و عبور از بحران‌ها و سنگ اندازی‌های طبیعی یا ی داخلی و بین‌الملی چاره ای جز حرکت به سمت و سوی توسعه ارکان قدرت خود آن‌ هم به صورت چند وجهی نداشتند. زیرا برخلاف دوران جنگ سرد و جنگ‌های پیش از آن از جمله جنگ‌های جهانی اول و دوم، تهاجم دشمن تنها محدود به جنبه نظامی نبود بلکه ابعاد جدید و متنوعی از جمله در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و. یافته بود که مقابله آن‌ها صرفا با تکیه بر توان نظامی ممکن نبود و نیست.
 
ارکان قدرت جمهوری اسلامی ایران
خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران در طول چهار دهه گذشته به لطف استقرار نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه از منابع درخور توجهی برای توسعه و اعمال قدرت چند وجهی خود در معادلات داخلی و بین المللی برخوردار بوده است. اما با این حال با توجه به بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی و نام گذاری سال 1399 با عنوان "جهش تولید" لازم است که نگاهی مجدد به ارکان قدرت جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم. لذا در این بخش مهمترین منابع قدرت جمهوری اسلامی ایران را بصورت مختصر احصاء کرده و به بررسی ان می‌پردازیم.
 
قدرت نظامی
برای بررسی توان نظامی کشورمان می‌توان به منابع داخلی متعددی مراجعه کرد، اما برای پاسخ‌گویی به بهانه جویانی که توان نظامی کشورمان را تنها تبلیغات داخلی می‌خوانند بد نیست به این نکته اشاره کنیم که هر ساله نشریه معتبر گلوبال فایرپاور» رده‌بندی توان نظامی کشورهای جهان را منتشر می‌کند و بر اساس گزارش این نشریه در سال 2019  کشورمان برای دومین سال پیاپی سه پله بالاتر از رژیم صهیونیستی که خود را به عنوان مدرن ترین ارتش غرب آسیا معرفی می‌کند، قرار گرفته است.
 
بر اساس همین رده بندی ایالات متحده آمریکا، فدراسیون روسیه، جمهوری خلق چین، هند و فرانسه در جایگاه نخست تا پنجم قرار گرفته و ترکیه به جایگاه نهم ارتقاء یافته است و مصر نیز در ردیف دوازدهم قرار دارد و رتبه ایران نیز چهاردهم  اعلام شده است، حال آنکه رژیم صهیونیستی بعد از پاکستان و اندونزی، قدرت نظامی هفدهم جهان معرفی شده است که این مسئله نشان از ضعف توان نظامی این رژیم در مقابل کشورهای اسلامی از جمله کشورمان دارد.
 
جمعیت جوان
امروزه بر اساس آمارهای رسمی 25درصد جمعیت کشور ما را جوانان 15 تا 29 سال تشکیل می‌دهند که این جمعیت را می‌توان یکی از مهمترین مؤلفه های قدرت کشورمان در نظر گرفت، زیرا براساس ملاک‌های جهانی، جمعیت یک کشور به‌خصوص جمعیت جوان و کیفی آن یکی از مؤلفه‌های قدرت آن کشور محسوب می‌شود. لذا دولت‌های جهان در این رابطه ت های ویژه ای را اتخاذ نموده اند که از جمله آنها می‌توان به ت تشویق به فرزندآوری در اتحادیه اروپا اشاره کرد.

برای درک اهمیت این مهم بد نیست بدانیم که نتایج مطالعات جمعیت شناختی بر روی جمعیت رژیم صهیونیستی حکایت از این واقعیت دارد که به دلیل کاهش نرخ رشد جمعیت بیست سال آینده نقطه مرگ رژیم غاصب صهیونیستی خواهد بود.
 
رهبر معظم انقلاب نیز در رابطه با اهمیت توجه به افزایش نرخ رشد جمعیت کیفی می‌فرمایند: این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم(صلوات الله علیه) که تَناکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا» خدای متعال از مسلمان‌ها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان -حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی- زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند، توانایی‌ها قهراً بیشتر است، نیروی انسانی قهراً راقی‌تر است؛ این چون طبیعی است اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور واقع می‌شود. امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّت‌های زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافته‌اند؛ چین یک نمونه‌ است، هند یک نمونه‌ است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند، امّا در عین حال خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش ی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّت‌هایی را به وجود بیاورد. بنابراین نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار می‌کنم، تأکید می‌کنم، به خاطر این است.»
 
بهداشت و درمان
امروزه دولت‌های جهان توجه ویژه ای به حوزه بهداشت و درمان کشورهای خود دارند زیرا بی‌توجهی به این حوزه به صورت مستقیم مولفه های جمعیتی این کشورها را تحت تاثیر قرار می‌دهد و موقعیت اقتصادی و اجتماعی آنها را در دنیای پر رقابت امروز با چالش‌های جدی روبرو می‌کند.
 
این مسئله به وضوح خود را در شرایط شیوع ویروس کرونا به خوبی نشان داد. آن‌هم بدین صورت که بزرگترین قدرت‌های اقتصادی جهان به واسطه شیوع این ویروس به آستانه فروپاشی اقتصادی نزدیک شدند و حجم بازار صادرات آنها به کمترین میزان خود در طول چند دهه اخیر رسید.

اما خوشبختانه بر‌اساس ارزیابی‌های جهانی از جمله گزارش مؤسسه لگاتوم در سال 2019 وضعیت بهداشت و درمان کشورمان در وضعیت مطلوبی قرار دارد. به طوری که در بین 169 کشور مورد مطالعه این گزارش کشورمان رتبه 69 را کسب کرده است.
 
جالب اینکه کشور ایتالیا براساس این گزارش رتبه دوم جهانی را کسب کرده اما در عمل در جریان مواجهه با ویروس کرونا عملا نسبت به نظام بهداشت و درمان کشورمان عملکردی به مراتب ضعیف‌تر را به نمایش گذاشته که مرگ بیش از 800 بیمار مبتلا به کرونا در یک روز خود گواهی بر این ادعا است.
 
قدرت اقتصادی
امروزه قدرت اقتصاد را می‌توان به عنوان مبنای اولیه تمام انواع قدرت های قابل دسترس یک کشور در نظر گرفت زیرا بدون وجود یک اقتصاد پویا و متنوع نمی توان انتظار دستیابی به یک قدرت نظامی، جمعیتی و حتی بهداشتی پایدار و کیفی را در نظر داشت. لذا رهبر معظم انقلاب همواره و هر ساله با انتخاب شعارهای اقتصادی سعی نموده اند تا در این حوزه زمینه رشد و ترقی کشور را با نگاه به ظرفیت های داخلی مهیا نمایند که آخرین مورد این دست تلاش‌ها انتخاب نام جهش تولید» برای سال جدید خورشیدی است که به لطف این ت و بنابر آمار منتشر شده از سوی صندوق بین‌المللی پول کشورمان در طول چند سال اخیر توانسته جایگاه خود به عنوان هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا را تثبیت نماید.
 
بر این اساس رتبه بندی این نهاد اقتصادی، ایران در بین 193 کشور جهان رتبه هجدهم را از حیث حجم تولید ناخالص داخلی کسب کرده که برای درک اهمیت این موضوع بد نیست بدانیم که تولید ناخالص داخلی کشورهایی مثل استرالیا، هلند، آفریقای جنوبی، سوئد و سوئیس از کشورمان کمتر بوده است.
 
نتیجه گیری
با توجه به چهار رکن اصلی قدرت که به اختصار در این یادداشت مورد بررسی قرار گرفت می‌توان نتیجه گرفت که برای تقویت جایگاه کشورمان در معادلات بین المللی و خنثی سازی توطئه های دشمنان کشورمان بایستی به حوزه اقتصاد و تبدیل کردن کشورمان به یک قدرت اقتصادی درون‌زا توجه ویژه ای داشت و این مهم جز با توجه به حوزه تولید و تقویت صنایع داخلی ممکن نمی گردد.
 
البته با توجه پوست اندازی مجلس شورای اسلامی و انتخاب نمایندگانی جوان و متخصص در دوره جدید فعالیت مجلس به نظر می‌رسد که در سال‌های پیش‌رو شاهد قانون‌گذاری‌های قابل توجهی در حوزه بهبود شرایط اقتصادی کشور خواهیم بود و با توجه به قرائن موجود عقب ماندگی‌های چند سال اخیر که ناشی از بی توجهی به ت اقتصاد مقاومتی است به شکل قابل قبولی جبران خواهد گشت. البته تحقق این مهم جز با تداوم مطالبه گری جامعه از نمایندگان مجلس و سایر مسئولین قوا ممکن نخواهد بود و لاجرم بایستی به این حوزه توجه ویژه داشت.


-یادداشتی از

نوید کمالی منتشر شده در راسخون


نوید کمالی / در سایه سیاه کرونا که چالشهای اقتصادی بزرگی برای کشور ما و همه کشورهای جهان ایجاد کرده است، یک بحران جدید اقتصادی در حال شکل گیری است و آن هم چیزی نبود جز سقوط شدید قیمت نفت که در نتیجه آن بازار‌های جهانی نفت به شدت دچار تنش شده اند. به طوری قیمت فروش میانگین هر بشکه نفت به زیر ۲۰ دلار سقوط کرد و احتمال کاهش مجدد آن نیز وجود دارد و به نظر می‌رسد که کشورهای صادر کننده نفت در آستانه ظهور یک بحران اقتصادی شدید هستند.
 
برای درک ابعاد ماجرا کافیست که بدانیم امروز قیمت هر بشکه نفت خام برنت به 23 دلار کاهش یافته و هر بشکه نفت متوسط غرب تگزاس به کمتر از 20 دلار فروش رفته است، که این کاهش قیمت از سال 2002 تا کنون بی سابقه است. آن هم در شرایطی که به دلیل شیوع ویروس کرونا نیازمندی اقتصادی کشورهای نفتی بیش از هر زمانی افزایش یافته و کاهش درآمدهای نفتی می‌تواند تاثیر قبل توجهی بر تلاش‌های آنها در مقابله با شیوع کرونا داشته باشد.
 
به طور مثال بر اساس گزارش وبسایت معروف Oil Price» در حال حاضر قیمت فروش نفت سنگین کشورمان به زیر 15 دلار سقوط کرده، در حالی که بر اساس پیشبینی های بودجه ای سال 99 کف نرخ درآمد حاصل از فروش هر بشکه نفت 50 دلار در نظر گرفته شده بود و عدم بازگشت قیمت نفت به کانال های بالاتر از 50 دلار موجبات ایجاد کسری بودجه قابل توجهی را فراهم خواهد کرد.
چرا قیمت نفت سقوط کرد؟
کاهش بی سابقه قیمت نفت را می‌توان ناشی از دلایل مختلفی دانست که مهمترین آن عدم تمدید توافق کاهش تولید نفت گروه اوپک پلاس است که این مسئله هم ناشی از بروز اختلاف بین روسیه و عربستان سعودی است که در پی آن محدودیت تولید کشورها برداشته شد و عملا زمینه سقوط بی سابقه قیمت نفت مهیا گردید.
 
اوپک پلاس یا OPEC+ نامی توافقی است که میان اوپک، روسیه و سایر تولیدکنندگان غیراوپک از سال 2016 شکل گرفته بود و به موجب آن زمینه مشارکت فعالانه شرکت‌های بزرگ نفتی جهان، در عرصه کنترل نرخ و قیمت عرضه نفت مهیا شده بود. اما در پی مخالفت روسیه با برنامه اوپک جهت کاهش بیشتر تولید نفت این توافق نفتی منحل و سقوط قیمت نفت آغاز شد.

خودزنی نفتی

این ماجرا از جایی شروع شد در جریان آخرین مذاکرات اعضای این گروه، عربستان سعودی پیشنهاد داد که اعضای اوپک پلاس ۱.۵ میلیون بشکه تولید نفت خود را کاهش دهند تا در پی این کاهش تولید، قیمت جهانی نفت افزایش یافته و درآمد کشورهای صادر کننده نفت افزایش یابد. اما روسها به مخالفت با این پیشنهاد برخواسته و عملا اوپک پلاس را به انحلال کشاندند.
 
البته در پی مخالف روسها، عربستان اقدام به خود زنی نفتی کرده و اعلام کرد تولید نفت آرامکو را از ماه آوریل به شکل قابل توجهی افزایش خواهد داد و در ادامه هم برای اثبات جدیدت خود تولید نفتش را ۱۲میلیون بشکه در روز را به 13میلیون بشکه رساند!
 
البته می‌توان یک منطق در پشت پرده این افزایش تولید نفت عربستان پیدا کرد و آن هم تلاش ریاض برای جبران کاهش درآمد نفتی خود از طریق فروش بیشتر نفت است. هر چند که از این طریق سعودی‌ها می‌توانند سهم خود در بازار نفت را افزایش داده و بازارهای جدید را به روی خود بگشایند و همچنین برخی از تولید کنندگان نفت را که هزینه تمام شده استخراج آنها بیش از نرخ فروش فعلی است از بازار کنار بگذارند که از جمله آنها می‌توان به شرکت‌های تولید کننده نفت شل» در آمریکا اشاره کرد.
 
البته برای تحلیل چرایی کاهش قیمت نفت باید به یک جنبه دیگر ماجرا نیز توجه داشت و آن چیزی نیست جز تبعات شیوع مرگبار ویروس کرونا که به تعطیلی یا کاهش قابل توجه فعالیت‌های اقتصادی کشورها منجر شده و به طبع آن خرید و تقاضای کشورها برای خرید نفت را کاهش داد.


تصویر جدید جهان پس از سقوط قیمت نفت

 

تبعات کاهش قیمت نفت

اگر قصد بررسی مهمترین تبعات و چالش‌های ناشی از کاهش بی‌سابقه قیمت نفت را داشته باشیم، بدون شک اولین مورد آن شکل‌گیری بحران کسری بودجه در کشورهای متکی به درآمد نفت است، که کشور ما نیز از جمله این کشورها محسوب می‌شود اما بر‌خلاف دیگر کشورها تجربه حاصل از سال‌ها تحریم و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی مانع از وارد شدن یک شوک شدید آنی به اقتصاد کشورمان شده و مردم کمتر فشار وارد شده بر اقتصاد کشور را احساس می کنند، اما در نهایت نمی‌توان نافی تاثیرات آتی این بحران نفتی بر اقتصاد کشورمان شد.
 
البته عربستان که بانی شرایط فعلی است نیز در آینده پیش رو اوضاع چندان مطلوبی نخواهد داشت زیرا این کشور  بودجه سال۲۰۲۰ خود را بر مبنای نفت تقریباً 60 دلاری تنظیم کرده و سقوط قیمت نفت به کانال20 دلار موجب ایجاد بحران بودجه ای قابل توجهی برای این کشور ولخرج و جنگ افروز خواهد شد.
 
از سوی دیگر کشورهایی مانند اردن، لبنان، مصر و دیگر کشورهای اقماری منطقه که بودجه آنها وابسته به کمک‌های اقتصادی غول‌های نفتی از جمله عربستان است. در پی تحمیل کسری بودجه به اقتصاد نفتی ریاض و دیگر کشورهای فروشنده نفت با بحران اقتصادی روبرو خواهند شد، که این مسئله می‌تواند منجر به شروع تحولات اعتراضی جدید در این کشورها شود.
 
از سوی دیگر برخی اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی جهان بر این باورند که ثبات ی در دولت‌های رانتیر (Rentier state) یا دولت‌های وابسته به اقتصاد نفتی، به تداوم فروش مطلوب نفت بستگی دارد. زیرا درآمد نفتی موجب می‌شود که دولت این کشورها امکان توزیع امتیازات اقتصادی را بین توده های مردم را داشته باشد و رفاه نسبی را برای آنها تامین کند و اینگونه حمایت‌های مردمی را همراه داشته باشد.
 
لذا با کاهش درآمد نفتی نه تنها توان دولت ها برای خرید حمایت مردمی کاهش می‌یابد، بلکه دولت‌ها برای تامین درآمدهای خود ناچار به اتخاذ ت‌های ریاضتی و مالیاتی شدیدی می‌شوند که این مسئله به طور طبیعی حمایت مردمی را از ت‌های سابق دولت‌ها کاهش داده و حتی زمینه بروز اعتراضات گوناگون را فراهم می‌کند.
 

بحران بی نفتی

به عنوان نمونه کشور عراق روزانه 3.5 تا 4 میلیون بشکه نفت خود را به فروش می‌رساند و بیش از 90 درصد بودجه دولت این کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت وابسته است. اما عمده‌ این درآمد صرف پرداخت حقوق به 7 میلیون کارمند کشوری و لشکری این کشور می‌شود و طبیعتاً کاهش شدید درآمدهای نفتی این کشور پر آشوب می تواند زمینه بروز بحران‌های جدید را در این کشور فراهم کند!
 
لذا در پایان به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی جهان، اقتصادهای نفتی مستقل بایستی تمرکز ویژه خود را معطوف به توسعه اقتصاد غیر نفتی و افزایش سهم خود از بازارهای صادرات غیر نفتی منطقه نمایند و در حد امکان سهم نفت از بودجه خود را کاهش دهند تا از این طریق با افزایش حجم درآمدهای غیرنفتی امکان گذار آرام از بی ثباتی‌های درآمدی پیش رو ممکن گردد.


تعطیلات نوروز 99 در حالی به پایان رسید که رنگ و بوی این تعطیلات با تمام تعطیلات صد سال گذشته کشورمان متفاوت بود؛ زیرا در پی شیوع جهانی ویروس کرونا و شناسایی افراد مبتلا به آن در ایران، عملاً امکان اجرای آداب مرسوم این عید باستانی از تمام خانواده‌های ایرانی سلب شد؛ چراکه هرگونه تجمع و دید و بازدید نوروزی می‌توانست به بهای به خطر افتادن سلامتی اعضای خانواده‌ها تمام‌ شود، حتی در عرض چند روز رخت عزا را بر تن آنها بپوشاند.

به همین علت ستاد ملی مقابله با ویروس کرونا تصمیم گرفت در طول تعطیلات نوروز و احتمالاً در طول روزها و هفته‌های پیشِ رو و مشخصاً تا زمان در دسترس قرار گرفتن یک درمان قطعی، اجرای ت فاصله‌گذاری اجتماعی و کاهش فعالیت‌های غیر ضروری جامعه را در دستور کار خود قرار دهد.

شروع قرنطینه خانگی سختی‌های خودش را داشت؛ اما فارغ از همه این سختی‌ها نباید از نکات مثبت این خانه‌نشینی غافل شد که یکی از مهم‌ترین آنها افزایش سهم فضای مجازی در سبد زندگی هموطنان‌مان است که نمود آن را می‌توان در افزایش قابل توجه مصرف ترافیک اینترنت کشور مشاهده کرد.

اگر بخواهیم چرایی این افزایش مصرف اینترنت خانواده‌ها را بررسی کنیم، دو جنبه بیش از همه خودنمایی می‌کند که اولین آن ماهیت سرگرمی‌آفرینی بالای این رسانه نوآورانه است، آن هم در زمانه‌ای که رسانه‌های سنتی مانند تلویزیون دیگر جذابیت سابق خود را ندارند؛ برای نمونه یک کاربر فضای مجازی با چند کلیک ساده می‌تواند با مراجعه به VODها یا سایت‌های سرویس‌دهنده خدمات ویدئویی داخلی، به لیست بلندبالایی از فیلم‌ها، سریال‌ها حتی انیمیشن‌های ایرانی و خارجی دسترسی پیدا کند و به راحتی و با کمترین هزینه به تماشای آنها بنشیند، خصوصاً در این ایام که استارت‌آپ‌های این حوزه برای پر کردن اوقات فراغت کاربران گرفتار در قرنطینه خانگی کمپین‌های رایگان و ویژه‌ای را ارائه کرده‌اند که یکی از موفق‌ترین آنها ارائه فرصت تماشای رایگان انیمیشن‌ها برای مخاطبان کودک و نوجوانان است.جنبه دیگری که باید به آن توجه کرد، کارکرد آموزشی فضای مجازی در بحران اخیر است؛ زیرا در پی تعطیل شدن مدارس و دانشگاه‌ها، به واسطه فراگیری شبکه اینترنت و در دسترس بودن کم‌هزینه فضای مجازی، امکان ادامه تحصیل برای بخش قابل توجهی از دانش‌آموزان و دانشجویان کشورمان دوباره مهیا شد.


در حالی که شیوع ویروس مرگبار کرونا در جهان ادامه دارد، تاکنون هیچ‌ یک از تلاش‌ها برای ساخت و ارائه یک درمان قطعی برای ریشه‌کن کردن این ویروس به نتیجه‌ نرسیده است؛ لذا در شرایط فعلی، جامعه جهانی به این واقعیت پی برده است که مقابله با پیامدهای انسانی و اقتصادی فراگیر کرونا جز به مدد افزایش همکاری‌های بین‌المللی ممکن نخواهد بود.

با این حال به‌دلیل تداوم تحریم‌ها و تهدیدهای دولت آمریکا، ملت ایران همچنان از دسترسی به کمک‌ها و همکاری‌های بین‌المللی ضد کرونا محروم مانده است و جز برخی کشورهای مستقل دیگر کشورهای تحت نفوذ آمریکا تمایلی به همکاری با کشورمان برای مهار این بحران ندارند؛ البته خوشبختانه به لطف دیپلماسی منطقه‌ای کشورمان، از بدو شیوع ویروس کرونا کمک‌های فنی و تخصصی روسیه و چین در دسترس کشورمان قرار گرفته و امروز تبادلات علمی و هم‌افزایی پزشکان ایرانی و چینی پروسه مهار کرونا را در کشورمان تقویت کردهاست.

اما متأسفانه، در این میان شاهد این هستیم که برخی اظهار نظرهای نسنجیده تداوم این دست همکاری‌های بین‌المللی را با چالش روبه‌رو کرده است؛ از جمله اظهارات اخیر کیانوش جهانپور» سخنگوی وزارت بهداشت که در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای پرحاشیه اپیدمی کرونا را تحلیل کرده و با متهم کردن دولت چین به پنهان‌کاری در نشر اطلاعات مربوط به ویروس کرونا مدعی شده است: به نظر می‌رسد آمار‌های چین یک شوخی تلخ بود؛ زیرا بسیاری در همه جهان فکر کردند این بیماری مثل آنفولانزاست و مرگ‌ومیر کمتری دارد. همه این موارد مبتنی بر گزارش‌هایی بود که از چین گزارش می‌شد و به نظر می‌رسد چین شوخی تلخی در این زمینه با همه دنیا انجام داد. اگر در چین گفته می‌شود دوماهه یک اپیدمی مهار شده، باید بیشتر درباره آن فکر کرد.»

این اظهارات غیر کارشناسانه موجبات دل‌خوری دولت چین را فراهم کرد و سفیر چین در پیامی توئیتری خطاب به جهانپور نوشت: وزارت بهداشت چین هر روز کنفرانس خبری دارد. پیشنهاد می‌کنم برای نتیجه‌گیری اخبارشان را به دقت بخوانید.»

متأسفانه، نوع برخورد یک مقام ارشد وزارت بهداشت کشورمان طوری بوده که سفیر چین در توئیت خود به صورت غیرمستقیم به وی توصیه کرده است اخبار مربوط به دستاوردها و اقدامات دولت چین در مهار کرونا را، نه از طریق رسانه‌های غربی، بلکه از طریق اخبار رسمی این کشور پیگیری نماید.

واقعیت این است که اظهارات غیر مسئولانه خلاف منافع ملی جهانپور پیش‌تر و بارها از سوی رسانه‌های غربی و آمریکایی تکرار شده است، اما تکرار این اتهامات از سوی یک مقام مسئول رسمی جمهوری اسلامی ایران که کرسی سخنگویی مهم‌ترین نهاد علمی حوزه بهداشت و درمان کشور را دارد، در این شرایط عملاً پیام منفی قابل توجهی را به یکی از حامیان کشورمان در شرایط فعلی منتقل می‌کند؛ از این رو انتظار می‌رود در راستای تأمین منافع ملی کشورمان و لطمه نخوردن روابط ملت ایران و چین و خنثی‌سازی پیامدهای این اظهارات مسئولان وزارت بهداشت و دستگاه دیپلماسی ضمن جبران این اظهارات بیجا، بررسی ابعاد پشت پرده احتمالی این اظهارات را نیز در دستور کار قرار دهد.


 

دریافت نسخه پی دی اف


به زعم برخی کارشناسان در پی شیوع ویروس کرونا و اعلام قرنطینه عمومی شهر ووهان چین به عنوان اولین مبداء رسمی شناسایی این ویروس، دنیای غربی فرصت را غنیمت شمرده و با هدف از میدان به در کردن اقتصاد قدرتمند چین، جنگ روانی گسترده‌ای را علیه این کشور رقم زدند تا در پناه آن زمینه خارج کردن سرمایه گذاری های خارجی از این کشور و بازگشت آن به کشورهای مبداء یعنی اروپا و آمریکا فراهم شود و علاوه بر همه اینها چهره مثبت چین در اذهان عمومی جهانیان تخریب گردد. زیرا افزایش حجم و ابعاد اقتصاد چین و توسعه روابط ی و فرهنگی آن با جهان می تواند زمینه به حاشیه رانده شدن اروپا و آمریکا از معادلات جهانی را توامان فراهم کند.

 

حال در میان این جنگ رسانه ای که راه افتاده بر علیه چین، سوال اینجاست این کشور چگونه توانست به جایگاه فعلی خود در عرصه اقتصادی برسد و امروز در قامت یک تهدید بالقوه در مقابل اقتصاد و هژمونی غرب قد علم نماید و دنیای غرب هم ناگزیر از رقابت مثبت  ناچار شود که از هر فرصتی حتی شیوع ویروس کرونا برای به زانو در آوردن این کشور و اقتصاد آن بهره ببرد؟ برای پاسخ به سوالایت از این دست ابتدا بایستی نگاهی به چرایی رشد اقتصادی چین در چند دهه اخیر داشته باشیم.

 

از فقر تا ثروت

کشور چین از سال های اولیه پسا جنگ جهانی دوم  تا سال 1978 همواره از نظر اقتصادی یک دولت فقیر و ناتوان محسوب می شد به طوری که بر اساس آمارهای ان ایام درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی و میانگین رشد اقتصادی این کشور پر جمعیت در پایین ترین حد ممکن قرار داشت.

علاوه بر این به دلیل ت های اقتصادی خاص حزب کمونیست چین سرمایه گذاری خارجی مناسبی هم در این کشور انجام نمی شد و عملا این کشور هیچ گونه نقشی و سهمی در اقتصاد جهانی نداشت که این به معنای سطح پایین رفاه و امنیت اقتصادی صدها میلیون جمعیت این کشور بود.

اما با درگذشت مائوتسه تونگ رهبر چین و به قدرت رسیدن چهره های جدید در این کشور اولویت‌های ی سابق این کشور کمونیست جای خود را به اولویت های اقتصادی داد و رسما دولت چین تلاش خود برای ایجاد اصلاحات اقتصادی و تامین رفاه مناسب برای شهروندان این کشور آغاز کرد.

اقتصاد چین با پیروی از ت های اقتصادی موفق در کمتر از چند دهه به جایگاه بالایی در عرصه اقتصادی دست پیدا کند و عملا آماده تبدیل شدن به بزرگترین غول اقتصادی جهان شد. البته دلیل این توفقیات چیزی جز نگاه دنگ شیائو رهبر وقت چین به آینده این کشور نبود. زیرا وی از سال ۱۹۷۸ و پس از انتخاب به عنوان رهبر چین به این نتیجه رسید که رشد همه جانبه کشورش مستم رشد اقتصادی بوده و رسیدن به رشد اقتصاد جز با ایجاد رونق اقتصادی در داخل و همچنین جلب سرمایه گذران بزرگ خارجی ممکن نیست.

به همین دلیل نیز دنگ شیائو ت اصلاحات اقتصادی را با تاکید بر رونق بخشی به اقتصاد داخلی آغاز کرد و همزمان ارتباط این کشور با سایر اقتصادهای جهانی را نیز تسهیل نمود.

در آن ایام مهمترین اولویت اقتصادی چینی ها دستیابی به تکنولوژی های درآمدزا و همچنین جلب سرمایه های خارجی بود. زیرا برآوردهای مطالعاتی چینی ها حکایت از بازار داغ محصولات مصرفی و فناوری محور در آینده داشت و هیچ کشوری به اندازه چین قادر به تامین نیازمندی میلیونها مصرف کننده این دست محصولات در سطح جهان نبود زیرا هیچ کشوری دارای جمعیتی به بزرگی جمعیت چین نیست.

اصلاحات اقتصادی چین که رسما دولت این کشور از آن پرده برداشت شامل موارد متعددی بود اما پنج مورد آن را می توان محورهای اصلی و غالب دانست که:

 
اولین آن افزایش قدرت سازگاری چین با تغییرات ساختاری اقتصاد جهان بود و بر مبنای آن دولت و اقتصاد چین باید مجهز به مکانیزم های سازگاری با تحولات بین الملل می شد که این به معنای توجه ویژه دولت چین به دیپلماسی اقتصادی بود.


محور دوم بازنگری در اولویت های توسعه این کشور با تاکید بر اولویت بخشی به حوزه صنعت و پژوهش های علمی بود و محور سوم نیز بر تقویت نقش بخش عمومی در اقتصاد ملی این کشور و کاهش سیطره دولت بر بخش های بزرگ اقتصادی از جمله بخش انرژی و صنایع سنگین تاکید داشت.

 
محور چهارم اما کاهش تعرفه های گمرکی را با هدف روان‌تر کردن تجارت خارجی این کشور مورد توجه قرار داده بود زیرا تعرفه های سنگین گمرکی یکی از موانع پیوستن چین به نهادهای مالی و تجازی بین المللی محسوب می شد.

محور پنجم نیز توجه ویژه و ملی به توسعه گردشگری و گسترش زیر ساخت های آن در این کشور بود.


با توجه به موارد فوق به خوبی می توان به راز پیشرفت اقتصادی چین در چهار دهه اخیر پی برد. اما این اقتدار اقتصادی مطلوب دنیای غرب نبوده و نیست زیرا قرار گرفتن چین در صدر دنیای اقتصاد عملا به معنای تبدیل شدن این اژدهای زرد به عنوان قدرت اول جهان و به حاشیه رفتن نفوذ غرب در معادلات جهانی است و طبیعتا این مسئله مطلوب هیچ یک از قدرت های اروپایی-آمریکایی نیست خصوصا وقتی که چین در حال توسعه ظرفیت های نظامی خود نیز هست.

البته همه این توفیقات در سایه امنیت و جنگ طلب نبودن چین در ابتدای کار بود، با آنکه یکی از بزرگترین ارتش دنیا را دارد، اما تا کنون به جز برخی اختلافات سرزمینی به کشور نکرده و ترس از کشوری ندارد.
 

توانمندی نظامی چین

چین در دو دهه گذشته در کنار توسعه زیرساخت های اقتصادی خود نگاه ویژه ای به ارتش و نیروهای مسلح داشته است و به مدد همین توجه ارتش چین در طی دو دهه گذشته از شکل یک نیروی کلاسیک نظامی به یک ساختار نظامی پویا و مدرن تبدیل شده است.

بر مبنای نتیجه گیری مطالعه ای که موسسه رند» در رابطه با ارزیابی مزیت‌های نظامی چین و ایالات متحده در مقابل یکدیگر انجام داده ارتش سرخ چین در مواجهه با ارتش آمریکا عملکرد موفق تری خواهد داشت و در صورت مواجهه می‌تواند باعث افزایش هزینه‌ها، طولانی شدن درگیری‌ها و افزایش مخاطرات و تهدیدات حیاتی علیه واشنگتن شود.


سایت گلوبال فایرپاور» نیز در زمینه تداوم رشد نظامی چین و تبدیل شدن آن به بزرگترین قدرت نظامی جهان پیشبینی کرده که در صورت تداوم روند رشد فعلی ظرفیت های نظامی چین این کشور به زودی خواهد توانست توانمندی های استراتژیک نظامی آمریکا و روسیه را به راحتی به چالش بکشد.

بر اساس گزارش همین وبسایت، ارتش چین هم اکنون دارای بیش از 2 میلیون و هفتصد هزار نفر نیروی عملیاتی و نیروی هوایی ارتش این کشور نیز شامل بیش از 1200 فروند جنگنده و 300 فروند هلیکوپتر تهاجمی است.
علاوه بر این نیروی دریایی چین نیز مجهز به دو ناو هواپیمابر و 770 ناو و ناوچه و همچنین 74 زیردریایی است.
همان‌گونه که از آمارهای فوق بر می آید چین به واسطه قدرت اقتصادی خود هر روز بر حجم و ابعاد قدرت نظامی خود افزوده و در سال های آتی می تواند به راحتی به عنوان یک قدرت بازدارنده در مقابل سایر قدرت‌های نظامی جهان وارد عمل شده و حتی منافع آنها را تهدید نماید و در یک گام بزرگ‌تر آنها را از مناطق تحت سلطه خود بیرون راند.


کرونا فرصتی برای مهار چین

شاید باور کردنی نباشد اما عدد 15 تریلیون و 300 میلیارد دلار  به عنوان حجم و ابعاد اقتصاد چین اعلام شده که این عدد بزرگ به معنای سهم بیش از 17 درصدی چین در تولید ناخالص داخلی جهان است با این حال شیوع کرونا و شروع جنگ روانی رسانه های غربی برای تشویق و ترغیب سرمایه گذاران به خروج سرمایه های خود از این کشور ضربه سنگینی به اقتصاد چین وارد کرده. به طوری که تنها بر اساس آمار منتشر شده از سوی بازار بورس شانگ های، این بورس پس از شیوع ویروس کرونا با افت 12 درصد شاخص خود روبرو شده که این سقوط شاخص به معنای وارد شدن ضرر و زیانی به ابعاد پنج تریلیون دلار به فعالان اقتصادی این بازار است!
 
همچنین بنا بر آمار رسمی دولت چین صادرات این کشور نیز نسبت به مدت مشابه در سال گذشته میلادی کاهش قابل توجهی یافته و واردات این کشور از صادرات پیشی گرفته است.

علاوه بر این شیوع کرونا در دو ماه ابتدایی سال 2020 موجب کاهش 30  و 16 درصدی سرمایه گذاری در بخش زیرساخت ها و همچنین ساختمان سازی شده و بازار خرید و فروش املاک نیز افتی 40 درصدی را به خود دیده است که در نتیجه آن نرخ تورم در این کشور به بیش از پنج درصد افزایش یافته که این به معنای رشد دو برابری تورم نسبت به دوران پیش از شیوع کرونا است.

با این حال دولت و ملت چین در مواجهه با ویروس کرونا توانست عملکرد موفقی از خود به نمایش گذارد و مانع از شیوع گسترده آن در سطح چین شود هر چند که این موفقیت مانع از تداوم جنگ روانی رسانه های غربی علیه این کشور نشد.

شیوع کرونا در چین بیش از همه موجب خرسندی دشمنان اقتصادی چین را فراهم کرد، زیرا انها معتقدند که شیوع کرونا توانست یک وقفه قابل توجه در فرایند تبدیل شدن چین به قدرت اقتصادی اول جهان بازی کند. اما برای اثر بخشی بیشتر تبعات این ویروس نیاز به بهره گیری از جنگ روانی و متهم سازی چین به شیوع این ویروس است تا زمینه مخدوش شدن روابط این کشور را با سایر ملت ها فراهم شود و عملا در دوران پسا کرونا امکان بازسازی روابط این کشور با ملت های جهان به سادگی ممکن نباشد.

لذا در پایان با توجه به آنچه پیشتر بیان شد به خوبی می توان به راز متهم سازی چین به پنهان‌کاری و شیوع ویروس کرونا در رسانه های غربی پی برد.


یادداشتی از

نوید کمالی - سایت راسخون


اگرچه سابقه آشنایی جامعه ایرانی با فضای مجازی به دو دهه قبل بازمی‌گردد؛ اما عملاً از ابتدای دهه ۱۳۹۰ خورشیدی به دلیل ظهور موفق شبکه‌های اجتماعی، مسئولان کشور به فضای مجازی به عنوان رسانه‌ای قدرتمند توجه کردند و به صورت پیوسته بر تعداد مسئولان فعال در این فضا افزوده شد و امروز کمتر مسئول ی و اقتصادی کشور را می‌توان یافت که در این فضا حضور فعالی نداشته باشد.

ریشه این اقبال گسترده مسئولان را باید در ضریب نفوذ بالای فضای مجازی بین مردم دانست؛ زیرا بر اساس آخرین برآوردها، بیش از ۶۰ میلیون شهروند ایرانی کاربر فضای مجازی هستند و عملاً به لطف پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی، منبع اصلی و اولیه تهیه خبر و تحلیل آنها اینترنت است که این خود به معنای کاهش رونق رسانه‌های سنتی در جامعه ایرانی است؛ از این رو مسئولان برای حضور بیشتر نزد افکار عمومی و کسب توجه بیشتر نسبت به خدمات خود، بر فعالیت‌شان در این فضا افزوده‌اند.

حضور بیشتر مسئولان در رسانه‌های تعاملی و مم شدن آنها به پاسخگویی، اگرچه از مواهب فناوری اطلاعات و دموکراسی‌های نوین شمرده می‌شود، اما تب دیده شدن و بزرگ‌نمایی خدمات برخی مدیران و مسئولان و فعالیت سلیبریتی‌گونه آنها خود زمینه‌ساز بروز مشکلات جدی برای کشور شده است.

در این زمینه می‌توان به نمونه‌های متعددی اشاره کرد که توئیت جنجال‌برانگیز حساب مجازی منتسب به مرحوم هاشمی‌رفسنجانی با عنوان دنیای فردا دنیای گفتمان‌هاست، نه دنیای موشک‌ها» از جمله آنهاست؛ اما این تنها نمونه توئیت‌های جنجال‌برانگیز مسئولان کشور نیست و مسئولان مختلف به‌تناوب در توئیت‌های خود حاشیه‌های مختلفی را ایجاد کرده‌اند و جدیدترین آن توئیت اخیر سخنگوی وزارت بهداشت کشورمان است که عملاً روابط دیرینه چین و ایران را هدف قرار ‌داد.

فارغ از پیامدهای امنیتی فعالیت خانگی مسئولان در بستر رسانه‌های فیلترشده مانند توئیتر و استفاده آنها از ، به نظر می‌رسد برای جلوگیری از تکرار حاشیه‌های رسانه‌ای ناشی از توئیت‌های خانگی و شبانه مسئولان فاقد سواد رسانه‌ای»، باید یک مکانیزم یکپارچه کشوری برای نظارت بر محتوای حساب‌های کاربری رسمی مسئولان تعریف شود و مانند دیگر کشورهای توسعه‌یافته، هر مسئول در حال خدمت صرفاً در قالب یک حساب کاربری تعریف‌شده قادر به فعالیت باشد.


منبع: صبح صادق



این روزها خط خبری اصلی جهان متمرکز بر انتشار اخبار و تحلیل های مرتبط با کرونا و تبعات آن برای آینده اقتصاد و امنیت جهانی است. آنهم به این دلیل که فعلا هیچ گونه درمان مشخصی برای این بیماری کشف و ارائه نشده و احتمالا ارائه یک درمان قطعی بدلیل پروسه طولانی کشف تا دریافت تاییدیه های جهانی و تجاری سازی آن ماه ها طول خواهد کشید در این مدت تنها امید بشریت به اثر بخشی ت قطع زنجیره انسانی انتقال این ویروس است و بنا بر توان و بنیه اقتصادی کشورها اجرای این ت کیفیت متفاوتی خواهد داشت. بطور مثال کشورهایی که توان جبران هزینه ها و خسارت های مالی ناشی از قرنطینه را در بلند مدت دارند، مدت قرنطینه را افزایش و برخی دیگر آن را به شکل قابل توجهی کاهش خواهند داد و یا حتی فاز بازگشت به شرایط اجتماعی عادی قبل از شیوع ویروس کرونا را بدلیل نگرانی از شروع بحران های ثانویه آغاز خواهند کرد و آنچه در نهایت نتیجه‌گیری در مورد اثربخشی  هر یک از انواع ت‌گذاری ها را ممکن خواهد کرد نرخ رشد یا کاهش تلفات انسانی در ماه های آینده خواهد بود.

اما یکی از نکات قابل توجهی که در هفته های اخیر رسانه های جهانی و ملی کشورهای درگیر بحران به آن پرداخته اند طرح گزاره پیروزی» و شکست» کشورها در مواجهه با این ویروس مرگبار است آن هم بدون اینکه هیچگونه تفسیر و ترجمه‌ای از معانی دقیق شکست و پیروزی در مواجهه با بحران بهداشتی ناشی از ویروس کرونا به مخاطب عرضه شود، زیرا بر خلاف جنگ های کلاسیک، دشمن نه پایتختی دارد و نه مرزی و نه حتی جسمی! پس‌نمی توان به فرآیند مقابله با کرونا به مثابه یک جنگ کلاسیک نگریست.

 

معنای پیروزی» و شکست» در مواجهه با کرونا

با نگاهی به لغت نامه ها و دانش نامه های پارسی در می یابیم که واژه پیروزی» به معنای کسب موفقیت در یک نبرد یا فتح، چالش یا بازی است. پیروزی معمولاً باعث ایجاد نشاط و شادمانی می‌گردد و هنگامی‌که چیرگی بر یک مشکل و کسب پیروزی، باعث بدست آوردن هدف نهایی نمی‌گردد به آن پیروزی تلخ گفته می‌شود. نقطه مقابل پیروزی، شکست است.

لذا با توجه به تعریف پیروزی و ماهیت ویروس کرونا و ناتوانی فعلی بشر در ریشه کن سازی قطعی آن، نمی‌توان از معنای کلاسیک کسب پیروزی یا متحمل شدن شکست در مقابل آن سخن گفت، زیرا در مقابل این ویروس تنها امکان دفاعی، کاهش میزان خسارات و تلفات جانی است و تا کشف و ارائه یک درمان مشخص به هر حال عده ای قربانی این ویروس شده و برخی از آنها متاسفانه جان خود را از دست خواهند داد. پس دقیق تر این است در جریان مقابله با ویروس کرونا به جای استفاده از واژه پیروزی یا شکست، از واژه "مهار کم‌هزینه" یا "مهار پرهزینه" استفاده شود، زیرا در نهایت ویروس کرونا مهار خواهد شد و کشوری می‌تواند خود را پیروز میدان بداند که کمترین هزینه را در جریان دفع این تهدید بهداشتی پرداخت کرده باشد. البته آنهم در حالی که پیشتر بدترین و بهترین سناریوهای محتمل برای هر کشوری احصاء شده باشد، وضعیت نهایی بدست آمده با این دو سناریو مقایسه گردد.

 

پیش‌بینی کسینجر در رابطه با کرونا

در رابطه با وضعیت پیش روی جهان پس از مقابله با کرونا، تحلیل های زیادی ارائه شده که یکی از مهمترین و مورد توجه ترین آنها تحلیل اخیر هنری کیسینجر، وزیر خارجه سابق ایالات متحده آمریکا است که در مقاله ای به قلم وی درنشریه "وال استریت ژورنال" منتشر شده و در آن پیش‌بینی نموده است که همه گیری کرونا ساختار فعلی نظام جهانی را برای همیشه تغییر خواهد داد. لذا در شرایط فعلی بد نیست که نگاهی هم به تحلیل این تمدار آشنا با روابط و ت های پنهان لابی های صهیونیستی و آمریکایی داشته باشیم، زیرا آمریکا و رژیم صهیونیستی فعلا خود از متهمان اصلی ساخت و نشر این ویروس هستند که بررسی آن خارج از بحث این یادداشت است.

وزیر خارجه سابق آمریکا در مقاله خود می نویسد: جو سورئال همه گیری کووید-19، حسی که به عنوان یک مرد جوان در لشکر84 ام پیاده نظام در طی نبرد آردنن» داشتم را یادآوری می کند. اکنون، مانند اواخر سال 1944، یک حس ترس تازه به وجود آمده ای وجود دارد، که  شخص به خصوصی را هدف قرار نمی‌دهد، اما  به  طور تصادفی  و با ویرانی اصابت می‌کند. اما یک تفاوت مهم بین آن زمان و زمان حال وجود دارد.  استقامت آمریکایی‌ها در آن زمان توسط یک هدف نهایی ملی تقویت شد، اما اکنون در یک کشور پاره پاره، دولت کارآمد و دوراندیش برای غلبه بر موانع بی‌سابقه در مقایس بزرگ و وسعت جهانی لازم است. امروز حفظ اعتماد عمومی برای همبستگی اجتماعی، ارتباط جوامع  با یکدیگر و ثبات و صلح بین المللی لازم است.»

کیسینجر در ادامه مدعی شده ملت ها با این عقیده و باور که دولت های آنها می‌توانند این فاجعه را پیش بینی  و تاثیر آن را متوقف کنند، هم صدا هستند، اما زمانی که همه گیری کووید-19» به پایان برسد، بسیاری از نهادهای کشورها شکست خورده مشاهده می شوند.  وی با این حال تاکید کرده: واقعیت این است که جهان بعد از ویروس کرونا هرگز همان گونه مانند قبل نخواهد بود و خسارت های ناشی از شیوع ویروس جدید کرونا ممکن است موقت باشد، اما آشفتگی ی و اقتصادی ناشی از آن ممکن است برای نسل های زیادی ادامه یابد.»

با توجه به این تحلیل و ده ها تحلیل مشابه دیگر که توسط اندیشکده ها و مراکز مطالعاتی جهان منتشر شده است، برنده و بازنده مقابله با کرونا کشورهای خواهند بود که نه تنها در عرصه مهار ویروس بلکه مهار و کاهش خسارات و تبعات ثانویه ویروس از خود نتیجه‌ای مناسب و کم خسارت در ابعاد انسانی و اجتماعی و اقتصادی بجای گذاشته باشند.

 

نتیجه گیری

با توجه به آنچه تاکنون از ماهیت ویروس کرونا مشخص شده در نهایت امکان درمان این بیماری نیز مانند صدها بیماری مرگبار دیگر ظهور و بروز یافته در طول قرون گذشته ممکن خواهد شد، اما تا رسیدن به یک درمان قطعی، مهمترین مبارزه ملت‌ها بایستی متمرکز بر کاهش تلفات و خسارت های ناشی از شیوع این بیماری باشد.

به عبارت بهتر در شرایط فعلی این هوشمندی بشریت است که می‌تواند به فریاد آینده بشر برسد، زیرا کرونا ویروس صرفا یک تهدید اولیه بهداشتی و درمانی است و آنچه می‌تواند بیش از همه به ملت‌ها و کشورهای جهان ضربه وارد کند، تهدیدات ثانویه برخواسته از تبعات اجتماعی و اقتصادی این ویروس است که از جمله آنها می‌توان به تعطیلی صنایع و افزایش نرخ بیکاری و در نهایت بروز آشوب ها و اغتشاشات احتمالی در کشورهای مختلف اشاره کرد.

در پایان هم می توان نتیجه گرفت که ملت هایی در نهایت سرافراز از میدان مقابله با ویروس کرونا بیرون خواهند آمد که نه تنها در جبهه مقابله با تهدیدات بهداشتی، بلکه در جبهه مقابله با تبعات این ویروس از خود عملکرد مطلوب و کم خسارتی به جای گذارند.


منتشر شده در : وب سایت بصیرت


شروع سال 99 و همزمانی آن با همه گیری ویروس کرونا شرایط ویژه ای را برای کشور ما رقم زده است. خصوصا در حالی که شاهدیم تمام کشورهای جهان در مواجهه با ویروس کرونا با بحران اقتصادی روبرو شده و حتی در ایالات متحده آمریکا که عملا بزرگترین اقتصاد جهانی محسوب می شود در یک بازه زمانی چند هفته ای تقریباً 7 میلیون شغل از دست رفته و همچنان بر حجم بیکاران آمریکایی افزوده می شود. آن هم به این دلیل که شیوع این ویروس که موجب تعطیلی صنایع و موسسات اقتصادی شده و فقدان وجود یک درمان مشخص برای آن که می تواند زمینه ساز تداوم این شرایط برای هفته ها و ماه ها باشد.

البته باید توجه داشت که آمریکا تنها قربانی این شرایط نیست و دیگر کشورها نیز بر اساس آمارهای رسمی خود از وضعیت مشابهی برخوردار هستند. در کشور ما نیز هر چند دولت فعلا آمار مشخصی از تعداد بیکاران ناشی از شیوع ویروس کرونا منتشر نکرده، اما از مصاحبه اخیر معاون امور اقتصادی استاندار تهران می توان به نمایی از آمار منتشر نشده دست یافت! وی در این مصاحبه اعلام کرده است: تاکنون 35 هزار نفر در سامانه بیمه بیکاری ثبت نام کرده‌اند که عمده آنها در بخش‌های خدماتی، رستوران‌داری و تالارها مشغول به کار بوده‌اند که اکنون بیکار شده‌اند.»

هر چند باز هم ین آمار تصویر روشنی از نرخ بیکاری ناشی از شیوع ویروس کرونا ارائه نمی دهد اما بد نیست بدانیم که بر اساس آمارهای منتشر شده در مورد وضعیت اشتغال و بیکاری در بهار سال گذشته خورشیدی جمعیت شاغل کشورمان ۲۴ میلیون و ۳۸۰ هزار نفر اعلام شده و بر اساس آن بالاترین سهم در بین شاغلان مربوط به بخش خدمات با ۴۹.۶ درصد بوده است که این به معنای فعالیت بیش از ۱۲ میلیون نفر از شاغلان کشورمان در مشاغل خدماتی است. لذا تداوم شرایط فعلی می تواند بخش قابل توجهی از فعالین این حوزه را با چالش اقتصادی روبرو نماید.

البته بنابر همین آمار حوزه صنعت بعد از خدمات بیشترین تعداد شاغلان را در خود جای داده، به طوری که 31.5 درصد جمعیت شاغل در این حوزه اقتصادی فعال می باشند که تعداد آنها بالغ بر هفت میلیون نفر اعلام شده است، لذا پر واضح است که در صورت تداوم شرایط فعلی و عدم اتخاد ت های هوشمندانه اقتصادی قریب به 19 میلیون نفر از جمعیت شاغل کشور با چالش معیشتی و کاری روبرو خواهند شد.

البته خوشبختانه در این حوزه دولت با اتخاذ ت فاصله گذاری هوشمند زمینه تداوم چرخش چرخ اقتصاد اقتصاد کشور را فراهم کرده است. اما به نظر می رسد که کرونا تنها یکی از مشکل پیش روی دولت برای عبور از شرایط فعلی است و دولت بایستی برای عبور از شرایط فعلی فکری هم برای عبور از اقتصاد نفتی داشته باشد. با توجه به این آمارها شاید بتوانیم سخن رئیس جمهور را بیشتر درک کنیم که اگر تعطیلی اقتصاد ادامه گیدا کند با 30میلیون گرسنه طرف می شویم.

 

بحران کاهش قیمت نفت

اقتصاد کشورمان در طول دهه های پس از کشف نفت در پنجم خرداد سال 1287 خورشیدی همواره یک اقتصاد نفتی و وابسته به درآمدهای ارزی ناشی از فرش نفت بوده هر چند این وابستگی اغلب دارای فراز و فرودهایی نیز بوده با این حال نقش درآمدهای نفتی در اداره اقتصادی کشور قابل انکار نیست. لذا به طبع وابستگی دولت ها به درآمد حاصل از فروش نفت، جامعه و کسب‌وکارهای فعال کشورمان نیز  به این متغیر وابسته شده اند.

به طور مثال در سال های رونق گرفتن فروش نفت و افزایش درآمدهای ارزی، پروژه های عمرانی کشور از جمله پروژه هایی مانند راه سازی و مسکن مهر تعریف شدند و به واسطه سرمایه گذاری دولت در آنها شرکت های فعال این حوزه رونق گرفتند و زمینه اشتغال هزاران نفر را نیز مهیا کردند. اما در سال های کاهش فروش نفت این دست پروژه ها تعلیق شده و طبیعتا شرکت های فعال این حوزه نیز نیروی کار خود را تعدیل کردند. لذا عملا میزان فروش نفت در یک اقتصاد نفتی تاثیر زیادی بر معیشت و رفاه اقتصادی عمومی دارد.

متاسفانه در سال های اخیر آمریکا و دیگر کشورهای اقماری آن تحریم های اقتصادی قابل توجهی را علیه اقتصاد نفتی کشورمان وضع کرده اند و به همین دلیل فروش نفت کشورمان نسبت به سایر اعضای اوپک تقریبا ناچیز است و به همین دلیل هم سهم درآمدهای غیر نفتی در اقتصاد کشورمان نسبت به گذشته افزایش یافته و در یک روند آهسته و پیوسته در حال گذار به اقتصاد غیر نفتی هستیم.

با این حال در صورت ادامه شیوع ویروس کرونا و عدم افزایش قیمت نفت، حداقل درآمدهای نفتی کشورمان نیز به شکل چشم گیری کاهش می یابد، آن هم در حالی که بر اساس بودجه سال جاری حداقل قیمت هر بشکه نفت 50 دلار در نظر گرفته شده. اما در شرایط فعلی قیمت هر بشکه نفت به زیر 15 دلار سقوط کرده که این به معنای ایجاد کسری بودجه و تضعیف توان دولت در کنترل شرایط اقتصادی کشور می باشد.

البته احتمالا در این شرایط برخی اقتصاد دانان ناآشنا با جامعه شناسی به دولت توصیه خواهند کرد که برای عبور از بحران کسری بودجه تمرکز خود را بر حوزه مالیات ستانی از مردم و کسب و کارها متمرکز کند، آن هم در حالی که به دلیل شرایط ویژه اقتصادی امروز ایران و جهان اغلب SME ها یا کسب و کارهای کوچک با بحران درآمدی روبرو هستند و تشدید فشارهای مالیاتی می تواند زمینه فروپاشی آنها و بروز ناآرامی های اجتماعی را به همراه داشته باشد.

 

اقتصاد غیر نفتی

تنها راه عبور از اقتصاد نفتی توجه به اقتصاد غیر نفتی است که این ت نیز جز با توجه به حوزه صادرات محقق نمی شود. خوشبختانه رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) همواره در طول دهه های گذشته توجه ویژه ای به حوزه اقتصاد بدون نفت داشته اند و به همین دلیل در طول سالیان گذشته همواره در نام گذاری سال ها از شعارهای اقتصادی بهره برده اند که مهمترین آن شعار اقتصاد مقاومتی است. بر مبنای نظریه اقتصاد مقاومتی، اقتصاد کشور بایستی متکی به درآمدهای پایدار و درون زا از جمله علم و فناوری باشد زیرا این نوع سرمایه ها برخلاف نفت قابل تحریم و اتمام نیست و هر روز بر ارزش و اهمیت آن افزوده می‌شود.

از سوی دیگر ایران، با پانزده کشور همسایه است که این همسایگی در مرزهای زمینی و دریایی است. زمینی با هفت کشور و دریایی با هشت کشور همسایه است. از شرق با پاکستان، افغانستان و ترکمنستان، از شمال با روسیه، قزاقستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از غرب با ترکیه و عراق و از جنوب با کویت، عربستان، قطر، بحرین، امارات و عمان همسایه است. لذا تنها تمرکز بر توسعه صادرات اقلام غیر نفتی به این پانزده کشور می تواند زمینه عبور از شرایط اقتصادی فعلی را فراهم کند. خصوصا به این دلیل که اغلب کشورهای همسایه به دلیل شرایط خاص جغرافیایی و یا ی خود همواره نیازمند واردات مواد غذایی و بهداشتی هستند.

 

 نتیجه گیری

سال 99 را می توان یکی از متفاوت‌ترین سال های دهه اخیر دانست زیرا نه تنها آغاز این سال با شیوع ویروس کرونا و سقوط قیمت نفت همراه بود بلکه در سال جاری شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکا و همچنین شروع رقابت های انتخاباتی 1400 کشورمان نیز خواهیم بود. لذا برای پشت سر گذاشتن موفق سال جاری لازم است که زمینه های وحدت اجتماعی و ی در جامعه تقویت گشته و دولت از تمام ظرفیت های در دسترس خود برای حمایت از اقشار آسیب پذیر بهره ببرد و با تقویت صنایع مولد موجبات تحقق شعار سال را نیز فراهم کند.
هم‌زمان آحاد مردم نیز بایستی با همدلی و همزبانی مومنانه یار و یاری‌گر هم باشند و از ایجاد هرگونه تفرقه ی و یا اقتصادی در جامعه جلوگیری کنند. چرا که طبیعتا در سال جاری یکی از مهمترین برنامه های دشمن ایجاد انشقاق و شکاف در جامعه با هدف بروز تکرار نا آرامی های سال گذشته خواهد بود.


یادداشتی از:

نوید کمالی - راسخون


اگر قصد انتخاب تأثیرگذارترین رسانه‌های اجتماعی فضای مجازی جهان را داشته باشیم، قطعاً اینستاگرام رتبه نخست را کسب خواهد کرد؛ زیرا نه تنها یک دهه از شروع فعالیت آن می‌گذرد، بلکه علاوه بر داشتن یک میلیارد کاربر، اکنون رسماً بستر حضور و فعالیت سلبریتی‌ها یا همان چهره‌های تأثیرگذار فرهنگی و اجتماعی جهان است.

علاوه بر این، اینستاگرام تنها شبکه اجتماعی پرمخاطب خارجی است که در کشور ما بدون محدودیت در دسترس کاربران قرار دارد و بنا بر آمار برخی از نظرسنجی‌ها، حداقل ۵۴ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله ایرانی در این شبکه اجتماعی عضویت دارند.

سال‌ها پیش تری سنفت» در کتاب دختران دوربینی: سلبریتی و جامعه در عصر شبکه‌های اجتماعی» خود نسبت به ظهور نسل جدید و کنترل‌نشده‌ای از فعالان مجازی مشهور در شبکه‌های اجتماعی هشدار داده بود؛ این همان پدیده‌ای است که امروز در کشور ما با عنوان شاخ‌های اینستاگرامی یا چهره‌های مشهور اینستاگرام شناخته می‌شود و ناتوانی در مواجهه هوشمندانه با این پدیده موجب شد در روزهای گذشته رکورد ناپسند جدیدی به نام کاربران فضای مجازی کشورمان ثبت شود.

ماجرا از این قرار است که هفته گذشته دو نفر از چهره‌های مبتذل و پرمخاطب اینستاگرام که مجموع دنبال‌کننده‌های آنها بالغ بر هفت میلیون کاربر است، در یک گفت‌وگوی ویدئویی زنده اینستاگرامی توانستند بیش از 400 هزار بیننده را در ساعت 6 صبح به تماشای خود جلب کنند؛ آن هم در برنامه‌ای که عمده محتوای ردوبدل شده آن جنسی و غیر اخلاقی بود.

بدون شک جلب این حجم بالا از مخاطب جوان و نوجوان زنگ هشداری پرصدا برای خانواده‌ها و مسئولان فرهنگی کشور است که باید برای آن چاره‌اندیشی کنند و صرفاً به فکر پاک کردن صورت مسئله نباشند. چرا که تجربه ثابت کرده که مثلاً برای نمونه فیلترینگ تلگرام و بی‌توجهی به حمایت مستمر از پیام‌رسان‌های داخلی موجب شده است امروز بازار خرید و فروش پروکسی‌های ضد فیلتر تلگرام در کشور داغ باشد و کاربران در سودای دسترسی به این پیام‌رسان خارجی، حجم قابل توجهی از اطلاعات خصوصی خود را علاوه بر سرورهای این پیام‌رسان در دسترس سرویس‌دهندگان نامعلوم ‌ها قرار دهند.

از سوی دیگر، فعال کردن یک ابزار عبور از فیلترینگ در رایانه یا تلفن همراه هوشمند کاربر، عملاً امکان دسترسی بدون محدودیت او به دریایی از محتوای ضد ارزشی و اخلاقی را ممکن می‌کند؛ از این‌رو صرفاً تمرکز بر ت فیلترینگ، بدون اعتبارزدایی از رسانه هدف به داغ شدن بیش از پیش بازار فیلترینگ کمک می‌کند، آن هم درباره رسانه‌ای که اغلب کاربران آن را نوجوانان و جوانان کشورمان تشکیل می‌دهند و گرایش آنها به ‌ها می‌تواند پیامدهای زیادی برای امنیت روانی و اخلاقی کشور به همراه داشته باشد.

به نظر می‌رسد در مواجهه با تهدیدات ضد اخلاقی برخواسته از اینستاگرام باید رسانه‌های و نهادهای فرهنگی کشور با افزایش آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها،‌ به ویژه کاربران کودک و نوجوان، سواد رسانه‌ای و هوشیاری و تشخیص آنها را نسبت به تهدیدات این شبکه ارتقا دهند و در گام بعدی با استفاده از مکانیزم‌های هوشمند قانونی، ازجمله پلیس بین‌الملل، تولید‌کنندگان محتوای ضد اخلاقی ساکن در کشور های همسایه تحت پیگرد قرار گیرند.


سرانجام نمایندگان مجلس شورای اسلامی در آخرین فرصت‌های باقی‌مانده از عمر مسئولیت خود به لایحه اصلاح ماده یک قانون پولی و بانکی کشور» یا همان حذف چهار صفر از پول ملی رأی مثبت و به دولت اجازه دادند بر اساس یک تقویم و نقشه راه سه‌ساله، چهار صفر از پول ملی را حذف کند و با حذف ریال از معادلات اقتصادی، واحد پول ملی را از ریال به تومان تبدیل نماید.

افزایش ارزش پول ملی، هماهنگی آن با عرف مبادلات مردم و همچنین کاهش هزینه های چاپ اسکناس از دلایل موافقان این لایحه است؛ مخالفان نیز عدم فوریت این اصلاح در شرایط کنونی کشور، بی تاثیری آن در کاهش تورم و همچنین هزینه های بالای امحا اسکناس‌های موجود، سازوکارهای راه اندازی و جریان واحد پولی جدید را از دلایل مخالفت خود بیان کردند.

موضوع حذف چهار صفر از پول ملی البته بحث تازه‌ای نیست و هر بار که کشور بار تورم فزاینده و کاهش ارزش پول ملی مواجه شده است دولت‌ها پای حذف صفر از پول ملی را به میان کشیده‌اند اما شرایط برای انجام آن مهیا نبوده است.

بر اساس طرح جدید، قرار است عملاً به سلطه واحد پولی ریال بر معاملات اقتصادی کشور پایان داده شود و تومان جایگزین آن شود، آن هم به این صورت که هر 10000 ریال فعلی برابر یا 1 تومان در نظر گرفته شده و واحد پول جزئی نیز قِران» نام خواهد داشت که هر 100 واحد آن برابر با 1 تومان خواهد بود.در شبکه‌های اجتماعی کاربران با هشتگ #تومان به این تغییر واحد پول ملی واکنش‌های جالبی نشان داده‌اند که برخی از آنها حاوی اطلاعات مفیدی است؛ از جمله اینکه این طرح در حالی به عنوان جدیدترین و به روزترین ت اقتصادی مهار اثر روانی تورم در نظر گرفته شده است که قریب به 90 سال قبل و در سال 1308 خورشیدی، ریال با عبور از تومان به واحد پول ملی کشورمان بدل شد و پس از 9 دهه و در پی لایحه دولت، بار دیگر تومان ریال را پشت سر می‌گذارد و به عنوان واحد رسمی پول کشورمان مطرح می‌شود؛ به همین دلیل نیز یک کاربر به کنایه و طنز در صفحه شخصی خود نوشت: مگه قرار نبود به عقب برنگردیم، چرا برگشتیم به زمان قاجار؟»

برخی کاربران نیز به این موضوع اشاره داشتند که تومان» برخلاف سابقه دیرینه استفاده از آن در معادلات اقتصادی کشورمان، اصالتاً ریشه در زبان مغولی دارد و معانی آن ده هزار» است؛ آن هم به این دلیل که مغول‌ها در تقسیمات و ترتیبات لشکری و نظامی‌گری خود به ده هزار سرباز، تومان می‌گفتند و فرمانده این واحد رزمی هم امیر تومان» لقب داشت.

البته ذکر این نکته هم ضروری است که ریال» هم ریشه‌ای فارسی ندارد و پهلوی اول آن را از زبان اسپانیایی وام گرفته که به معنی شاهی» است؛ درواقع این واژه مترادف با واژه‌های Royal انگلیسی و Regiis لاتین است که هر دوی آنها به معنای شاهی است و ریشه آنها به واژه Rex یعنی شاه بازمی‌گردد و سلسله پهلوی هم به این دلیل واژه ریال را به عنوان واحد پول ملی برگزیده بود؛ از این‌رو برخی کاربران فضای مجازی پیشنهاد دادند به جای استفاده از واژه تومان، عبارتی اصالتاً ایرانی و اسلامی به عنوان واحد پول ملی انتخاب و مطرح شود.برخی کاربران نیز از فرصت استفاده کردند و با طنزپردازی لبخند را بر لبان مخاطبان خود نشاندند؛ از جمله یک کاربر که نوشت: بعد از ۱۴۰۰ وقتی سؤال می‌کنیم که چه کار اقتصادی بزرگی در سال‌های قبل انجام دادید؟ پاسخ خواهیم شنید که پراید را ۲۰ میلیون تحویل گرفتیم و ۷۵۰۰ تومان تحویل دادیم!»

در پایان باید توجه داشت که با توجه به زمان کوتاه باقی‌مانده از عمر دولت فعلی، دو سوم زمان دوره گذار قانونی به واحد پول ملی جدید در دولت بعدی، یعنی دولت سیزدهم طی خواهد شد و عملاً دولت دوازدهم عمرش به دیدن مرگ ریال نخواهد رسید و معلوم هم نیست دولت بعدی و بانک مرکزی آن ایام تا چه حد موافق این گذار باشند و شاید به جای حذف چهار صفر، به طور جدی در راه اصلاح اساسی اقتصاد ملی و اجرای صحیح ت‌های اقتصاد مقاومتی قدم گذارند.


پایگاه بصیرت / نوید کمالی


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها